خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
سال و ماه نیک و روز خرم و فرخ بهار

بر شه فرخنده پی فرخنده بادا هر چهار

خسرو غازی سر شاهان و تاج خسروان

میر محمود آن شه دریا دل دریا گذار

آنکه بر درگاه او خدمتگرانند از ملوک

هر یکی اندر دیار خویش روی صد تبار

پادشاهی کو بداند نام نیک از نام بد

خدمت سلطان کند بر پادشاهی اختیار

خدمت سلطان بجان از شهریاری خوشترست

وین کسی داند که خواهد بر خورد از روزگار

هر کسی کو خدمت محمود را شایسته گشت

عاقبت محمود خواهد کردن اورا کردگار

هر که را توفیق یارست او بدان خدمت رسد

بخ بر آن کس بادکان کس را بود توفیق یار

ای شه پاکیزه دین! ای پادشاه راستین !

ای مبارک خدمت تو خلق را امیدوار

در جهان خذلان ندانم برتر از عصیان تو

یارب این خذلان ز شهر ما و از ما دور دار

باغهایی دیده ام من چون بهشت اندر بهشت

کاخهایی دیده من چون بهار اندر بهار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون درو خذلان و عصیان توای شه راه یافت

کاخها شد جای جغد و باغها شد جای مار

هر کجا مردم رسید و هر کجا مردم رسند

تو رسیدستی ولشکر بردی آنجا چند بار

از بیابانهای بی ره با سپه بیرون شدی

چون مراد آمد ترا بگذاشتی دریا سوار

جنگ دریا کردی و از خون دریا باریان

روی دریا لعل کردی چو شکفته لاله زار

من شکار آب مرغابی و ماهی دیده ام

تو در آب امسال شیران سیه کردی شکار

هر کجا گردنکشی اندر جهان سر بر کشید

تو بر آوری بشمشیر از تن و جانش دمار

طاغیان و عاصیان را سر بسر کردی مطیع

ملحدان و گمرهانرا جمله بر کردی بدار

عیشهای بت پرستان تلخ کردی چون کبست

روزهای دشمنان دین سیه کردی چو قار

خانمان دوستان را خوب کردی چون بهشت

روزگار نیکخواهان تازه کردی چون بهار

هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود

پیش کردی و در آوردی بدشت شا بهار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
زین به کرگان بر نهادی در میان بیشه شان

اندر آوردی بلشکر گه چو اشتر بر قطار

بر سر آوردی نهنگان را بخشت از قعر آب

سر نگون کردی پلنگان را بتیر از کوهسار

بیشه ها بی شیر کردی، دشتها بی اژدها

قلعه ها بی مرد کردی ،شهرها بی شهریار

خسروی از خسروانی بستدی پیروز بخت

تـ*ـخت و ملک ازخانه هایی برگرفتی نامدار

خانه یعقوبیان وخانه مأمونیان

خانه چیپالیان و این چنین صد برشمار

لشکر ایشان شکستی کشور ایشان گرفت

با کدامین شاه خواهی کرد زین پس کار زار

کارهای شیر مردان کردی و از رشک تو

حاسدانت یاوه گو هستند و جمله ژاژ خوار

گر کسی خواهد که در گیتی چو تو کاری کند

چون کند، چون در همه گیتی نیابد هیچ کار

عمرهای نوح باید تا شهی خیزد دگر

هم از آن شاهان که تو بر کنده ای از بیخ و بار

یاد کن تا برچه لشکرها شدستی کامران

یاد کن تا برچه کشورها شدستی کامگار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
این جهان از دست شاهانی برون کردی که بود

هر یکی را چون فریدون ملک، صد پیشکار

مرغزاری هست گیتی وتو شیری از قیاس

بس هزبران را که تو کردی برون از مرغزار

مردمان اندر حصار امید امنی را شوند

کس نیارد شد همی از بیم تو اندر حصار

تا تو ای خسرو حصار سیستان بگشاده ای

استواری نیست کس را بر حصار استوار

همچنان خواهم که باشی خسرو و شادان دلت

تن درست و شادمان و شاد کام و شادخوار

خسرو پیروز بختی شهریار چیره دست

فتح و نصرت بر یمین و بخت و دولت بر یسار

روز تو فرخنده باد و عمر تو پاینده باد

دولت تو بیکران و ملت تو بیکنار

گاه می خوردن می تو بر کف معشوق تو

وقت آسایش بتت را پای تو اندر کنار

مر مرا در خدمت تو زندگانی باد دیر

تا ببینم مر ترا در مکه با اهل و تبار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
پار آن اثر مشک نبوده ست پدیدار

امسال دمید آنچه همیخواست دلم پار

بسیار دعا کردم کاین روز ببینم

امروز بدیدم ز دعا کردن بسیار

عطار شدآن عارض و آن خط سیه عطر

هم عاشق عطرم من و هم عاشق عطار

بار غم و اندیشه همه زین دل برخاست

تا مشک سیه دیدم کافور ترا باد

کار دل من ساخته بوده ست ونبوده ست

امروز بکام دل من گشته همه کار

گفتار نبوده ست میان من و تو هیچ

ور بوده بیکبار ببستی در گفتار

همواره دل برده من کام تو جوید

چونانکه جهان کام ملک جوید هموار

سالار زمان فخر جهانداران محمود

آن شه که چو جم دارد صد حاجب و سالار

کردار بود چاره گرکار بزرگان

کردار چنین باشد و او عاشق کردار

مقدار جهانراست ورا نیز کرانست

بخشیدن او را نه کرانست و نه مقدار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
دینار چنان بخشد ما راکه بر ما

پیوسته بود خوارترین چیزی دینار

بیدار عطا بخشد، خفته بسکالد

بیفایده مان نبود او خفته و بیدار

تیمار رعیت خورد و انده درویش

ایزد ندهد او را هیچ انده و تیمار

اسرار همه گیتی دانسته بدانش

محمود و پسندیده بر عالم اسرار

زنهار دهد خصم قوی را چو ظفر یافت

هرچند نباشد بر او از در زنهار

آزار کهن وقت ظفر بگسلد از دل

هر چند که او را نبود خود ز کس آزار

اقرار دهد شاه جهانرا بهمه فضل

آنکس که دهد خلق بفضلش همه اقرار

اخبارنویسان وخردمندان زین پس

هرگز ننویسند جز اخبار شه اخبار

کفار پراکنده و برکنده شدستند

از بسکه شکسته ست ملک لشکر کفار

پیکار همی جوید پیوسته ولیکن

کس نیست که با لشکر او جوید پیکار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
قار ار چه سیه تر بود و تیره تر از شب

روز ملکان از فزعش تیره تر از قار

هنجار برد پیش شه اندر شب تاریک

جایی که در آن ره نبرد باد بهنجار

دشوار جهان نزد ملک باشد آسان

آسان ملک نزد همه گیتی دشوار

هموار همه ملکت شاهان بگرفته

در زیر سپه کرده همه گیتی هموار

بلغار کرانی ز جهانست و مر او راست

از باره قنوج و برن تا در بلغار

دیدار نکو دارد و کردار ستوده

خوی خوش و رسم نکو اندر خور دیدار

نظار ز دیدار همه چیز شود سیر

از دیدن او سیر نگردد دل نظار

یار طرب و روز بهی باد همیشه

با باده و با بـ*ـو*سه ز دست و ز لـ*ـب یار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
شهر غزنی نه همانست که من دیدم پار

چه فتاده ست که امسال دگرگون شده کار

خانه‌ها بینم پر نوحه و پر بانگ و خروش

نوحه و بانگ و خروشی که کند روح فکار

کوی‌ها بینم پر شورش و سرتاسرِ کوی

همه پر جوش و همه جوشش از خیل سوار

رسته‌ها بینم بی مردم و درهای دکان

همه بربسته و بر در زده هر یک مسمار

کاخ‌ها بینم پرداخته از محتشمان

همه یکسر ز ربض برده به شارستان بار

مهتران بینم بر روی زنان همچو زنان

چشم‌ها کرده ز خونابه به رنگ گلنار

حاجبان بینم خسته‌دل و پوشیده سیه

کلَه افکنده یکی از سر و دیگر دستار

بانوان بینم بیرون شده از خانه به کوی

بر در میدان گریان و خروشان هموار

خواجگان بینم برداشته از پیش دوات

دست‌ها بر سر و سرها زده اندر دیوار

عاملان بینم بازآمده غمگین ز عمل

کارناکرده و نارفته به دیوانِ شمار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
مطربان بینم گریان و ده انگشت گزان

رودها بر سر و بر روی زده شیفته‌وار

لشکری بینم؛ سرگشته، سراسیمه شده

چشم‌ها پرنَم و از حسرت و غم گشته نزار

این همان لشکریانند که من دیدم دی؟

وین همان شهر و زمین است که من دیدم پار؟

مگر امسال ملک باز نیامد ز غزا؟

دشمنی روی نهاده ست بر این شهر و دیار؟

مگر امسال ز هر خانه عزیزی گم شد_

تا شد از حسرت و غم روز همه چون شب تار؟

مگر امسال چو پیرار بنالید ملک؟

نی من آشوب ازین گونه ندیدم پیرار

تو نگویی چه فتاده ست؟ بگو گر بتوان

من نه بیگانه ام، این حال ز من باز مدار!

این چه شغل است و چه آشوب و چه بانگ است و خروش؟

این چه کار است و چه بار است و چه چندین گفتار؟

کاشکی آن شب و آن روز که ترسیدم از آن

نفتادستی و شادی نشدستی تیمار

کاشکی چشم بد اندر نرسیدی به امیر

آه ترسم که رسید و شده مه زیر غبار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
رفت و ما را همه بیچاره و درمانده بماند

من ندانم که چه درمان کنم این را و چه چار

آه و دردا ودریغا که چو محمود ملِک

همچو هر خاری در زیر زمین ریزد خوار

آه و دردا که همی لعل به کان باز شود

او میان گل و از گل نشود برخوردار

آه و دردا که بی او هرگز نتوانم دید

باغ فیروزی پر لاله و گل‌های به‌بار

آه و دردا که به یکبار تهی بینم از او

کاخ محمودی و آن خانهٔ پر نقش و نگار

آه و دردا که کنون قرمطیان شاد شوند

ایمنی یابند از سنگ پراکنده و دار

آه ودردا که کنون قیصر رومی برهد

از تکاپوی برآوردن برج و دیوار

آه و دردا که کنون برهمنان همه هند

جای سازند بتان را دگر از نو ببهار

میر ما خفته به خاک اندر و ما از بر خاک

این چه روز است بدین تاری؟ یا رب، زنهار!

فال بد چون زنم این حال جز این است مگر

زنم آن فال که گیرد دل از آن فال قرار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا