نویسنده این موضوع
در مورد بیشهها داستانهای وحشتناکی میگفتند. یک بار، نه خیلی پیش از آنکه ما به هیلشم بیایم، پسر بچهای با دوستانش به شدت دعوا میکند و به فراسوی مرزهای هیلشم میگریزد. دو روز بعد جسدش را پیدا میکنند، در دل آن بیشهها، در حالی که به درختی بسته شده بود و دستها و پاهایش بریده شده بودند.
هرگز رهایم مکن | کازوئو ایشیگورو
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com