- عضویت
- 6/10/23
- ارسال ها
- 50
- امتیاز واکنش
- 485
- امتیاز
- 63
- سن
- 23
- زمان حضور
- 1 روز 12 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و نهم:
- مهسا پیمان رو صدا کن ببریدش اتاق بالا سمت چپ اولین اتاق.
مهسا و پیمان یگانه رو بردن طبقه بالا، پارسا دستم رو گرفت و توی اتاق برد. در اتاق رو بست و گفت:
- بسه کیارش، کشتیش. نگفته بودی که دختر عممونه.
داد زدم:
- آره دختر عمهای که بچههای من رو بیمادر کرد.
پارسا دستی لای موهای خوش حالتش کشید و گفت:
- چون دوست اون...
- مهسا پیمان رو صدا کن ببریدش اتاق بالا سمت چپ اولین اتاق.
مهسا و پیمان یگانه رو بردن طبقه بالا، پارسا دستم رو گرفت و توی اتاق برد. در اتاق رو بست و گفت:
- بسه کیارش، کشتیش. نگفته بودی که دختر عممونه.
داد زدم:
- آره دختر عمهای که بچههای من رو بیمادر کرد.
پارسا دستی لای موهای خوش حالتش کشید و گفت:
- چون دوست اون...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان یک لحظه تا مرگ | rayeganeh کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: