نویسنده این موضوع
#پارت239
نگاهش میکنم و میگویم:
- مغازهای یا فروشگاهی سراغ نداری؟
کمی فکر میکند و میگوید:
- چرا اتفاقا، چند روز پیش دیدم. ببین برو سمت...
بعد از آدرس دادن اردلان، بلاخره به یک پاساژ بزرگ میرسیم. همان طور که کمربند ماشین را باز میکنم، به اردلان نگاه کرده و میگویم:
- امیدوارم این آدرس مثل اون یکی آدرس نشه.
با...
نگاهش میکنم و میگویم:
- مغازهای یا فروشگاهی سراغ نداری؟
کمی فکر میکند و میگوید:
- چرا اتفاقا، چند روز پیش دیدم. ببین برو سمت...
بعد از آدرس دادن اردلان، بلاخره به یک پاساژ بزرگ میرسیم. همان طور که کمربند ماشین را باز میکنم، به اردلان نگاه کرده و میگویم:
- امیدوارم این آدرس مثل اون یکی آدرس نشه.
با...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com