خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,399
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
با افتادن سوفیا در مایع و پخش‌شدن مایع به اطراف آریسته با نگرانی به لبه‌ی صخره آمد و از روی عادت شمشیرش را از غلافش بیرون کشید. پری دریایی سوفیا را کنار خود نگه داشت و دستش را روی دهانش گذاشت تا از حرف‌زدن و جیغ‌وداد او جلوگیری کند.
- چرا این کار رو کردی؟
صدای فریاد آریسته متعجب و سردرگم و به همان اندازه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تعجب
Reactions: YeGaNeH، ~ریحانه رادفر~، _mah_ و 6 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,399
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمان آریسته گرد شدند و نفس در سـ*ـینه‌اش حبس شد. دیگر نیازی به توضیح بیشتر نبود. آریسته و و سوفیا هر دو توانستند ادامه‌ی قصه را حدس بزنند و هر دو نیت و قصد پری دریایی را فهمیدند. تصور‌ اینکه واقعاً کاری را که قصدش را دارد به انجام برساند برای هر دو وحشتناک بود. کلمات از توصیف خشم و ترس آریسته عاجز بودند و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، ~ریحانه رادفر~، _mah_ و 6 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,399
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
با شنیدن حرف آریسته، چشمان سوفیا از تعجب گرد شدند. نمی‌دانست چه حسی داشته باشد یا به چه چیزی فکر کند. گویا در خلأ فرو رفته بود. آری دلش می‌خواست نجات یابد؛ اما نمی‌خواست کسی دیگر در ازای زندگی او بمیرد. نمی‌خواست آریسته خود را برای او فدا کند و نمی‌خواست با فکر‌ اینکه برای زنده‌ماندن او، آریسته مرد، زندگی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، ~ریحانه رادفر~، _mah_ و 6 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,399
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
سوفیا در‌ آنجا جان خود را باخت و آن لحظه که صدای قهقهه‌ی پری دریایی دل را پر از نفرت می‌کرد، صدای فریاد آریسته که نام ملکه را صدا زد، دل را آغشته به غم کرد.‌ اینکه ملکه مرده باشد برایش غیرقابل‌باور بود.‌ در‌حالی‌که نفس‌نفس می‌زد روی زمین به زانو در آمد. سرتاسر بدنش می‌لرزید. چیز کمی نبود، او ملکه را از دست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، ~ریحانه رادفر~، _mah_ و 6 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,399
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
در مرکین، آسمان رو به تاریکی پیش می‌رفت و خورشید در آستانه‌ی غروب بود. آسمان با رنگ‌های قرمز و آبی خود، چشم‌انداز زیبایی برای زمین تشکیل داده بود. باد خنکی که می‌وزید موی درختان را نوازش می‌کرد. سکوت در حال حکمرانی بود و هیچ‌کس میل به شکست آن نداشت؛ حتی افراد قصر.
پادشاه کلارکسون نگاهی به هم‌رزمانش که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، ~ریحانه رادفر~، _mah_ و 6 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,399
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
سپس به‌سمت پادشاه دوید تا اولین ضربه را بزند؛ چرا که او بیشتر از کلارکسون مشتاق کشتن دشمنش بود. شمشیرش را بالا برد و با چرخاندن مچ دستش و گذراندن شمشیر از دور سرش، خواست یک ضربه‌ی مورب روی بدن کلارکسون ایجاد کند؛ اما کلارکسون چرخید و نوک تیز و برنده‌ی شمشیر هوا را شکافت. ضربه‌ی دوم از جانب کلارکسون ایجاد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، ~ریحانه رادفر~، _mah_ و 6 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,399
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
با شنیدن این حرف، سربازها همگی حریف خود را رها کرده و به‌سمت درخت‌ها دویدند. زیر شاخه‌ی درختان بزرگ و تنومند جنگل ایستادند تا از پاشش گرد روی خود جلوگیری کنند. کلارکسون نیز با عجله زیر یکی از درختان رفت. امیدوار بود که بدین وسیله بتواند از آن گرد در امان باشد. حال وارد بن‌بست شده بودند و نه راهی برای پیش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، ~ریحانه رادفر~، _mah_ و 6 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,399
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوباره همه‌ی سرها به‌سمت صدا چرخیدند. چشمان حیرت‌زده‌ی کلارکسون روی آریسته که تعداد اندکی سرباز در پشتش مشغول تیرانداختن به میدان جنگ بودند، ثابت ماند. با دستور دیگر آریسته، تیرها برای بار دوم به‌سمت سربازان شورشی پرتاب شد و در یک لحظه میدان جنگ پر از تیر شده بود.
شورشیان برای در امان‌ماندن از تیرها پشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، ~ریحانه رادفر~، _mah_ و 6 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,399
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
بالاخره نگرانی و اضطراب کلارکسون نیز با اتمام جنگ خاتمه یافت. فضای ترس و خشم از محیط برداشته شد و جنگل با اتمام صدای برخورد شمشیرها و فریاد سربازان مانند قبل در سکوت خوشایندی غرق شد. کلارکسون به زمین نگاه کرد. جسد سربازان خود و عده‌ای از شورشیان زمین را نقاشی کرده بودند. همه‌جا ردی از خون دیده می‌شد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، ~ریحانه رادفر~، _mah_ و 6 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,399
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
علت غم آریسته را فهمید. علت لرزش صدایش را فهمید. آنگاه بود که زمان در نظرش ایستاد، دنیا متوقف شد، نفس‌کشیدن سخت شد، ضربان قلبش در نظرش ایستاد، همه‌چیز بی‌معنی شد و او در یک خلأ تاریک فرو رفت، یک خلأ متشکل از غم.
کلارکسون تعادلش را از دست داد و چند قدم عقب رفت. به‌زور خود را به یک درخت رساند و به آن تکیه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~ریحانه رادفر~، _mah_ و 6 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا