خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

میم. شبان

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/22
ارسال ها
69
امتیاز واکنش
638
امتیاز
128
سن
24
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
چند ثانیه گذشت و صدای نوتیف آمد.
- چرا تر میزنی تو برنامه آیدا؟ پاشو بیا مسخره بازی درنیار.
برایش نوشت:
- باور کن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان افیون‌های کبود میم. شبان | کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، روح افزا، *ELNAZ* و 8 نفر دیگر

میم. شبان

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/22
ارسال ها
69
امتیاز واکنش
638
امتیاز
128
سن
24
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماشین چسبیده به جدول‌های زرد و سپید پیاده رو متوقف شد. پیاده شد و با پرداختن کرایه خدا بیامرزی برای پدر آمریکایی‌ها فرستاد که جی‌پی‌اس را اختراع کردند، وگرنه به این زودی‌ها خانه را پیدا نمی‌کرد. نگهبان جوان این‌بار بدون معطلی و حرف و حدیث در را باز کرد. برایش سری تکان داد و در حال رد شدن از حیاط نگاهش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان افیون‌های کبود میم. شبان | کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، روح افزا، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

میم. شبان

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/22
ارسال ها
69
امتیاز واکنش
638
امتیاز
128
سن
24
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر یکی از نماینده‌های سابق اختلاس کرده بود یا یکی دیگر که چندبار حج رفته بود و هرسال محرم خرجی می‌داد با رانت و رابـ*ـطه فامیلی وام میلیاردی گرفته بود به او هیچ دخلی نداشت. او و خانواده‌اش هیچ نقشی در این اتفاقات نداشتند و نیش کنایه مردم برایش غیر قابل قبول بود، هرچند با وجود دوری از وطن به خوبی جو موجود را از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان افیون‌های کبود میم. شبان | کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، روح افزا، *ELNAZ* و 8 نفر دیگر

میم. شبان

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/22
ارسال ها
69
امتیاز واکنش
638
امتیاز
128
سن
24
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکه و تنها پشت میز صبحانه نشسته بود و در آرامشی پوشالی برای خودش لقمه می‌گرفت و فکر می‌کرد. دیشب به خوبی شیر فهم شد که تار و پود خانواده‌‌شان چقدر از هم گسیخته است. بهرام به عنوان بزرگ خانواده تمام شب را در اتاقش مشغول بررسی پرونده‌های شرکت کذاییش بود و ساره یا مشغول تماشای سریال‌های ترکی و آبکی ماهواره بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان افیون‌های کبود میم. شبان | کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، روح افزا، *ELNAZ* و 8 نفر دیگر

میم. شبان

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/22
ارسال ها
69
امتیاز واکنش
638
امتیاز
128
سن
24
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
سه جفت چشم خیره میلاد شد. آیدا با تشویش، بهرام با تفرس و صابر با امیدواری نگاهش کردند. وسطی قدمی جلو گذاشت و پرسید:
- میلاد این چی میگه؟
نگاهی به آیدا انداخت که ظاهراً با صورتی بی‌حالت و خنثی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان افیون‌های کبود میم. شبان | کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، روح افزا، *ELNAZ* و 7 نفر دیگر

میم. شبان

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/22
ارسال ها
69
امتیاز واکنش
638
امتیاز
128
سن
24
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
واژه «استخدام» مثل بومرنگی با لبه‌های تیز به دیوار‌ه ذهن صابر می‌خورد و از لابلای زخم‌های‌ به جا مانده‌اش وسوسه تراوش می‌کرد. مثلا یک کار پشت میزی؟ چه بهتر از این؟ تقریباً اغوا شده بود که لحظه آخر آن وسوسه مزخرف را نادیده گرفت و حرف خودش را زد:
- نه! انتظار داری باور...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان افیون‌های کبود میم. شبان | کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، روح افزا، *ELNAZ* و 6 نفر دیگر

میم. شبان

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/22
ارسال ها
69
امتیاز واکنش
638
امتیاز
128
سن
24
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکی در دولت قبلی نماینده مجلس بود و حالا رئیس شورای عالی فلان استان بود. دیگری تا چندماه پیش دبیر ستاد حقوق بشر بود و حالا در فدراسیون اسکی آلپاین کاره‌ای شده‌ بود. مانده بود حقوق بشر چه ربطی به اسکی دارد؟! انگار رسم بود جای اینکه افراد جوان و بالیاقت را به جمع خود راه دهند شغل‌ها را بهم پاسکاری کنند. مثل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان افیون‌های کبود میم. شبان | کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، روح افزا، *ELNAZ* و 6 نفر دیگر

میم. شبان

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/22
ارسال ها
69
امتیاز واکنش
638
امتیاز
128
سن
24
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
در جواب برای زن و مرد سری تکان داد و به سوی گیسو که در اولین دیدار فرشته نجات شده بود پرواز کرد. از نزدیک که ظاهرش را دید فکر کرد فقط چند کیلو وزن گردن‌آویز و النگوهای دستش می‌شود! فهمید اخلاقش عوض نشده و هنوز همان زن سنتی قدیم است. مقابلش ایستاد و گفت:
- سلام عمه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان افیون‌های کبود میم. شبان | کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، روح افزا، *ELNAZ* و 6 نفر دیگر

میم. شبان

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/22
ارسال ها
69
امتیاز واکنش
638
امتیاز
128
سن
24
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
لبخند خشکی به لـ*ـب آورد و برایش سر تکان داد. میلاد در سکوت تنها نگاهش کرد. هیچ از قیافه خونسرد سعید خوشش نمی‌آمد. زیادی به خودش مسلط بود. انگار با زبان بی‌زبانی می‌گفت هيچوقت اشتباه نمی‌کند! کت و شلوار سرمه‌ای یک دستی پوشیده بود. چانه‌ کشیده‌‌ای داشت و نگاه مصممش را از پس عینک طبی مستطیلی به میلاد دوخته بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان افیون‌های کبود میم. شبان | کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، روح افزا، *ELNAZ* و 6 نفر دیگر

میم. شبان

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/22
ارسال ها
69
امتیاز واکنش
638
امتیاز
128
سن
24
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
تای ابرویش بالا رفت. کمی به بهرام نگاه کرد و بعد، بلند خندید. دخترک موذی! این حرکتش خنده دار بود.
- چیش خنده داره میلاد؟ بحث آبروی من در میونه. ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان افیون‌های کبود میم. شبان | کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، *ELNAZ*، Elaheh_A و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا