مشاعره با حرف ظ

~ĤaŊaŊeĤ~ · 24/7/23

ظاهر شود که خلق چه دارند در بساط
در کشوری که یوسف ما را بها کنند

moh@mad · 24/7/23

~ĤaŊaŊeĤ~ گفت:
ظاهر شود که خلق چه دارند در بساط
در کشوری که یوسف ما را بها کنند

ضمیر دل نگشایم به کس مرا آن به
که روزگار غیور است و ناگهان گیرد

Delvin22 · 12/9/23

moh@mad گفت:
ضمیر دل نگشایم به کس مرا آن به
که روزگار غیور است و ناگهان گیرد

ظالم نفس خود است هرکه در این روزگار انده پیمان خورد می نخورد آشکار

moh@mad · 13/9/23

Delvin22 گفت:
ظالم نفس خود است هرکه در این روزگار انده پیمان خورد می نخورد آشکار

ظاهر و باطن ما آینه یکدگرند
خاک در چشم حریفی که دهد بازی ما

بود ما محض نمودست، سرابیم سراب
جای رحم است بر آن کس که خورد بازی ما

Delvin22 · 18/9/23

moh@mad گفت:
ظاهر و باطن ما آینه یکدگرند
خاک در چشم حریفی که دهد بازی ما

بود ما محض نمودست، سرابیم سراب
جای رحم است بر آن کس که خورد بازی ما

ظاهرم چون بید مجنون است و باطن مثل سرو
از تواضع سر به زیر انداختم، خم نیستم

moh@mad · 20/9/23

Delvin22 گفت:
ظاهرم چون بید مجنون است و باطن مثل سرو
از تواضع سر به زیر انداختم، خم نیستم

ظالمی را خفته دیدم نیم روز
گفتم این فتنه است خوابش برده به

وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بد زندگانی مرده به

-FãTéMęH- · 23/9/23

ظل ممدود خم زلف تو ام بر سر باد
کاندران سایه قرار دل شیدا باشد

Delvin22 · 23/9/23

~ f@tii ~ گفت:
ظل ممدود خم زلف تو ام بر سر باد
کاندران سایه قرار دل شیدا باشد

ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخن‌ها عالمی را سوختند

-FãTéMęH- · 23/9/23

Delvin22 گفت:
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخن‌ها عالمی را سوختند

ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
مولانا

Delvin22 · 3/10/23

ظاهر شود که خلق چه دارند در بساط
در کشوری که یوسف ما را بها کنند

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی