Essence
مدیر تالار طراحی و تایپوتریلر
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
نویسنده این موضوع
بهم نگاه کرد. به سرعت ابروهام رو بالا بردم و بُهت رو از روی صورتم بلند کردم. نگاهم رو کشیدم روی لبهی میز و بعد سینی شیشهای وسطش. مکثی کوتاه کردم و گفتم:
- ولی کیان این سالها پیش نرگس بود؛ چرا؟
- میدونستم تهش اعتراف میکنی به کیان حسودیت میشه؛ هرچند اونم بخاطر اینکه با محمد بزرگ شدی بهت حسودی میکنه...
- ولی کیان این سالها پیش نرگس بود؛ چرا؟
- میدونستم تهش اعتراف میکنی به کیان حسودیت میشه؛ هرچند اونم بخاطر اینکه با محمد بزرگ شدی بهت حسودی میکنه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: