- عضویت
- 5/9/23
- ارسال ها
- 223
- امتیاز واکنش
- 1,643
- امتیاز
- 153
- سن
- 22
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دستمال مرطوب آرایش اولیهای که داشتم رو پاک کردم. کیان با ظرافت خاصی کانسیلر رو آورد بالا:
- این چی هست؟
من و هانیه خندیدیم. تا اومدم جواب بدم کسری اجازه نداد:
- بزن داداش پنککه!
خندههای من و هانیه شدت گرفت. کیان کانسیلر بیچاره رو روی تموم صورتم کشید. جیغم در اومد:
- وای کیان تمومش کردی، این کانسیلره...
- این چی هست؟
من و هانیه خندیدیم. تا اومدم جواب بدم کسری اجازه نداد:
- بزن داداش پنککه!
خندههای من و هانیه شدت گرفت. کیان کانسیلر بیچاره رو روی تموم صورتم کشید. جیغم در اومد:
- وای کیان تمومش کردی، این کانسیلره...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: