نویسنده این موضوع
#پارت169
با صدای خندهی بلند اردلان، میفهمم حدسم درست از آب در آمده است. سریع آن را نیز برداشته و میان لباسها میچپانم و همگی را روی تـ*ـخت میگذارم.
اردلان با صدایی پر از خنده میگوید:
- نگو که از من خجالت کشیدی؟
نگاهم را کاملا از او گرفته و بلاتکلیف سر جایم ایستاده بودم. اردلان محکم با مشت به بازویم میکوبد:
-...
با صدای خندهی بلند اردلان، میفهمم حدسم درست از آب در آمده است. سریع آن را نیز برداشته و میان لباسها میچپانم و همگی را روی تـ*ـخت میگذارم.
اردلان با صدایی پر از خنده میگوید:
- نگو که از من خجالت کشیدی؟
نگاهم را کاملا از او گرفته و بلاتکلیف سر جایم ایستاده بودم. اردلان محکم با مشت به بازویم میکوبد:
-...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com