- عضویت
- 16/5/23
- ارسال ها
- 488
- امتیاز واکنش
- 2,491
- امتیاز
- 183
- سن
- 16
- زمان حضور
- 11 روز 17 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
مات و مبهوت و بیحرکت به حرفهایش گوش میداد. حرفهایی که از نظر خودش نباید میشنید و به آنها بهایی میداد و در واقع، او باید همینها را میشنید. به همینها بها میداد، نه حرفهای صدمن یهغاز مادربزرگش.
سرش را به طرفین تکان داد و فوراً به خودش آمد و دستان فرزین را که یقهاش را گرفته بودند، با خشونت پس...
سرش را به طرفین تکان داد و فوراً به خودش آمد و دستان فرزین را که یقهاش را گرفته بودند، با خشونت پس...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
✺اختصاصی رمان کین | حدیث امن زاده و زینب عشقه کاربران انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: