- عضویت
- 5/9/23
- ارسال ها
- 223
- امتیاز واکنش
- 1,643
- امتیاز
- 153
- سن
- 22
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 4 روز 7 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
- مامان درباره چی حرف میزنه؟
بابا با لبخند توضیح داد:
- امشب قراره برات خواستگار بیاد؛ اونم چه خواستگاری.
کلافه شدم:
- من قبلا باهاتون راجب این مسئله حرف زدم، بابا بهت گفتم که نمیخوام ازدواج کنم، هیچوقت! مامان ازدواج کرد چه گلی به سرش زدی که منم ازدواج کنم؟ اونم دوست تو!
بابا خندید:
- حیف که امروز حالم...
بابا با لبخند توضیح داد:
- امشب قراره برات خواستگار بیاد؛ اونم چه خواستگاری.
کلافه شدم:
- من قبلا باهاتون راجب این مسئله حرف زدم، بابا بهت گفتم که نمیخوام ازدواج کنم، هیچوقت! مامان ازدواج کرد چه گلی به سرش زدی که منم ازدواج کنم؟ اونم دوست تو!
بابا خندید:
- حیف که امروز حالم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: