خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 12 60.0%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 12 60.0%
  • توصیفات

    رای: 10 50.0%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 7 35.0%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 8 40.0%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 9 45.0%

  • مجموع رای دهندگان
    20

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت169

با صدای خنده‌ی بلند اردلان، می‌فهمم حدسم درست از آب در آمده است. سریع آن را نیز برداشته و میان لباس‌ها می‌چپانم و همگی را روی تـ*ـخت می‌گذارم.
اردلان با صدایی پر از خنده می‌گوید:
- نگو که از من خجالت کشیدی؟
نگاهم را کاملا از او گرفته و بلاتکلیف سر جایم ایستاده بودم. اردلان محکم با مشت به بازویم می‌کوبد:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۱۷۰

سامان سرش را بالا گرفته و لبخند می‌زند:
- دیگه رفتنی شدی؟
سر تکان می‌دهم و می‌گویم:
- توهم کم کم رفتنی میشی؛ فقط کمی تحمل و صبر می‌خواد.
لبخند می‌زند:
- ممنون ازت.
سر تکان داده و رو به مادرش می‌گویم:
- ببخشید مزاحم شدم، دیگه میرم.
مادرش اخم بامزه‌ای می‌کند، طوری که چین و چروک‌های دور چشمانش بیشتر خود را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت171

با تکان خوردن دستی مقابل چشمانم، به خود می‌آیم و گیج به آرام صادقی زل می‌زنم. او با ابرویی بالا رفته می‌گوید:
- خوبی؟
لبخند کوچکی می‌زنم و افکار منفی را کناری گذاشته و سر تکان می‌دهم:
- خوبم.
نامطمئن سر تکان می‌دهد:
- پس من برم دیگه. از آشناییت خیلی خوشحال شدم.
لبخند می‌زنم:
- منم.
چند قدم به عقب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، Sajede Khatami و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت172

می‌خندم و همان طور که به دنبالش به آن طرف خیابان کشیده می‌شوم، می‌گویم:
- زندانی بودم دیگه.
به کنار ماشین پدر رسیده و او با اخم در را باز می‌کند و من را به داخل هل می‌دهد و خود نیز سوار می‌شود.
به محض سوار شدن، زیبا با لبخند به عقب برمی‌گردد:
- سلام آرمان جان، خیلی خوشحالم که خوب شدی.
لبخندم محو می‌شود و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، Sajede Khatami و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت173

خود پیاده می‌شود. زیبا با لبخند پشت سرش پیاده می‌شود و من بعد از پیاده شدن اردلان، پیاده می‌شوم.
نگاهم به در رستوران مقابلم می‌نشیند. یک رستوران دو طبقه که طبقه‌ی بالای آن دیوارهایش همه از جنس شیشه هستند.
به سمت در شیشه‌ای رفته و پشت سر اردلان داخل می‌روم. نگاهم در اطراف می‌چرخد. میزهایی با نظم در فضای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، _nazanin_ و 4 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت174

با آمدن گارسون، همه سفارش می‌دهیم و گارسون بعد از کمی خم شدن، با لبخند می‌رود. پدر با لبخند نگاهم می‌کند:
- خوب، چه احساسی داری؟
دستانم را در هم قفل می‌کنم و کوتاه و سریع می‌گویم:
- احساس رهایی.
پدر سر تکان می‌دهد و با لبخند می‌گوید:
- منم حس می‌کنم بلاخره باری از دوشم برداشته شده. خیلی حس بدی داشتم که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، _nazanin_ و 4 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت175

اردلان همان‌طور که یقه‌ی هودی‌اش را گرفته و در حال باد زدن خود است، جواب می‌دهد:
- یه سری زنگ زده بود به موبایلم، من حموم بودم و گیسو جواب داده بود. می‌دونی که خیلی زبون بازه، با زبون بازیاش کلی پدرتو خندونده بود.
یقه‌اش را رها کرده و می‌گوید:
- برم یه چیز خنک بگیرم. مردم از گرما.
نگاهم می‌کند:
- تو چیزی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، _nazanin_ و 4 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت176

لبخندم را به سختی حفظ می‌کنم و می‌گویم:
- از چی ناراحت باشم؟
در چشمانم زل می‌زند:
- نمی‌دونم، خودت بگو.
نگاهم را از چشمانش می‌دزدم و به جایی کنار ابروی پرپشتش می‌دهم:
- چیزی نیست که بگم.
سر تکان می‌دهد و لـ*ـبش را می‌جود و دست به کمر می‌گوید:
- نمی‌دونم چرا نمی‌تونم خوش‌حالت کنم.
عجز در صدایش موج می‌زند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، _nazanin_ و 3 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت177

سرم را پایین می‌گیرم و آب دهانم را قورت می‌دهم. دستان عرق‌کرده‌ام را مشت می‌کنم و با صدای پر از تعجب فریبا که می‌گوید:
- مگه آرمان معتاد بوده؟
سریع پله‌ها را طی کرده و خود را در اتاق می‌اندازم. پشتم را به در تکیه می‌دهم و همان جا پشت در می‌نشینم. زانوهایم را بـ*ـغل کرده و پیشانی‌ام را سفت می‌چسبم. انگار قرار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، _nazanin_ و 4 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت178

در یخچال را باز می‌کنم و او می‌گوید:
- پس چی؟ می‌شینم غصه‌اتو می‌خورم که مثل پیرمردا تو خونه نشستی و به در و دیوار زل زدی؟
می‌خندم و هم‌زمان ظرف پنیر را بیرون می‌کشم:
- حالا دیگه پیرمرد هم شدیم.
صدای پر از حرصش می‌آید:
- پیرمرد بودی.
سبد نون را نیز کنار ظرف پنیر می‌گذارم و پشت کانتر می‌نشینم:
- کم حرص...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، _nazanin_، Deana و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا