خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
لحظه ای می‌ایستم،برمیگردم و به او نگاه میکنم. اوهرگز نخواهد فهمید.
- هیچ چیز نمیتونه‌جون من رو نجات بده استلا؛ توهم همینطور.
دوباره به راهم ادامه می‌دهم و از پشت سر‌ می گویم:
- همه ی ما آدما توی این دنیا مسافریم..


پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

 
  • تشکر
Reactions: SelmA و ~MOHADESE~

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناخودآگاه از دهانم میپرد:
- میخوام تورو نقاشی کنم.
- چی؟
سرش را برای رد کردن درخواستم تکان می‌دهد.
- نه
- چرا‌ نه؟ توخیلی خوشگلی.
لعنتی! این از دهانم پرید:)))


پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

 
  • تشکر
Reactions: SelmA و ~MOHADESE~

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
استلا بلاخره سکوت را می‌شکند و به انعکاس من در شیشه میگوید:
- اون دارا برای زندگی‌ش تلاش میکنه. خودش هم نمیدونه چخبره و چه چیزی در آینده در انتظارشه. این فقط غریزه‌ست. ویل، به اون میگه که باید زنده بمونه.
غریزه! همان احساسی که من سال ها پیش از دست داده ام! شاید در انتقال به پنجاهمین بیمارستانی که در آن بسـ*ـتری بودم در برلین، شاید هشت ماه پیش که به بی‌سپاسیا مبتلا شدم و اسمم از فهرست دریافت کنندگان عضو خط خورد...


پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

 
  • تشکر
Reactions: SelmA و ~MOHADESE~

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
سعی میکنم بغضم را قورت بدهم. اشک هایم دوباره جاری می‌شوند. دست ویا به دسته ی در گره خورده است به آرامی میگوید:
- من نمیتونم استلا.
- چرا نمیتونی؟ ویل، بس‌کن...
میان حرفم میپرد و با لحن آرامی میگوید:
- می‌دونی ک دلم میخواد، اما نمیتونم.
صدا در حنجره اش خفه می‌شود و من متوجه آن میشوم.


پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

 
  • تشکر
Reactions: SelmA و ~MOHADESE~

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقاشی را تا میکنم و مرتب درون آن می‌گذارم. روی پاکت نامه مینویسم:
- در این پاکت قلب و روح من قرار دارد، مهربان باش.


پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

 
  • تشکر
Reactions: SelmA و ~MOHADESE~

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای فیلم را قطع میکنم و فقط او را نگاه میکنم.
چگونه تمرکز میکند، چگونه موهایش را پشت سرش جمع میکند، چگونه وقتی می‌خندد سرش را به عقب برمی‌گرداند یا اینکه چگونه وقتی ناراحت یا عصبانی است، حالت دست به سـ*ـینه به خود می‌گیرد.
حالت نگاه هایش به آبی و والدینش، حالت چهره ‌اش وقتی با دوستانش شوخی میکند و از همه بیشتر، شیوه ای را که با اطرافیانش عشق می‌ورزد، مشاهده می‌کنم.‌..


پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

 
  • تشکر
Reactions: SelmA و ~MOHADESE~

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
- بی سپاهیان بیش از هر راه دیگری از طریق آب دهان منتقل میشه، یه سرفه میتونه تا شش قدم با‌کتری منتقل کنه و یه عطسه تا دو هزار مایل؛ پس حواستون باشه اطراف دیگران این کار ها رو نکنین.
دو هزار مایل در ساعت؟ خدای من! خداراشکر من به چیزی حساسیت ندارم، وگرنه همه را بیمار‌می‌کردم.
استلا نفس عمیقی‌می‌کشد و مستقیم به دوربین نگاه میکند:
- البته، انتقال از آب دهان به این معنیه ک بـ*ـو*سیدن ممنوع! تا ابد!


پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

 
  • تشکر
Reactions: SelmA و ~MOHADESE~

Tabassoum

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
31/3/22
ارسال ها
1,106
امتیاز واکنش
5,459
امتیاز
283
محل سکونت
کنج اتاق:)
زمان حضور
25 روز 12 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
روی یخ میچرخم. بازوهایش را باز میکنم و به آسمان پرستاره چشم میدوزم. در حال چرخیدن صدای ویل را می‌شنوم که میگوید:
- خیلی دوستت دارم استلا.
این را با چنان صمیمیت و صداقتی می‌گوید که احساس میکنم دیگر در زندگی چیزی‌کم ندارم.


پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

 
  • تشکر
Reactions: SelmA و ~MOHADESE~

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,188
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
این چیزی است که من هستم. من برای استلا مرگ هستم. تنها چیزی که بدتر از این است که نتوانم با او یا در کنار او باشم، این است که در دنیایی زندگی کنم که او در آن وجود نداشته باشد، علی‌الخصوص اگر باعثش من باشم.


پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,188
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
من عملاً با انسان‌هایی محاصره شده‌ام که این حقیقت را که من درحال مرگ هستم ماست‌مالی می‌کنند.


پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا