مشاعره با حرف ظ

Delvin22 · 12/4/24

moh@mad گفت:
ظاهر آراسته‌ام در هـ*ـوس وصل، ولی
من پریشان‌ترم از آنم که تو می‌پنداری

هرچه می‌خواهمت از یاد برم ممکن نیست
من تو را دوست نمی‌دارم اگر بگذاری

فاضل

ظلم جهل است و جهل تاریک است
راه این فرقه سخت باریک است

«محمدتقی بهار»

moh@mad · 16/4/24

Delvin22 گفت:
ظلم جهل است و جهل تاریک است
راه این فرقه سخت باریک است

«محمدتقی بهار»

ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل

جا کن به دل و دیده، که غیر از تو نشاید
سلطان سراپرده چشم و حرم دل

-FãTéMęH- · 6/5/24

ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخن‌ها عالمی را سوختند

moh@mad · 6/5/24

-FãTéMęH- گفت:
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخن‌ها عالمی را سوختند

ظاهرش گیر ار چه ظاهر کژ پرد
عاقبت ظاهر سوی باطن برد

اول هر آدمی خود صورتست
بعد از آن جان کو جمال سیرتست

-FãTéMęH- · 6/5/24

moh@mad گفت:
ظاهرش گیر ار چه ظاهر کژ پرد
عاقبت ظاهر سوی باطن برد

اول هر آدمی خود صورتست
بعد از آن جان کو جمال سیرتست

ظهر و عصر و بلبل و گلزار یکیست
معشـ*ـوقه و عشق و عاشق و یار یکیست

هرچند درون خانه را می نگرم
خود دایره و نقطه پرگار یکیست

~MobinA~ · 6/5/24

-FãTéMęH- گفت:
ظهر و عصر و بلبل و گلزار یکیست
معشـ*ـوقه و عشق و عاشق و یار یکیست

هرچند درون خانه را می نگرم
خود دایره و نقطه پرگار یکیست

ظلم باشد اختلاط او به هر نااهل، ظلم

حیف باشد بر چنان رو دیده ناپاک، حیف

-FãTéMęH- · 7/5/24

ظل ممدود خم زلف تو ام بر سر باد
کاندران سایه قرار دل شیدا باشد

moh@mad · 7/5/24

-FãTéMęH- گفت:
ظل ممدود خم زلف تو ام بر سر باد
کاندران سایه قرار دل شیدا باشد

ظالمان را مهلت از مظلوم، چرخ افزون دهد
بیشتر از مور اینجا مار می‌ماند به جا

سـ*ـینهٔ ناصاف در میخانه نتوان یافتن
نیست هر جا صیقلی، زنگار می‌ماند به جا

صائب

-FãTéMęH- · 31/5/24

moh@mad گفت:
ظالمان را مهلت از مظلوم، چرخ افزون دهد
بیشتر از مور اینجا مار می‌ماند به جا

سـ*ـینهٔ ناصاف در میخانه نتوان یافتن
نیست هر جا صیقلی، زنگار می‌ماند به جا

صائب

ظاهر که به دست ماست شستیم تمام
باطن که به دست تست آن راتو بشوی

«ابوسعید ابوالخیر»

moh@mad · 1/6/24

-FãTéMęH- گفت:
ظاهر که به دست ماست شستیم تمام
باطن که به دست تست آن راتو بشوی

«ابوسعید ابوالخیر»

ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل

جا کن به دل و دیده، که غیر از تو نشاید
سلطان سراپرده چشم و حرم دل

هلالی جغتایی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین