- عضویت
- 2/6/23
- ارسال ها
- 49
- امتیاز واکنش
- 730
- امتیاز
- 128
- سن
- 16
- زمان حضور
- 3 روز 19 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
- حوصلهی خونه رو نداشتم اونجا انگار یکی بیخ گلوم رو میگیره به این شدت فراری شدم!
جیگرم آتیش گرفت به خاطره بغض تو صداش آهی کشیدم و نگاهم رو دادم به خیابون با اینکه خودم میدونستم هیچ تقصیری ندارم اما روم نمیشد بهش نگاه کنم گرمای دستش رو حس کردم که دستم رو گرفت بعد صدای آرومش رو شنیدم:
- بریم به هوای اونروز ها پاتوقمون؟
با شنیدن این...
جیگرم آتیش گرفت به خاطره بغض تو صداش آهی کشیدم و نگاهم رو دادم به خیابون با اینکه خودم میدونستم هیچ تقصیری ندارم اما روم نمیشد بهش نگاه کنم گرمای دستش رو حس کردم که دستم رو گرفت بعد صدای آرومش رو شنیدم:
- بریم به هوای اونروز ها پاتوقمون؟
با شنیدن این...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان چتر سیاهی | zxxf17 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com