مشاعره

moh@mad · 2/6/24

MaRjAn گفت:
دوش چه خورده‌ای دلا؟ راست بگو نهان مکن
چون خَمُشان بی‌گنه، روی بر آسمان مکن
باده‌ی خاص خورده‌ای، نقل خلاص خورده‌ای
بوی شر‌.اب می‌زند، خربزه در دهان مکن

- مولانا

ناصح چه کنی زبانم از پندم مبند
یکبار بیا ببین در آن سرو بلند

گر چشم ز روی او توانی برداشت
من نیز دل از غمش توانم بر کند

ارتیمانی

MaRjAn · 2/6/24

moh@mad گفت:
ناصح چه کنی زبانم از پندم مبند
یکبار بیا ببین در آن سرو بلند

گر چشم ز روی او توانی برداشت
من نیز دل از غمش توانم بر کند

ارتیمانی

دوست نباشد به حقیقت که او
دوست فراموش کند در بلا

- سعدی

moh@mad · 2/6/24

MaRjAn گفت:
دوست نباشد به حقیقت که او
دوست فراموش کند در بلا

- سعدی

ای که با سلسلهٔ زلف دراز آمده‌ای
فرصتت باد که دیوانه‌ نواز آمده‌ای

ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمده‌ای

حافظ

MaRjAn · 2/6/24

moh@mad گفت:
ای که با سلسلهٔ زلف دراز آمده‌ای
فرصتت باد که دیوانه‌ نواز آمده‌ای

ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمده‌ای

حافظ

یا رب چه شد که خانه طاعت خراب شد
کعبه مقام بت شد و زمزم سراب شد

moh@mad · 2/6/24

MaRjAn گفت:
یا رب چه شد که خانه طاعت خراب شد
کعبه مقام بت شد و زمزم سراب شد

دو عالم سوختن نیرنگ عشق است
شهادت ابتدای جنگ عشق است

هر آن گرد بلا کز دهر خیزد
دلیل شوخی شبرنگ عشق است

YeGaNeH · 5/6/24

تو را گم می‌کنم هر روز
و پیدا می‌کنم هر شب
بدین‌سان خواب‌ها را
با تو زیبا می‌کنم هر شب

- محمد‌علی بهمنی

moh@mad · 12/6/24

YeGaNeH گفت:
تو را گم می‌کنم هر روز
و پیدا می‌کنم هر شب
بدین‌سان خواب‌ها را
با تو زیبا می‌کنم هر شب

- محمد‌علی بهمنی

بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم

ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

MēLįKąღ · 12/6/24

moh@mad گفت:
بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم

ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه؟
من اگر سرخوش می و شرب و شرابم ؛ به توچه؟

تو اگر مستعد نوحه و آهی، چه به من؟
من اگر عاشق سنتور و ربابم؛ به تو چه؟

تو اگر غرق نمازی، چه کسی گفت چرا؟
من اگر وقت اذان غرقه به خوابم، به تو چه؟

تو اگر لایق الطاف خدایی، خوش باش.
من اگر مستحق خشم و عتابم، به تو چه؟

دُنیا گر چه سراب است به گفتار شما
من به جِد طالب این کهنه سرابم، به تو چه؟

تو اگر بوی عرق می دهی از فرط خلوص!
و من ار رایحه ی مثل گلابم، به تو چه؟

من اگر ریش، سه تیغ کرده ام از بهر ادب.
و اگر مونس این ژیلت و آبم، به تو چه؟

تو اگر جرعه خور باده کوثر هستی!
من اگر دُردکش باده ی نابم، به تو چه؟

تو اگر طالب حوری بهشتی، خب باش!
من اگر طالب معشوق شبابم، به تو چه؟

تو گر از ترس قیامت نکنی عیش عیان.
من اگر فارغ از روز حسابم، به تو چه؟

سیمین بهبهانی

moh@mad · 13/6/24

MēLįKąღ گفت:
من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه؟
من اگر سرخوش می و شرب و شرابم ؛ به توچه؟

تو اگر مستعد نوحه و آهی، چه به من؟
من اگر عاشق سنتور و ربابم؛ به تو چه؟

تو اگر غرق نمازی، چه کسی گفت چرا؟
من اگر وقت اذان غرقه به خوابم، به تو چه؟

تو اگر لایق الطاف خدایی، خوش باش.
من اگر مستحق خشم و عتابم، به تو چه؟

دُنیا گر چه سراب است به گفتار شما
من به جِد طالب این کهنه سرابم، به تو چه؟

تو اگر بوی عرق می دهی از فرط خلوص!
و من ار رایحه ی مثل گلابم، به تو چه؟

من اگر ریش، سه تیغ کرده ام از بهر ادب.
و اگر مونس این ژیلت و آبم، به تو چه؟

تو اگر جرعه خور باده کوثر هستی!
من اگر دُردکش باده ی نابم، به تو چه؟

تو اگر طالب حوری بهشتی، خب باش!
من اگر طالب معشوق شبابم، به تو چه؟

تو گر از ترس قیامت نکنی عیش عیان.
من اگر فارغ از روز حسابم، به تو چه؟

سیمین بهبهانی

هرکسی از عشق با خود یادگاری می‌برد
یادگار من غمی در جان و زخمی بر تن است

من غمم جای مرا با شادمانی پر مکن
هرکجا چشمی بگردانی نشانی از من است

فاضل

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

کاربر ممتاز

کاربر ویژه انجمن

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین