خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
«بعد (پدر) با لحن بسیار ملایمی گفت:«خوب شازده ،چه تصمیمی داری؟»
«دارم خودم را برای دانشگاه آماده می کنم»
«که چی بشوود؟تو دنبال چی هستی؟بگو بهت بدهم.»
آیدین گفت:«پدر، همه که نباید مثل شما کاسب بشوند .همه که نباید میراث پدری را بخورند، این همه شغل این همه فکر... .»
«بحث نکن با من، یا می آیی یا می روی.»
« من خیلی وقت صرف کرده ام پدر .حالا دیگر بی انصافی است .»
مادر گفت:«توی این روزگار فقط پول ارج و قرب می آورد . اما تو ... . »
پدر گفت:«بگذار برود دنبالاطوار خودش ، ولی سراغ من نیاید.»
آیدین گفت:«من هم قصد ندارم بیایم.»
پدر فریاد زد:«وقاحت را میبینی؟»پاشد و راه افتاد .در طول اتاق میرفت و می آمد .
گفت:«این آخرین حرف من بود .از این به بعد ما هیج حقی به هم نداریم.این اتمام حججت است ، آیدین»لحظه ای در سکوت قدم زد و گفت:«تو دنبال چی می گردی؟»
«دنبال خودم

سمفونی مردگان- عباس معروفی


یک قاچ کتاب

 
  • ناراحت
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
من همیشه زندگانی رابه مسخره گرفتم ؛دنیا؛مردم همه اش به چشم یک بازیچه؛یک ننگ ؛یک چیز پوچ وبی معنی است.می خواستم بخوابم و دیگر بیدار نشوم و خواب هم نبینم؛ولی چون در نزد همه مردم ؛خودکشی یک کار عجیب و غریبی است می خواستم خودم را ناخوش سخت بکنم؛مردنی و ناتوان بشوم و بعد از آنکه چشم و گوش همه پر شد ؛تریاک بخورم تا بگویند ناخوش شد و مرد.

(زنده بگور)


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LIDA_M، *KhatKhati* و PAr

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
می دانست که این راه خوبی برای ادامه دادن است . در ورای آن چندان آرزویی نداشت و خیالات و آرزوهایی را هم که تاکنون حفظ کرده بود خستگی از میان میبرد . زیرا می دانست برای دوره ای که پایانش را نمی داند ، وظیفه ی او دیگر شفا دادن نیست .وظیفه ی او تشخیص بود .کشف ٫ملاحظه٫ تحلیل٫ ثبت و سپس محکوم ساختن! این بود وظیفه ی او . همسران مچ دست او را می گرفتند و زوزه می کشیدند : او را نجات بده ٫ ولی او برای نجات دادن نیامده بود . آمده بود تا دستور جدا کردن بدهد.کینه ای که در آن لحظه بر روی چهره ها می خواند به درد چه کسی می خورد؟ روزی به او گفته بودند: شما قلب ندارید! چرا او یک قلب داشت و با آن قلب بود که می توانست بیست ساعت در روز مردن انسان هایی را ببیند که برای زیستن آفریده شده بودند .و با همان قلب بود که همه روزه تماشای این صحنه ها را از سر می گرفت . گذشته از آن این قلب فقط برای همین کفایت می کرد .چگونه این قلب می توانست زندگی هم ببخشد؟

طاعون آلبر کامو


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LIDA_M، *KhatKhati* و PAr

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
ما معمولا کسی را خوشبین می‌دانیم که نیمه پر لیوان را می‌بیند. این میزان از خوشبینی، تازه اول کار فرد رواقی است. او بعد از نشان دادن خوشحالی‌اش از اینکه به جای یک لیوان نیمه‌خالی لیوانی نیمه‌پر دارد، از این هم که اصلا لیوانی دارد ابراز خرسندی می‌کند: ممکن بود لیوانش شکسته یا حتی دزدیده شده باشد. اگر آن فرد رواقی دوآتشه‌ای باشد یک گام از این هم پیش‌تر می‌رود از اعجاب ظروف شیشه‌ای حرف می‌زند: ظروفی که ارزان و نسبتا مقاومند، طعم و بویی به محتوایشان نمی‌دهند و عجب معجزه‌ای! حتی می‌توانی تویشان را ببینی. شاید اینها کمی مسخره به نظر بیاید اما برای کسانی که توانایی لـذت بردن را از دست نداده‌اند، جهان جای شگفت‌انگیزی است.

– کتاب فلسفه‌ای برای زندگی اثر ویلیام اروین


یک قاچ کتاب

 
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
انسان تا زمانی که آزاد بماند دیگر دغدغه‌ی بی‌وقفه و آزاردهنده‌ای برایش نمی‌ماند جز یافتن کسی که هرچه زودتر در برابرش تعظیم کند. اما انسان چیزی را می‌جوید در پایش بیفتد که بی‌چون‌وچرا باشد، به قدری بی‌چون‌وچرا که همه‌ی انسان‌ها بی‌درنگ در پرستش همگانی‌اش اتفاق نظر داشته باشند. چون دغدغه‌ی این موجودات ترحم‌انگیز فقط یافتن چیزی نیست که من یا دیگری بتواند در برابرش تعظیم کند، بلکه یافتن چیزی است که هرکس دیگری نیز به آن ایمان آورد و در برابرش تعظیم کند، چون ناگزیر همه‌چیز باید باهم باشد.

– رمان برادران کارامازوف اثر داستایفسکی


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LIDA_M، *KhatKhati* و PAr

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
ما آمادگی زیادی داریم که حرف‌هایی را به عنوان حقیقت به خاطر بسپاریم حتی چس از آنکه اعتبار آنها مخدوش شده و از بین رفته است. مثلا، اگر شایعه‌ای پخش شود که فلان سیاستمدار مشهور یک بار موقع سخنرانی انتخاباتی غش کرده است، و بعد معلوم شود این داستان جعلی بوده است، درصد چشمگیری از مردم همچنان آن را به عنوان واقعیت به یاد می‌سپارند – حتی اگر پیش از شنیدن این داستان جعلی، نخست کذب و بطلان آن به اطلاعشان رسیده باشد. در روانشناسی این را «تاثیر حقیقت موهوم» می‌نامند. آشنایی اعتبار می‌آورد.

– از کتاب دروغ اراده آزاد اثر سام هریس


یک قاچ کتاب

 
  • عجیب
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
من نمی‌گویم مسئولیت همهٔ ما به یک اندازه است – و قصد ندارم قربانیان را با قاتلانی که در کمال خونسردی آنها را می‌کُشند یکی بدانم. همهٔ حرفم این است که نوعی همدستیِ پنهان وجود دارد؛ می‌خواهم بگویم همهٔ ما از سرِ فرصت‌طلبی و ترس در تداوم‌یافتنِ این جنگ شریک و همدستیم. زیرا با بستن چشم‌هایمان، با ادامه‌دادن به خریدمان، با کارکردن رویِ زمینمان، با تظاهرکردن به اینکه اتفاقی نیفتاده است، با این فکر که این مشکل ما نیست، درواقع داریم به آن «دیگری‌ها» خــ ـیانـت می‌کنیم – و نمی‌دانیم آیا این مسئله اصلاً راه‌حلی دارد یا نه. اما آن‌چه متوجهش نیستیم این است که با چنین مرزبندی‌هایی داریم خودمان را هم گول می‌زنیم. با این‌کار درواقع خودمان را هم در معرض این خطر قرار می‌دهیم که در شرایطی متفاوت، ما تبدیل به آن «دیگری» شویم.

– از کتاب بالکان اکسپرس اثر اسلاونکا دراکولیچ


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: LIDA_M، *KhatKhati* و PAr

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
آدمیزاد انتقام می‌گیرد، چون عدالت را در این می‌بیند. پس دلیل اولیه و اصلی را پیدا کرده، اساس کار را یافته و آن همان عدالت است. در نتجیه از همه جهت خیالش راحت می‌شود و با آرامش انتقامش را می‌گیرد و موفق هم هست، چون باور دارد کاری شرافتمندانه و عادلانه می‌کند. من اما اینجا نه عدالتی می‌بینم، و نه در این کار، نیکی و خیری می‌یابم. و به تبع آن، تنها از روی خباثت است که دست به انتقام می‌زنم. تنها خباثت می‌تواند همه تردیدم را از بین ببرد و بر همه چیز غلبه کند. همین طور است، تنها خباثت می‌تواند در کنار دلیل اصلی بنشیند و ترکیب کاملا موفقی به دست بدهد و آن دلیل اصلی را تکمیل کند، چرا که خباثت خودِ دلیل نیست. اما چه کنم که خباثت هم ندارم.

– از کتاب یادداشت‌های زیرزمینی اثر داستایفسکی


یک قاچ کتاب

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه

«مردها موجودات عجیبی هستند!» زیبیله هنوز هم بر این عقیده است: «شما مردها با آن جد و جهدتان! گاهی ساعت‌ها، روزها یا حتی هفته‌ها به نظر می‌رسد جز همنشینی با زن محبوب خود آرزویی ندارید، بی‌محابا می‌کوشید به او برسید، از هیچ اقدامی روگردان نیستید، ظاهرا از هیچ خطری نمی‌ترسید، از این‌که مضحکه‌ی این و آن شوید هراسی به دل راه نمی‌دهید، اگر کسی سد راهتان شود حتی از قساوت و بی‌رحمی هم ابایی ندارید، به نظر می‌رسد دنیاست و آن زن، زن محبوب شما… و بعد به یک چشم‌برهم‌زدن همه‌چیز تغییر می‌کند، ناگهان معلوم می‌شود که جلسه‌ای مهم در پیش است، جلسه‌ای چنان مهم که به‌ناچار همه‌چیز باید مطابق با آن سامان بگیرد. شما مردها یکباره به جنب‌وجوش می‌افتید، زن محبوبتان به موجودی مهربان، اما مزاحم تبدیل می‌شود. بله، من ملاحظه‌کاری مسخره‌ی شما را با غریبه‌ها خوب می‌شناسم، اما در ارتباط با زنی که دوستتان دارد از ملاحظه خبری نیست. شما مردها با آن نگاه جدی‌تان به زندگی! کنفرانس قضایی بین‌المللی، مدیریت گالری، ناگهان دوباره مسایلی مطرح می‌شوند که در موردشان هیچ‌گونه کوتاهی‌ای جایز نیست! و وای به حال آن زنی که چنین مسایلی را درک نکند و احتمالا بخواهد به آن‌ها بخندد! بعد، به یک چشم‌برهم‌زدن رفتاری پیش می‌گیرید شبیه به هانسِ کوچک موقع رعد و برق. غیر از این است؟ شما مردها برای آن‌که در ورطه‌ی ناامیدی نغلتید، برای آن‌که در این دنیای سراسر جدی به‌رغم همه‌ی دادستانی‌ها و نمایشگاه‌ها احساس بطالت نکنید، سراغ ما می‌آیید، به ما نیاز دارید… خدا می‌داند!»

– از رمان اشتیلر اثر ماکس فریش


یک قاچ کتاب

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
فرض کنید دو کودک در حال غرق‌شدن هستند و شما تنها برای نجات یکی از آن‌ها فرصت دارید. یکی از این دو فرزند شما و دیگری فرزند یک غریبه است. آیا اشتباه است که فرزند خود را نجات دهید؟ آیا بهتر نیست شیر یا خط کنید؟ اکثر مردم می‌گویند نجات فرزند خودتان هیچ ایرادی ندارد، و به نظرشان عجیب است که در چنین شرایطی، رعایت انصاف مستلزم شیر یا خط انداختن باشد. در ورای این واکنش این فکر قرار دارد که والدین در برابر رفاه فرزندانشان مسئولیت‌های خاصی دارند. برخی می‌گویند که این مسئولیت ناشی از ضایت است؛ با تصمیم به بچه‌دارشدن، والدین داوطلبانه با مراقبت ویژه از آنان موافقت می‌کنند.

– از کتاب عدالت چه باید کرد؟ اثر مایکل سندل


یک قاچ کتاب

 
  • عجیب
  • تشکر
Reactions: LIDA_M و *KhatKhati*
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا