- عضویت
- 2/10/23
- ارسال ها
- 17
- امتیاز واکنش
- 189
- امتیاز
- 53
- سن
- 15
- زمان حضور
- 1 روز 5 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت۱۰
صدای داد و فریاد مادر و پدرم در هم آمیخته و همین سبب شده بود صدایشان را واضح نشنوم. پشت در، روی تـ*ـخت نشسته و زانوهای کوچکم را با دستان ظریفم در آ*غو*ش کشیده و پتوی بنفشم که رنگش در سیاهی شب و تاریکی اتاق گم شده بود را روی سرم کشیده بودم. دستانم را روی...
صدای داد و فریاد مادر و پدرم در هم آمیخته و همین سبب شده بود صدایشان را واضح نشنوم. پشت در، روی تـ*ـخت نشسته و زانوهای کوچکم را با دستان ظریفم در آ*غو*ش کشیده و پتوی بنفشم که رنگش در سیاهی شب و تاریکی اتاق گم شده بود را روی سرم کشیده بودم. دستانم را روی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان سلوان | مبینا زارع کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: