خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من دل مغرورم پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود

گل شکفته! خداحافظ، اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود

اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپوری، مدام گرم دمیدن بود

نوشیدنی خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل‌پیشه، بهانه ‌اش نشنیدن بود

چه سرنوشت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود​


اشعار حسین منزوی

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
پاییز کوچک من
پاییز کهربایی تبریزی‌هاست
که با سماع باد
تن را به پیچ و تاب جذبه
تن را به رقص می‌سپرند
و برگ‌های گر گرفته
که گاهی با گردباد
مخروط واژگونه‌ای از رنگ‌اند
و گاه ماهیان شتابانی
در آب‌های باد

پاییز کوچک من
وقت بزرگ باران‌ها
باران، جشن بزرگ آینه‌ها در شهر
باران که نطفه می‌بندد در ابر
حیرت درخت‌های آلبالو را می‌گیرد،
و من غم بزرگ باغچه را
از شادی حقیر گلدان‌ها
زیباتر می‌یابم

پاییز کوچک من
گنجایش هزار بهار،
گنجایش هزار شکفتن دارد
وقتی به باغچه می‌نگرم
روح عظیم «مولانا» را می‌بینم
که با قبای افشان
و دفتر کبیرش
زیر درخت‌های گلابی
قدم می‌زند
و برگ‌های خشک
زیر قدم‌هایش شاعر می‌شوند
وقتی به باغچه می‌نگرم
«بودا» حلول می‌کند
در قامت تمام نیلوفرها
وقتی به باغچه می‌نگرم
پاییز «نیروانا» ست
پاییز نی زنی است
که سحر ساده نفسش را
در ذره‌های باغ
دمیده است
و می‌زند
که سرو به رقص آید

پاییز کوچک من
دنیای سازش همه رنگ‌هاست
با یکدیگر
تا من نگاه شیفته‌ام را
در خوش‌ترین زمینه به گردش برم
و از درخت‌های باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
یا بی رنگی را می‌بینند
در طیف عارفانه پاییز؟​


اشعار حسین منزوی

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
وقتی تو نیستی ...
شادی کلام نامفهومی ست !
و «دوستت می‌ دارم» رازی‌ ست،
که در میان حنجره‌ ام دق می‌کند
و من چگونه بی‌ تو نگیرد دلم؟
اینجا که ساعت وآیینه و هوا
به تو معتادند
***
ز تمام بودنی ها
«تو» همین از آن من باش
که به غیر با «تو» بودن
دلم آرزو ندارد!​


اشعار حسین منزوی

 

.Mahdieh

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/18
ارسال ها
659
امتیاز واکنش
9,877
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
⇇کره ی خاکی⇉
زمان حضور
7 روز 16 ساعت 26 دقیقه

  • ۲۰۱۹۱۲۲۳_۲۳۰۱۰۰.jpg
  • اشعار حسین منزوی


اشعار حسین منزوی

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: fox_man و آبیش

.Mahdieh

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/18
ارسال ها
659
امتیاز واکنش
9,877
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
⇇کره ی خاکی⇉
زمان حضور
7 روز 16 ساعت 26 دقیقه
بانـــــوی اساطیر غـــــزل های من اینست
صد طعنه به مجنون زده لیلای من اینست
گفتم كــــه سرانجـــام بـــه دریـــا بزنم دل
هشدار دل! این بار ، كه دریای من اینست
من رود نیاسودنــم و بودن و تا وصــل
آسودگی ام نیست كه معنای من اینست
هر جا كه تویی مركز تصویر من آنجاست
صاحب نظرم علـــم مرایـــای من اینست
گیرم كه بهشتم به نمازی ندهد دست
قد قامتـی افراز كـه طوبای من اینست
همراه تـــو تــــا نـاب ترین آب رسیدن
همواره عطشناكی رؤیای من اینست
من در تو به شوق و تو در آفاق به حیرت
نایـــاب ترین فصل تماشــای من اینست
دیوانه بـــه سودای پـــری از تو كبوتر
از قاف فرود آمده عنقای من اینست
خــرداد تــــو و آذر من بگـــذر و بگـذار
امروز بجوشند كه سودای من اینست
دیــر است اگـــر نـــه ورق بعدی تقویم
كولاكم و برفم همه فردای من اینست


اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: fox_man و آبیش

.Mahdieh

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/18
ارسال ها
659
امتیاز واکنش
9,877
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
⇇کره ی خاکی⇉
زمان حضور
7 روز 16 ساعت 26 دقیقه
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست

شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست

چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل ؟
لــ*ب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست

عشق را ای یار با معیار بی دردی مسنج
علت عاشق طبیب من ، ز علت ها جداست

با غبار راه معشوق است راز آفتاب
خاک پای دوست در چشمان عاشق توتیاست

جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کس
هر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست

خود در این خانه نمی خواند کسی خط خرد
تا در این شهریم آری شهریاری عشق راست

عشق اگر گوید به می سجاده رنگین کن ، بکن
تا در این شهریم ، آری شهریاری عشق راست

عشق یعنی زخمه ای از تیشه و سازی ز سنگ
کز طنینش تا همیشه بیستون غرق صداست


اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: fox_man و آبیش

.Mahdieh

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/18
ارسال ها
659
امتیاز واکنش
9,877
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
⇇کره ی خاکی⇉
زمان حضور
7 روز 16 ساعت 26 دقیقه
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتــم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تاســـحر
او از ستاره دم زدومن ازتو دم زدم
او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهب ات را رقــم زدم
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق ها، علم زدم
با وامـی از نگاه تو خورشیدهای شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هرنامه را به نام وبه عنوان هرکه بود
تنهابه شوق از تو نوشتن قلــم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تــو وام کـــردم و در بــاورم زدم
از شـــادی ام مپرس کـــــه من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم


اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: fox_man و آبیش

.Mahdieh

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/18
ارسال ها
659
امتیاز واکنش
9,877
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
⇇کره ی خاکی⇉
زمان حضور
7 روز 16 ساعت 26 دقیقه
من
تو را
برای شعر
بر نمی گزینم
شعر، مرا
برای تو
برگزیده است
در هشیاری
به سراغت
نمی آیم
هر بار
از سوزش انگشتانم
در می‌یابم باز
نام تو را، می‌نوشته ام


اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: fox_man و آبیش

.Mahdieh

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/18
ارسال ها
659
امتیاز واکنش
9,877
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
⇇کره ی خاکی⇉
زمان حضور
7 روز 16 ساعت 26 دقیقه
چنان گرفتــــــــــــــــه ترا بازوان پیچکی ام
که گویی از تو جدا نه که با تو من یکی ام
نه آشنایی ام امـــــروزی است با تو همین
کـــه می شناسمت از خوابهای کودکی ام
عروسوار خیـــــــــــــــــال منی که آمده ای
دوباره باز به مهمانی عروســـــــــــــکی ام


اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: fox_man و آبیش

.Mahdieh

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/18
ارسال ها
659
امتیاز واکنش
9,877
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
⇇کره ی خاکی⇉
زمان حضور
7 روز 16 ساعت 26 دقیقه
گنجشک من ! پر بزن درزمستانم لانه کن
با جیک جیک مستانت خانه را پر ترانه کن
چون مرغکان بازیگوش از شاخی به شاخی بپر
از این بازویم پر بزن بر این بازویم خانه کن
با نفست خوشبختی را به آشیانم بوزان
با نسیمت بهار را به سوی من روانه کن


اشعار حسین منزوی

 
  • تشکر
Reactions: fox_man و آبیش
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا