- عضویت
- 5/9/23
- ارسال ها
- 223
- امتیاز واکنش
- 1,643
- امتیاز
- 153
- سن
- 22
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
تموم خونه پر شد از صدای جیغ، رفتم جلو و زدم تو صورتم. جیغ کشیدم، ناله کردم، فریاد زدم.
اینقدر زدم تو صورتم که کیمیا اومد و هردو دستم رو گرفت. افسانه افتاده بود زمین و میزد تو سرش.
امیر هم اون گوشه بیجون افتاده بود و گریه میکرد.
نه مامان، نرو، منم ببر. تو به بابا قول دادی تنهامون نذاری.
همینکه خواستن...
اینقدر زدم تو صورتم که کیمیا اومد و هردو دستم رو گرفت. افسانه افتاده بود زمین و میزد تو سرش.
امیر هم اون گوشه بیجون افتاده بود و گریه میکرد.
نه مامان، نرو، منم ببر. تو به بابا قول دادی تنهامون نذاری.
همینکه خواستن...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: