![223 Messages](/styles/XENTR/ReputationSystem/fullstar-2.png)
- عضویت
- 5/9/23
- ارسال ها
- 223
- امتیاز واکنش
- 1,643
- امتیاز
- 153
- سن
- 23
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 4 روز 8 ساعت 14 دقیقه
![حالت: رمان نودهشتی](/data/addonflare/moods/uploads/84.gif?1598644157)
نویسنده این موضوع
کیان با تعجب گفت:
- درست توضیح بده افسون!
کسری از جاش بلند شد و رفت سمت در، انگار کلافه بود چون گفت:
- من واقعا اعصابم پروندهی قتل رو نمیکشه؛ همین اطراف میچرخم تا حرفتون تموم بشه.
بعد هم از اتاق بیرون رفت.
- با توام افسون!
نگاهم رو از در گرفتم:
- خب ببین بابای من، بابای فرهاد و همین سعید احمدی سه تا...
- درست توضیح بده افسون!
کسری از جاش بلند شد و رفت سمت در، انگار کلافه بود چون گفت:
- من واقعا اعصابم پروندهی قتل رو نمیکشه؛ همین اطراف میچرخم تا حرفتون تموم بشه.
بعد هم از اتاق بیرون رفت.
- با توام افسون!
نگاهم رو از در گرفتم:
- خب ببین بابای من، بابای فرهاد و همین سعید احمدی سه تا...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸
![forum.roman98.com](https://forum.roman98.com/styles/default/xenforo/Roman98.png)
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
![roman98.com](https://roman98.com/wp-content/uploads/34.png)
آخرین ویرایش توسط مدیر: