خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 12 60.0%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 12 60.0%
  • توصیفات

    رای: 10 50.0%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 7 35.0%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 8 40.0%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 9 45.0%

  • مجموع رای دهندگان
    20

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت379

دستان عرق کرده‌ام را محکم در یکدیگر جفت کرده و قلبم با ریتم تند می‌زند. نگاهم را حتی نیم سانت نیز بالا نیاورده و تمام آن ده دقیقه‌ای که بر روی آن مبل کرمی نشسته‌ام، نگاهم به قالی زیر پایم است. آن‌ها از هر دری حرف می‌زنند و من از استرس و اضطراب فقط عرق می‌ریزم. اردلان کنارم نشسته و تمام مدت با حرف‌هایش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Tiralin، مبینا زارع، YeGaNeH و 2 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۳۸۰

کت مشکی‌ام را دست می‌کشم و پشت سر آرام به سمت در خانه می‌روم. هیچ کدام لبخندی بر لـ*ـب نداریم و به محض بستن در خانه، نیش هردویمان هم‌زمان باز می‌شود. دستان یک‌دیگر را گرفته و کمی بالا می‌آوریم و با هم می‌گوییم:
- همه چی درست شد.
آرام می‌خندیم و نگاهم در نگاهش می‌چرخد و او لـ*ـب می‌زند:
- دیدی بالاخره داری مال من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Tiralin، مبینا زارع، Sajede Khatami و 2 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت381

زمان زیادی نمی‌مانیم و بالاخره پدر با بلند شدنش، همه را بلند می‌کند. زمان نامزدی را دو هفته‌ی دیگر اعلام می‌کنند و تا در حیاط همراهمان می‌آیند.
نگاه من فقط به روی آرام و لبخند زیبایش است و بقیه در حال خداحافظی با یکدیگر هستند. آن قدر نگاهش می‌کنم که بالاخره نگاه از همه گرفته و به من می‌دهد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Tiralin، مبینا زارع، Sajede Khatami و 3 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت382

گیج و هنگ رو به عمه می‌گویم:
- این همه فامیل داشتیم و من نمی‌دونستم؟
عمه که تند تند در حال نوشتن لیست مهمان‌هاست، می‌گوید:
- بیشتر هم هستند. الان برای نامزدی فقط چندتاشون رو دعوت می‌کنم. اونایی که باهاشون در تماس بودم.
به مبل تکیه می‌دهم:
- من که ندیدمشون. چرا تا حالا اصلا اسمشونم نشنیدم؟
دست از نوشتن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، مبینا زارع و 3 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت383

کم‌کم متوجه‌ی حرفش می‌شوم و سریع می‌گویم:
- البته، قبل از ساعت ده شب حتما برمی‌گردونمش.
سر تکان می‌دهد و خوبه‌ای زمزمه می‌کند. شیرین خانم با دو لیوان شربت پیدایش می‌شود. با تشکری لیوانی برداشته و روی میز می‌گذارم.
همان موقع بار دیگر صدای باز شدن در اتاق می‌آید و این بار آرام است که بالاخره می‌آید. با دیدنش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، مبینا زارع و 3 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت384

با صدایی که نامم را صدا می‌زد، چشمانم را آرام باز می‌کنم. صورت زیبای آرام با موهای دم‌اسبی‌اش مقابل صورتم قرار می‌گیرد. لبخند می‌زنم و صورتش را کنکاش می‌کنم. لبخند می‌زند:
- ساعت خواب.
می‌خندم، ولی نگاهم را از او نمی‌گیرم:
- وقتی من‌و به عمه‌ام فروختی، خوابم برد دیگه.
می‌خندد و عمه با صدای بلندی می‌گوید:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، مبینا زارع و 2 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت385

روی تـ*ـخت می‌نشینم:
- خوب نیست دیگه!
لبانش را لوچ کرده و سر تکان می‌دهد:
- که خوب نیست.
هومی می‌گویم که با دو قدم مقابلم می‌ایستد و صورتش مقابل صورتم قرار می‌دهد. لبخند جذابی بر لـ*ـب نهاده و چشمانش شیطنتش را نشان می‌دهند. نیم نگاهی به در باز مانده‌ی اتاق می‌اندازم:
- چیکار می‌کنی؟
چشمک می‌زند:
- حالا چی؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، مبینا زارع و 2 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت386

لبخند بر لبانم می‌نشیند و پدر می‌گوید:
- از لبخنداتون معلومه پسند کردید.
آرام با لبخند سر تکان می‌دهد:
- بله، این خیلی قشنگه!
پدر لپ‌تاپ را برمی‌دارد:
- پس باهاشون تماس می‌گیرم و هماهنگ می‌کنم که برید از نزدیک ببینید.
آرام چشمانش برق می‌زند:
- واقعا مرسی.
پدر با لبخند از جا بلند می‌شود:
- خواهش می‌کنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Sajede Khatami، مبینا زارع و 2 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت387

سریع می‌گوید:
- نه بابا، میرم خونه و با تاکسی میرم.
به موبایل روی میز اشاره می‌کنم:
- به مامانت خبر بده که میای خونه ما.
ابرو بالا می‌دهد و می‌خندد:
- دستور میدی؟
ناخداگاه خود نیز خنده‌ام می‌گیرد. چه قدر با او راحت شده بودم دیگر دستور نیز می‌دادم؟
موبایل را برداشته و می‌گوید:
- حالا که دستور دادی، مجبورم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • جذاب
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Sajede Khatami، مبینا زارع و 2 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت388

مرا از اتاق بیرون می‌اندازد و در را رویم می‌بندد. با لبخندی شاد وارد اتاق کار شده و بار دیگر لباس‌هایم را با شلوار جین خاکستری تیره و تیشرت سفیدم عوض می‌کنم.
وقتی از اتاق بیرون می‌آیم، آرام نیز بیرون می‌آید. دستش را می‌گیرم:
- بریم بانو؟
با لبخند پر از ذوقی سر تکان می‌دهد:
- بله آقا.
همراه هم از خانه بیرون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Sajede Khatami، مبینا زارع و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا