خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,855
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
218 روز 21 ساعت 0 دقیقه
معرفی کتاب | فرانکنشتاین
کتاب «فرانکنشتاین» داستان دانشمند جوانی به نام «ویکتور فرانکنشتاین» را روایت می‌کند. ویکتور که در ژنو سوئیس بزرگ شده است، هوش خارق‌العاده‌ای دارد و سریع همه‌ی موضوعات جدید را یاد می‌گیرد. او با خواهر ناتنی‌اش «الیزابت» که توسط خانواده‌اش به فرزندی پذیرفته شده است، بزرگ می‌شود.

ویکتور خود را برای تحصیل در دانشگاه اینگولشتات آماده می‌کند و در همان حال مادرش و الیزابت به بیماری مخملک مبتلا می‌شوند و متاسفانه بعد از مدتی مادرش براثر این بیماری می‌میرد. او به مدت دو سال، آن‌قدر درگیر مطالعه می‌شود که معلمان و دانش آموزان خود را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

ویکتور در یک آزمایش علمی غیرمتعارف از ترکیب شیمی، کیمیاگری و الکتریسیته برای تحقق آرزویش استفاده می‌کند و یک موجود زنده شبیه به انسان را خلق می‌کند؛ پس ‌از این خلق اما از وحشتناک و هولناک بودن این موجود تا سر حد مرگ او را می‌ترساند.

کتاب ترسناک «فرانکنشتاین» در همان اولین سال انتشارش در سال ۱۸۱۸ پرفروش‌ترین کتاب شد و در حال حاضر به‌عنوان نمونه‌ی کلاسیک رمانتیسیسم قرن نوزدهم، شاهکاری هیجان‌انگیز و دلهره‌آور و یکی از نمونه‌های اولیه رمان‌های علمی تخیلی شناخته می‌شود. اگرچه تقلیدها و اقتباس‌‌های بی‌شماری از آن هم‌اکنون وجود دارد، اما همچنان قوی‌ترین داستان در نوع خود باقی مانده است.
منبع: digikala


معرفی کتاب | تالار ماورا

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و Z.a.H.r.A☆

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,855
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
218 روز 21 ساعت 0 دقیقه
معرفی کتاب | سکوت بره‌ها
کتاب «سکوت بره‌ها» یک رمان ترسناک روانشناسی اثر توماس هریس اولین بار سال ۱۹۸۸ منتشر شد. این کتاب یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های کلاسیک نیویورک‌تایمز است.

دو شخصیت شرور در این کتاب وجود دارد؛ یکی از آن‌ها قاتلی است که FBI در طول رمان به دنبالش می‌گردد. شخصیت دیگر نابغه‌ای است که در تیمارستان است و قرار است در این پرونده به آن‌ها کمک ‌کند ولی درواقع افکار شوم فراتر از تصور، از سرش می‌گذرد.

کلاریس استارلینگ مامور تازه‌کار FBI، توسط رئیس واحد علوم رفتاری احضار می‌شود و کار غیرمنتظره‌ای به او محول می‌شود. او باید به زندانی امن برود و در آن از «هانیبال لکتر» در مورد قاتل زنجیره‌ای که در حال حاضر زنان را به قتل می‌رساند، اعتراف بگیرد. قاتل سریالی «بوفالو بیل»، دیوانه‌ای است که زنان دارای اضافه‌وزن را ربوده و قبل از کندن پوستشان به‌قصد پوشیدن، آن‌ها را گرسنگی می‌کشد.

این کتاب ترسناک که مشهورترین اثر هریس به شمار می‌رود، برای یک فیلم پرفروش به کارگردانی رابرت جاناتان دمی و بازی آنتونی هاپکینز با عنوان «قاتل سریالی»، به اقتباس گرفته شده است.
منبع: digikala


معرفی کتاب | تالار ماورا

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و Z.a.H.r.A☆

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,855
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
218 روز 21 ساعت 0 دقیقه
معرفی کتاب | تیمارستان متروک
تیمارستان متروک که نام اصلی آن «شبح گریلاک» است، یک رمان در رده‌ی سنی نوجوان است که توسط دن پبلاکی نوشته شده است. دن پبلاکی در این کتاب داستان نیل و خواهرش بری را که به تازگی به شهری جدید نقل مکان کرده‌اند، روایت می‌کند. پدر نیل به کالیفرنیا رفته است تا حرفه بازیگری خود را دنبال کند و مادرشان بابت این تصمیم پدر ایام سختی را می‌گذراند، بنابراین نیل و بری به هدستون می‌روند تا تابستان را با آنا و کلر، خاله‌هایشان بگذرانند.

پس از نقل مکان به هدستون، نیل و بری از دوستان جدیدشان اریک و وسلی درباره‌ی تیمارستان قدیمی شهر داستان‌هایی شنیده‌اند و به همراه این دو ماجراجویی خود را درباره‌ی این بیمارستان روانی متروکه آغاز می‌کنند. این بیمارستان که پس از مرگ مشکوک چند بیمار جوانش تعطیل شده و پس از گذشت سال‌ها به یک خانه‌ی متروکه تبدیل شده است گریلاک نام دارد و در بین مردم ساکن هدستون شایعاتی درباره‌ی اینکه این تیمارستان توسط روح ترسناکی به نام مادلین تسخیر شده است وجود دارد.

وقتی نیل و بری ماجراجویی خود را آغاز می‌کنند و عمیق‌تر به راز گریلاک می‌پردازند، متوجه می‌شوند که داستان مادلین بیش از آن چیزی است که در ابتدا می‌دانستند، و خطری که با آن روبه‌رو هستند بسیار واقعی است. در این بین تصمیم می‌گیرند تا با کمک وسلی حقیقت گذشته‌ی غم‌انگیز مادلین را کشف کنند و پیش از اینکه دیر شود راهی برای آرام کردن روح او پیدا کنند.

کتاب تیمارستان متروک رمانی است که عناصر وحشت و ماجراجویی را ترکیب می‌کند و مخاطب را پای داستان میخکوب می‌نماید. دن پبلاکی داستان این ماجراجویی را به‌قدری خوب به تصویر می‌کشد که با هر بخش هیجانی داستان مخاطب نیز هیجان‌زده می‌شود و با هر لحظه‌ی استرس‌زا و ترسناک ماجرا، دچار ترس و وحشت می‌گردد.
منبع: طاقچه


معرفی کتاب | تالار ماورا

 
  • عالی
Reactions: -FãTéMęH- و Z.a.H.r.A☆

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,855
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
218 روز 21 ساعت 0 دقیقه
معرفی کتاب | بچه‌های خاص خانه خانم پریگرین
این کتاب رمانی فانتزی و تاریک است. داستان پسری است که پس از یک سری حوادث وحشتناک خانوادگی، سرنخ‌هایی را دنبال می‌کند که در نهایتش او از یک خانه دورافتاده مخصوص کودکان سردر می‌آورد...
در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
والدینم بعد از هفته‌ها ملایمت سرم داد کشیدند. راستش، خیالم از شنیدن دوباره‌ی همان صداهای مطبوع و شیرین همیشگی آسوده شد و من هم در جوابشان چندتایی حرف نامربوط تحویل دادم: اینکه لابد خوشحالند که بابابزرگ پورتمن مرده و اینکه انگار فقط من یک نفر بودم که واقعاً دوستش داشتم.
پلیس مدتی را بیرون از خانه با والدینم حرف زد و بعد هم سوار ماشینش شد و رفت، ولی یک ساعت نشده، همراه یک نفر برگشت که می‌گفت "چهره‌نگار" است. یک تخته طراحی گنده همراهش آورده بود و از من خواست که آن موجود را دوباره توصیف کنم. همان‌طور که تعریف می‌کردم، او هم نقاشی می‌کرد و هر از گاهی هم دست از کار می‌کشید و درباره‌ی جزئیات، توضیح بیشتری از من می‌خواست.
ـ چندتا چشم داشت؟
ـ دوتا.
طوری جواب داد: "گرفتم" که انگار هیولاها هم جزو امور روزمره‌ی چهره‌نگارهای پلیس بود.
فقط برای این بود که اعتمادم را جلب کنند؛ برایم مثل روز روشن بود. موضوع وقتی کاملاً لو رفت که خواست طرح اصلی‌اش را به خودم بدهد.
پرسیدم: «مگه اینو واسه‌ی پرونده‌ای چیزی لازم ندارین؟»
نگاه معنی‌داری با مأمور پلیس رد و بدل کرد و گفت: «چرا، معلومه! حواسم کجاست؟»
این دیگر جداً توهین‌آمیز بود.
منبع: طاقچه


معرفی کتاب | تالار ماورا

 
  • عالی
Reactions: -FãTéMęH- و Z.a.H.r.A☆

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,855
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
218 روز 21 ساعت 0 دقیقه
معرفی کتاب | تهی‌شهر (جلد دوم مجموعه‌ی بچه‌های عجیب و غریب خانم پریگرین)
این کتاب رمانی فانتزی و تاریک است. داستان پسری است که پس از یک سری حوادث وحشتناک خانوادگی، سرنخ‌هایی را دنبال می‌کند که در نهایتش او از یک خانه دورافتاده مخصوص کودکان سردر می‌آورد.
۳ سپتامبر ۱۹۴۰ ده بچه‌ی عجیب و غریب از لشکر هیولاهای مرگبار می‌گریزند. و فقط یک نفر می‌تواند کمکشان کند- اما در قالب پرنده گیر افتاده است.
سفر خارق‌العاده‌ای که در بچه‌های عجیب و غریب یتیم‌خانه‌ی خانم پرگرین آغاز شد ادامه دارد و جیکوب پورتمن و دوستان تازه‌اش به لندن، پایتخت عجیب و غریب جهان، سفر می‌کنند. امیدوارند آن‌جا برای خانم مدیر محبوبشان، خانم پرگرین، درمانی بیابند. اما در هر کنج این شهر جنگ‌زده اتفاق غافلگیرکننده‌‌ی هولناکی کمین کرده است. و جیکوب قبل از این‌که بچه‌های عجیب و غریب را به جای امنی برساند، باید درباره‌ی عشقش به اِما بلوم تصمیم مهمی بگیرد.
تهی شهر خواننده را به دنیای تخیلی خلاقانه‌ای از دورآگاهی ذهنی، حلقه‌های زمان، نمایش‌های جانبی عجیب‌الخقله‌ها و دگر پیکرها می‌برد- دنیای بزرگسال‌های عجیب و غریب، چشم‌سفیدهای جانی، و باغ‌وحشی شگفت‌انگیز از حیوانات غیرعادی. مثل کتاب قبلی، داستان دوم مجموعه‌ی بچه‌های عجیب و غریب فانتزی هیجان‌انگیز را با عکس‌های قدیمیِ منتشر نشده در هم می‌آمیزد تا لـ*ـذت مطالعه‌ای منحصر به فرد را خلق کند.
بخشی از کتاب تهی‌شهر
پاروزنان از میان بندرگاه رد شدیم، از کنار قایق‌هایی عبور کردیم که روی سطح آب بالاوپایین می‌رفتند و از درزهایشان زنگار می‌تراوید، از کنار هیئت‌منصفهٔ خاموش مرغان دریایی که روی بقایای صدف‌گرفتهٔ لنگرگاه‌های مغروق نشسته بودند، از کنار ماهیگیرهایی که تورهایشان را پایین آورده بودند و مات‌ومتحیر به ما که آرام و بی‌صدا عبور می‌کردیم زل زده بودند، مردد بودند که آیا حقیقی بودیم یا خیالی؛ صفی از ارواحِ آب‌آورده، یا کسانی که به‌زودی به جمع ارواح خواهند پیوست. ده بچه و یک پرنده بودیم توی سه قایق کوچک و متزلزل، با شدت و حدّتی خاموش پاروزنان یک‌راست به دل دریا زده بودیم، تا شعاع کیلومترها تنها یک بندرگاه امن بود و داشتیم به‌سرعت پشت سر می‌گذاشتیمش، در روشنایی آبی‌وطلایی سپیده‌دم، پرصخره و سحرآمیز به نظر می‌رسید. مقصد ما، کرانهٔ شیارشیار ولز، جایی در مقابلمان گسترده بود اما مبهم و تار، لکه‌ای مرکب‌فام که در امتداد افقی دوردست چمباتمه زده بود
.
منبع: طاقچه


معرفی کتاب | تالار ماورا

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و Z.a.H.r.A☆

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,855
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
218 روز 21 ساعت 0 دقیقه
معرفی کتاب | کتابخانه‌ی ارواح (جلد دوم مجموعه‌ی بچه‌های عجیب و غریب خانم پریگرین)
این کتاب رمانی فانتزی و تاریک است. داستان پسری است که پس از یک سری حوادث وحشتناک خانوادگی، سرنخ‌هایی را دنبال می‌کند که در نهایتش او از یک خانه دورافتاده مخصوص کودکان سردر می‌آورد.
ماجرایی که با بچه‌های عجیب‌وغریب یتیم‌خانه‌ی خانم پرگرین آغاز شد و در تهی شهر ادامه پیدا کرد با کتابخانه‌ی ارواح به پایانی هیجان‌انگیز می‌رسد. در ابتدای داستان، جیکوب شانزده ساله توانایی نیرومند تازه‌ای در خود کشف می‌کند، و طولی نمی‌کشد که در قعر تاریخ فرو می‌رود تا دوستان عجیب‌وغریبش را از دژی محافظت‌شده نجات دهد. در سفر جیکوب اِما بلوم، دختری با سرانگشتان آتشین، و اَدسیون مک‌هنری، سگی با شامه‌ای تیز برای بو کشیدن بچه‌های گم‌شده، همراهی‌اش می‌کنند.
از لندن امروزی به کوچه‌های هزارتوی مقر شیطان، فلاک‌زده‌ترین زاغه‌نشین انگلستان دوران ویکتوریایی، سفر می‌کنند. محلی که سرنوشت همه‌ی بچه‌های عجیب‌وغریب یک‌بار برای همیشه مشخص می‌شود.
اِما گفت: «دوباره باهاش حرف بزن.» صدایش گیج و منگ بود. «بهش بگو بره گورش رو گم کنه.»
دنبال کلمات گشتم، اما می‌گریختند. «نمی‌دونم چه جوری بگم.»
اَدیسون گفت: «یک دقیقه پیش که گفتی. انگار شیطون رفته بود تو جلدت.»
یک دقیقه پیش، قبل از این‌که بدانم قادر به انجامش هستم، کلمات به زبانم آمده بودند، منتظر بودند تا گفته شوند. حالا که دوباره می‌خواستمشان، مثل این بود که سعی کنی با دست خالی ماهی بگیری. هر بار که یکی را لمس می‌کردم، سُر می‌خورد و از دستم در می‌رفت.
داد زدم: «دور شو!»
کلمات به زبان خودمان بیان شد. تهی از جایش جم نخورد. پشتم را قرص کردم، توی چشم‌های مرکب‌فامش خیره شدم، و دوباره سعی کردم.
از این‌جا برو! ولمون کن!
دوباره به زبان خودمان. تهی سرش را مثل سگی کنجکاو کج کرد اما چون مجسمه‌ای بی‌حرکت ماند.
اَدیسون پرسید: «رفته؟»
بقیه نمی‌توانستند با اطمینان بگویند؛ فقط من می‌توانستم ببینمش. گفتم: «هنوز اون‌جاست. نمی‌دونم مشکل چیه.»
احساس حماقت می‌کردم و خیط شده بودم. استعدادم به این سرعت از بین رفته بود؟
منبع: طاقچه


معرفی کتاب | تالار ماورا

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: -FãTéMęH- و Z.a.H.r.A☆

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,855
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
218 روز 21 ساعت 0 دقیقه
معرفی کتاب | کتابخانه‌ی ارواح
سایمون سانتیاگو، نوجوان ۱۳ساله، از زمانی که به یاد می‌آورد، می‌توانست ارواح را ببیند و با آن‌ها صحبت کند. زمانی که پدر و مادر سایمون در یک تصادف قطار کشته شدند، او را برای زندگی نزد عمویش فرستادند. عموی سایمون زمانی که متوجه قدرت و مهارت خارق‌العاده‌ی برادرزاده‌اش می‌شود، تصمیم می‌گیرد تا یک آژانس شکار ارواح تاسیس کند. پس از تاسیس این آژانس، سود بسیار زیادی نصیب عموی سایمون می‌شود، با این حال عموی سایمون به‌عنوان سرپرست او، اصلا رفتار خوبی با سایمون ندارد و او را به چشم ابزاری برای کسب درآمد می‌بیند.

در نهایت سایمون به‌عنوان دستیار عمویش، در آژانس اخراج ارواح مشغول‌به‌کار شده و کار سخت عمویش به او واگذار می‌شود. در واقع کار عموی سایمون این است که برای درآوردن پول، مردم را از شر ارواح خلاص کند. اکنون سایمون ۱۳ساله، با حداکثر توانایی خود آماده است تا وظایف بزرگ‌تری را برای آژانس پررونق عمویش انجام دهد، آژانسی که روزبه‌روز تماس‌های بیشتری دریافت می‌کند.

زمانی که این آژانس یک تماس تلفنی از طرف کتابداری ناامید در کتابخانه‌ای بدنام دریافت می‌کند، سایمون به دلیل توانایی خارق‌العاده‌ی دیدن ارواح و صحبت کردن با آن‌ها، خیلی مشتاق است که این کار را برای کتابدار انجام دهد، با این حال، این توانایی سایمون اغلب برای او ضرر و دردسر به همراه داشته است تا سود و فایده. زمانی که به عمارت وسیع کتابخانه می‌رسند، سایمون به‌سرعت متوجه می‌شود که چیز مرموزی کتابخانه را تسخیر کرده و عطش آن چیز برای تسخیر روح سایمون، از لحظه‌ای که پا به داخل ساختمان می‌گذارد، به‌طرز خطرناکی ملموس است. با کمک یکی از داوطلبان جوان کتابخانه، سایمون مصمم است تا دریابد که واقعا چه اتفاقی در حال رخ دادن است، پیش از آنکه روح او و عمویش نیز به سیستم همیشه در حال رشد کتابخانه‌ی ارواح اضافه شوند. آیا سایمون و دوست جدیدش زنده خواهند ماند؟

این رمان ترسناک، با مجموعه‌ای از تصاویر ترسناک که موی خوانندگان را سیخ خواهد کرد، بدون تردید ارزش خواندن دارد.

کتاب کتابخانه ارواح ویژگی‌های مثبت متعددی دارد. یکی از این ویژگی‌ها، این است که کتاب کوتاه است و با سرعت خوبی می‌توان آن را خواند. با وجود همین کوتاه بودن، ریچارد دنی پیچیدگی‌هایی را وارد این داستان کرده که کتاب چندان هم سریع تمام نشود و به خواننده و همچنین شخصیت‌ها زمان می‌دهد تا اطلاعاتی که در داستان وجود دارند، کاملا جذاب باشند. تمام ویژگی‌های این کتاب به‌گونه‌ای کنار هم چیده شده‌اند که کنار گذاشتن آن را بسیار سخت می‌کند.

شخصیت‌های این داستان نیز بسیار برجسته و ملموس هستند. هر شخصیت اصلی، با ویژگی‌های فیزیکی خاص خود توصیف می‌شود که باعث می‌شود فورا در ذهن خواننده نمایان و از سایر شخصیت‌ها مجزا شوند.

سایمون نوجوانی است که کودکی سختی را پشت سر گذاشته و برخلاف روحیه‌ی شجاعی که دارد، ماجراهای احساسی زیادی را تجربه کرده که باعث می‌شود خوانندگان با او همذات‌پنداری کنند. طی اتفاقات متعددی، زندگی سایمون تغییر می‌کند و او از حصاری که به دور خودش کشیده، بیرون می‌آید و نهایتا موفق می‌شود با دیگران ارتباط برقرار کند. رمان کتابخانه‌ ارواح در حقیقت جنگ میان ارواح خوب و بد را به تصویر کشیده و سایمون به‌عنوان یک ابرقهرمان نشان داده می‌شود که به پیروزی در برابر ارواح دست می‌یابد.
منبع: طاقچه


معرفی کتاب | تالار ماورا

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: -FãTéMęH- و Z.a.H.r.A☆

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,855
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
218 روز 21 ساعت 0 دقیقه
معرفی کتاب | کارناوال شوم (جلد دوم کتابخانه‌ی ارواح)
روح دلقک شیطان‌صفتی که بچه‌ها را برای شیاطین قربانی می‌کرده، شهر را تسخیرش کرده است. به محض اینکه مردم شهر متوجه این قضیه می‌شوند او را می‌سوازنند، اما روح او به فعالیت‌های شیطانی خود ادامه می‌دهد و بچه‌های زیادی در کارناوال شهر پاتینگر گم می‌شوند. حتی تعطیل شدن کارناوال هم کمکی به این موضوع نمی‌کند.

سیمون و عمویش کارشان را از کتابخانه‌ی شهر شروع می‌کنند و به درخواست شهردار شهر، مجبورند با گروه دیگری از کارآگاه‌های ماورالطبیعه همکاری کنند تا این معمای ترسناک را حل کنند.

خواندن کتاب کارناوال شوم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های ترسناک پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب کارناوال شوم
باشه عمو مونتی، هرچی تو بگی.» می‌خندم و پایم را روی اولین پلهٔ کتابخانه می‌گذارم.

سرما به عمق ستون فقراتم نفوذ می‌کند. تنها یک سال از اتفاق‌های چیلدرمس می‌گذرد و هنوز هم فکر رفتن به کتابخانه کمی نگرانم می‌کند. اما چاره‌ای نیست. موزهٔ شهر داخل کتابخانه است و تاریخدان شهر، رُز زار، به ما گفته قسمت کوچکی از موزه را به داستان‌های گریم‌شا اختصاص داده‌اند. با این‌که اهالی شهر ترجیح می‌دهند این داستان‌ها هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتادند، باز هم دارند پول خوبی از این راه درمی‌آورند. خب، فکر کنم هرکسی باید یک جوری پول دربیاورد؛ مثلاً خود ما را ببینید!

مونتی داخل کتابخانه جلو می‌رود و بوی تند قهوه و کتاب‌ها حواسم را به خود جلب و تا رسیدن به میز امانات، آرامم می‌کند. طراحی داخل کتابخانه مربوط به دههٔ هفتاد است و همه‌چیز رنگ زرد خردلی و سبز نخودی دارد، حتی سنگفرش‌های چهارخانهٔ لینولئومی۶ کف زمین. انگار میز هم از لینولئوم ساخته شده، با این تفاوت که شبیه چوب‌های تقلبی است و بدنه‌اش بر اثر رطوبت ورآمده.

سه نفر دیگر هم کنار میز ایستاده‌اند؛ دختری با موهای طلایی که به نظر می‌رسد هم‌سن‌وسال من باشد اما خیلی قدبلندتر و زنی هم‌سن مونتی که موهای کوتاه و براق بنفش دارد. کنار او مردی چهارشانه با ریش قرمز ایستاده و ساک‌دستی سیاهی در دست دارد که کلی دم‌ودستگاه سیاه و نقره‌ای از آن بیرون زده. یکی از دستگاه‌ها چراغ‌های چشمک‌زن قرمز و سبز و نارنجی و زرد دارد و من بلافاصله می‌فهمم چیست و به چه کاری می‌آید
منبع: طاقچه


معرفی کتاب | تالار ماورا

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و Z.a.H.r.A☆

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,855
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
218 روز 21 ساعت 0 دقیقه
معرفی کتاب | ربکا
سرنوشت دختر جوان، ندیمه خانم وان هاپر، با زندگی اربابش گره خورده بود. وان هاپر، زن ثروتمندی بود که تمام اوقاتش به خوشگذرانی می‌گذشت و از شهری به شهری دیگر سفر می‌کرد. روزی در یکی از همین سفرها، وان هاپر تصمیم گرفت به هتلی ییلاقی برود. طبق معمول ندیمه جوانش نیز با او رفت. دختر در هتل ییلاقی، با مرد ثروتمندی به نام ماکسیم دووینتر آشنا شد. مدتی بعد، ماکسیم از ندیمه خواستگاری کرد و او در کمال ناباوری از این درخواست، با دووینتر ثروتمند ازدواج کرد.

آن‌ها به اتفاق به قصر ماندرلی محل زندگی دووینتر رفتند. دووینتر، پیش از این با ربه‌کا، همسر اولش که بر اثر سانحه از دنیا رفته بود در این قصر زندگی می‌کرد. پس از مدتی عروس جوان، به خاطر تعریف‌هایی که از گوشه و کنار درباره جذابیت ، مردم‌داری و شخصیت کاریزماتیک ربه کا شنیده بود، سخت مرعوب و مقهور شخصیت او شد؛ اما در نهایت فهمید ربه کا زنی که او تصور می‌کرد نبوده است.

کتاب شروعی غافل‌‌گیر کننده دارد، کتاب با این جمله شروع می‌شود که یکی از آغازهای مشهور تاریخ ادبیات است: دیشب خواب دیدم به ماندرلی برگشته‌ام.

و همه داستان را زنی روایت می‌کند که تا پایان داستان نام او را نمی‌فهمیم و صرفاً به نام خانم دووینتر شناخته می‌شود. دختر جوان پس از مدتی زندگی و بعد از نا‌امیدی های بسیار در باب رسیدن به شکل و شمایل شخصیت ربکا زن افسونگر و دوست داشتنی ماکسیم پی می‌برد ماکسیم شوهرش، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست نداده و در سیر داستان پرده از راز بکا برداشته می‌شود.
منبع: طاقچه


معرفی کتاب | تالار ماورا

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,603
امتیاز واکنش
31,855
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
218 روز 21 ساعت 0 دقیقه
معرفی کتاب | بیگانه
بیگانه‌ تازه‌ترین اثر کینگ است که از زمان انتشار، در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان جا گرفته است.

جسد مورد تعرض قرارگرفته پسری یازده ساله در پارک شهر پیدا می‌شود. شاهدان عینی و اثر انگشت‌های به‌دست آمده به یکی از محبوب‌ترین شهروندان شهر فلینت سیتی تعلق دارند. تری میتلند، مربی لیگ بیسبال نونهالان که متاهل و پدر دو دختر است.

کاراگاه رالف اندرس که پسرش زمانی بازیکن تحت تعلیم تری میتلند بوده است، به سرعت در منظر عموم و در ورزشگاه، تری را بازداشت می‌کند.

تری برای اثبات بی‌گناهی خود تلاش می‌کند اما کارآگاه دلایل محکمتری دارد. با گسترش تحقیقات، پاسخ‌های وحشت‌ناک شروع می‌شوند و سرنوشت قهرمانان داستان استیون کینگ با حوادث عجیبی همراه می‌شود. به نظر می‌رسد که تری میتلند، آدم خوبی است اما آیا او چهره دیگری در پس این ظاهر موجه دارد؟ :

«ترنس میتلند، من شما را به جرم کشتنِ فرانک پترسون دستگیر می‌کنم.»

یک اووووه ه ه ه دیگر از طرفِ تماشاچیان، این یکی بلندتر، مانند صدای بالا رفتن باد.

تری به راماج اخم کرد. او کلمات را فهمید، آنها کلمات ساده انگلیسی بودند که یک جمله ساده خبری را شکل می‌دادند، او می‌دانست فرانکی پترسون کیست و چه اتفاقی برایش رخ داده است، اما معنای کلمات او را پریشان کرد. تنها چیزی را که می‌توانست بگوید، گفت: «چی؟ شوخی می‌کنی؟» و همان موقع بود که عکاسِ خبری فلینت سیتی عکس او را گرفته بود، عکسی که روز بعد در صفحه اول روزنامه قرار گرفت. دهانش باز مانده بود، چشمانش گشاد شده بودند و موهایش از لبه کلاهِ تیم گلدن دارگنز بیرون زده بود. در آن تصویر ظاهرش ضعیف و گناهکار نشان داده می‌شد.»

آفرینش هیجانی که با خواندن این داستان تجربه می‌کنید، تنها از عهده نویسنده‌ای همچون استیون کینگ برمی‌آید.
منبع: طاقچه


معرفی کتاب | تالار ماورا

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا