خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
79
امتیاز واکنش
719
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 14 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
راه زیادی نبود و سریع رسیدیم. کوچه را که شلوغ دیدم به راننده سپردم همان ابتدای کوچه نگه دارد.
همه در تکاپو بودند. عطر خوش اسپند را به مشام کشیدم و با اشتیاق گام برداشتم. بچه‌ها هم با هیجان همراهی می‌کردند و محو جوانانی شدند که مشغول بستن ریسه‌های رنگی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: daryam1، YeGaNeH، Tiralin و 2 نفر دیگر

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
79
امتیاز واکنش
719
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 14 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
پیازها رو به اتمام بود، اما اشک‌های من تمامی نداشتند. ریحانه دست از کار کشید و دقیقه‌ای را مشغول تماشایم شد؛ سرم به کار خودم گرم بود اما سنگینی نگاهش را کاملا احساس می‌کردم. بالاخره هم طاقت نیاوردو زبان گشود.
_ آیه!... داری اذیت میشی. می‌خوای تو بری خونه؟، بقیشو من تموم می‌کنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: daryam1، Tiralin، ~MobinA~ و 2 نفر دیگر

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
79
امتیاز واکنش
719
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 14 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
مردهاهم برای خوردن ناهار وارد خانه شده بودند و کسی در کوچه نبود. با قدم‌هایی که احساس می‌کردم وزنه به آنها متصل است، وارد حیاط گشتم. حس سنگینی داشتم.
ریحانه مقابل شیر‌آبی که کنار باغچه کوچکشان بود داشت دست‌و صورتش را می‌شست. من هم به سمتش رفته و کنارش نشستم. نگاهی به حال و روزم انداخت و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: daryam1، Tiralin، ~MobinA~ و 2 نفر دیگر

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
79
امتیاز واکنش
719
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 14 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
به سختی خودم را جمع و جور کرده و همراه ریحانه‌ای که بدتر از من در شوک فرو رفته بود به خانه رفتم. ناهار را چلوکباب میهمان‌ِ آقا سعید، برادر بزرگتر ریحانه بودیم. من که نه تنها نفهمیدم چه خوردم بلکه متوجه هم نشدم چه بر من گذشت!
هرچند در این بین ریحانه با مزه پراکنی‌هایش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: daryam1، ~MobinA~، YeGaNeH و 3 نفر دیگر

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
79
امتیاز واکنش
719
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 14 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
" ترجیح داد دیگر ناامید بماند.
طاقت نداشت دوباره امید کوچکی بیابد
به آن دل ببندد
شاهد زوالش باشد
و در خاکسپاری قلب غمگین خودش شرکت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، daryam1، ~MobinA~ و 2 نفر دیگر

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
79
امتیاز واکنش
719
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 14 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
" تنها، در خلوت اتاق
با هرچیزی می‌شود حرف زد!
با میز
با گل‌های شمعدانی
با هر چه که هست...
اما من دیوانه‌ام!
میان این‌همه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، daryam1، ~MobinA~ و یک کاربر دیگر

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
79
امتیاز واکنش
719
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 14 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
پشت در ایستاده‌ام و کلید در دستانم سنگینی می‌کند. با خودم فکر می‌کنم برگردم و آن‌هارا تحویل صاحب‌خانه بدهم! پا‌به پا می‌گردم و با روحی خسته، پیشانی‌ام را به در چوبی می‌سپارم. صدای امیرعلی که از درون خانه مرا فرامی‌خواند، دستان لرزانم را جلو برده و قفل را می‌گشاید.
وارد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، YeGaNeH، daryam1 و یک کاربر دیگر

لاله ی واژگون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/23
ارسال ها
79
امتیاز واکنش
719
امتیاز
128
زمان حضور
7 روز 14 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
"می‌گفت
همونجور که زبونت بسوزه مزه حالیت نمیشه
دلتم بسوزه، منطق حالیت نمیشه
خیلی حق می‌گفت"
( امیرحسین )
بچه‌ها را در ماشین نشاندم و با بستنی سرگرم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان به وقت پریشانی | لاله ی واژگون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و ~MobinA~
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا