خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

(SINA)

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,390
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
به طرف میز رفت و نشست، تلفن را که برداشت قبل آنکه حرفی بزند دایی‌اش با صدای زمخت و چهره‌ی درهم تنیده و ترشش گفت:
- پسره‌ی گستاخ! چه غلطی کردی با خودت؟! هیچ می‌دونی چی کشیدم بیام ببینم چه آبی ریختی دستمون؟!
...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، آیدا رستمی، Tiralin و 11 نفر دیگر

(SINA)

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,390
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستانش را در جیبش گذاشته بود و با تکان دادن سر اظهار خوشحالی می‌کرد. ادوارد لیوان قهوه‌ی بزرگی در دست گرفت و به گوشه‌ی آشپزخانه رفت و به دیوار تکیه داد. به جای او مردی جوان که گوژ بزرگی داشت و به گوژپشت آلکاتراز مشهور بود برای تحویل دادن غذا جلو آمد. با دست راستش چشمان سرخش را ماساژ داد و یک به یک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، آیدا رستمی، Tiralin و 12 نفر دیگر

(SINA)

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,390
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
رگه‌های گلگونی از تعجب و سراسیمگی در چشمانش مبرهن شد. او به شدت مضطرب و نگران بود که مبادا حادثه‌ی همان زندانی کشته شده توسط پانتر برایش رخ می‌داد، دیگر تصور می‌کرد که به آن زندانی مدیون است و اگر او نبود، ممکن بود مثل همان زندانی کشته شود. تصمیم داشت فردا وقتی به حیاط رفتند او را پیدا کند و به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، آیدا رستمی، Tiralin و 12 نفر دیگر

(SINA)

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,390
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
خستگی وجودش پرید، کم‌کم انرژی از دست رفته‌اش احیا شد. در فکر و خیال غرق شده بود که هم‌سلولی‌اش او را صدا زد:
- هی پسر! بیا بگیر این و بخور.
یک‌باره ابروانش بالا پرید. با دیدن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، همراز س، آیدا رستمی و 13 نفر دیگر

(SINA)

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,390
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرش را به نرمی به میله تکیه داد و سعی کرد آتش قلبش را خاموش کند. نگاهی به رابرت کرد و سری تکان داد و پرسید:
- راستی، تو چطور اومدی این‌جا؟! بار اول که دیدمت فکر کردم قراره من و مثل هم‌سلولی سابقم بکشی یا کتک بزنی ولی ظاهرا چندان آدم بدی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: همراز س، آیدا رستمی، Tiralin و 12 نفر دیگر

(SINA)

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,390
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
فریاد ماموران به گوش می‌رسید، مت و رابرت دیدند که ماموری به سرعت از جلوی سلول‌شان رد شد تا به طبقه‌ی پایین برود. صدای بلند ماموری می‌رسید که می‌گفت:
- بیاین کمک! تام تیر خورده! لطفا بیاین کمک کنین.
...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، آیدا رستمی، Tiralin و 11 نفر دیگر

(SINA)

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,390
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
کریس با ابروانی مشقت به طرف رئیس زندان رفت و گفت:
- قربان! تلفات چقدر بود؟
رئیس زندان نگاهش کرد و با تردید پوفی کشید و گفت:
...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Tabassoum، آیدا رستمی، Tiralin و 12 نفر دیگر

(SINA)

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,390
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
چهره‌اش در هم تنیده شد، ابروانش سقوط کرد. بغض کوچک گلویش را قورت داد، لـ*ـب‌هایش را با زبان تر کرد و گفت:
- من مظنون به قتل شدم و افتادم این‌جا!
دهان مت از رویداد او باز ماند،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، آیدا رستمی، Tiralin و 11 نفر دیگر

(SINA)

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,390
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از وارد شدن به راهرو، با یاد جمله‌ی جیمی پوزخندی زد و در حالی که به سقف زل زده بود گفت:
- انگار تو هم حسودیت شده دورف کوچولو!
هرچه زمان به سرعت می‌گذشت، بیشتر و بیشتر به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، آیدا رستمی، Tiralin و 10 نفر دیگر

(SINA)

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,390
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از دقایقی به در ورودی حیاط رسید و جیمی بدون گفتن حرفی با قیافه‌ی کجی در را باز کرد و مت وارد حیاط شد. به بدنش کش و قوسی داد و خمیازه‌ی کوچکی کشید. آن زندانی که او را نجات داده بود را دید که روی نیمکت زنگ زده‌ی گوشه‌ی حیاط نشسته بود و بدون هیچ اختیاری به طرفش رفت. بی‌توجه به رفتارش، کنارش نشست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • عجیب
Reactions: Tabassoum، آیدا رستمی، Tiralin و 10 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا