خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

(SINA)

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,387
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
فضای سرد و نمناک سلول تنها با اندکی روشنایی لامپ های سالن روشن بود. نجوای رازآلود برخود قطرات آب رطوبت سقف که از دستشویی سلول طبقه‌ی بالا می‌چکید تنها صدایی بود که در آن مکان نیمه تاریک طنین می‌انداخت. دستان مت از محصور شدن در زنجیرها، خون آلود و کبود شده بود، قلبش با بیشترین سرعت در دهانش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: همراز س، آیدا رستمی، Tiralin و 21 نفر دیگر

(SINA)

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,387
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
نوک بینی‌اش گزگز می‌کرد، با هوای باردی که به صورتش برخورد می‌کرد، درد بینی‌اش بیشتر می‌شد. به آرامشی مصنوعی که از قرص ترس بلعیده بود؛ پارچه‌‌ای را از تختش برداشت و آن را آرام بر روی بینی‌اش نهاد و برای کاستن درد، پارچه را بر روی بینی‌اش آرام فشرد ولی فایده‌ی چندانی نداشت. نمی‌توانست چشمانش را از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: همراز س، آیدا رستمی، Tiralin و 16 نفر دیگر

(SINA)

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,387
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
تن رنجورش شدیداً نیاز به مداوا داشت. در همین حین که به سمت در ورودی می‌رفت تصور کرد که اگر می‌توانست مشتش را محکم بر دهان آن زندانی قلدر بنشاند؛ آن دندان‌های سفیدش با قرمزی خون هم همین‌طور به نظر زیبا می‌آمدند؟ چهره‌اش در هم پیچید و آرام آرام از کناره‌ی حصار زندان به سمت در رفت و با چهره‌ی در هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: همراز س، آیدا رستمی، Tiralin و 14 نفر دیگر

(SINA)

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,387
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
مت با حرص و جوش راهی حیاط شد. پس از رسیدن به در آهنی و وارد شدن به حیاط آن نگهبان کوتاه قامت پس از دیدن چهره‌ی مت، با چهره‌ی بسام و تیبایش گفت:
- به‌به به روی چشمم! وقتی اومدی بری درمونگاه شپش رو صورتت معلق می‌زد، حالا چی شده عین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: همراز س، آیدا رستمی، Tiralin و 14 نفر دیگر

(SINA)

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,387
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرخی وجودش نفسش را شتابنده می‌کرد. نفرت وجودش را فرا گرفته بود. دلش می‌خواست نگهبان را خفه کند و جسدش را بسوزاند؛ امّا با دست و پای مفلوک و بدون هیچ چیزی ناکام مانده بود. نفسش را محکم از بینی‌اش بیرون داد و به راهش ادامه داد. وارد اتاق ملاقات شد و با صحنه‌ای که دید قطره‌های اشک همچون چشمه در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: همراز س، آیدا رستمی، Tiralin و 13 نفر دیگر

(SINA)

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,387
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
مت با چهار زندانی دیگر به آرامی از اتاق بیرون رفت، دو طرف لباسش را گرفت و کمی تکان داد تا گرد و خاک لباسش را تمیز کند. پس از دیدن مادرش آن‌چنان خوشحال بود که گویی چند سال بود که او را ندیده بود. در میانه‌ی راه صدای رسای ماموری پیچید، با جیغی نعره مانند گفت:
...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: همراز س، آیدا رستمی، Tiralin و 13 نفر دیگر

(SINA)

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,387
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
پوف کلافه‌ای کشید، نفسش را از سـ*ـینه‌ی فراخش بیرون کرد. دمی بعد یک زندانی کوتاه قامت که موهای آشفته و به یادماندنی داشت با ظرف غذایش به سمت میز مت رفت. با پاشیدگی و نابسامانی درونش گفت:
- ببخشید می‌تونم اینجا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: همراز س، آیدا رستمی، Tiralin و 13 نفر دیگر

(SINA)

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,387
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
درد بدی در ناحیه‌ی پیشانی‌اش جا خوش کرده بود و او را از هر توانی برای تفکر و تصمیم گرفتن، راجل می‌کرد. چندی بیش نگذشت که سه نگهبان برای بردنش آمدند. یکی از آن‌ها نایجل و یکی هم آن ماموری بود که مت را از اتاق ملاقات بیرون برده بود. تن بی‌جان آن زندانی را به داخل کیسه‌ی بزرگ سیاهی قرار دادند و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: آیدا رستمی، Tiralin، ~Hasti~ و 10 نفر دیگر

(SINA)

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,387
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
سوزش خفیفی در وسط قفسه‌ی سـ*ـینه‌اش احساس کرد. لـ*ـب زیرینش را به دندان کشید و از جایش بلند شد و نشست، سرگیجه‌ی خفیفی سرش را در بر گرفت. آهی کشید و نفسش را با پوف رها کرد، سرش را به نرمی به میله‌ی تـ*ـخت کوبید و چشمانش را بست. مت دستش را به گلویش کشید و با دردی که در شکمش به دلیل خوردن تعدادی گوشت فاسد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: آیدا رستمی، Tiralin، ~Hasti~ و 9 نفر دیگر

(SINA)

کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/2/23
ارسال ها
457
امتیاز واکنش
4,387
امتیاز
153
سن
19
محل سکونت
یه جای دور...
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیم‌خندی آرام‌آرام روی لـ*ـب‌هایشان قدم گذاشت. مت تحت تاثیر هم‌سلولی جدیدش قرار گرفت؛ امّا عکس‌العمل خاصی نشان نداد. خیره به نگاهش شد، حرف‌هایش را از نگاهش خواند و سری به نشانه‌ی تایید تکان داد. نفسش را آه مانند بیرون داد، چشم بست و پلک‌هایش را بر هم فشرد، زبانش در برابر حقیقت کوتاه بود. چند ساعتی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان داج | (SINA) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: آیدا رستمی، Tiralin، ~Hasti~ و 9 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا