خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سطح رمان از نظر شما؟

  • عالی

    رای: 8 88.9%
  • خوب

    رای: 1 11.1%
  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه شما؟

    رای: 0 0.0%
  • آیین

    رای: 1 11.1%
  • سوگند

    رای: 1 11.1%
  • مهدی

    رای: 1 11.1%

  • مجموع رای دهندگان
    9
وضعیت
موضوع بسته شده است.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سوگند سری تکان داد و بعد از تعویض لباس‌هایش، از سالن خارج شد. تازه از محوطه کلانتری خارج شده بود که ماشینی در نزدیکی او توقف کرد.
-سوار شید برسونمتون.
نگاهی به چشمان قهوه‌ای آیین انداخت:
-نه خیلی ممنون؛ خودم می‌رم.
آیین فرمان ماشین را محکم‌تر گرفت و با لبخند به معشوقش خیره شد:
-من که دارم میرم بیمارستان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از چند ثانیه، با یک تک بوق، از او دور شد. سوگند مات و مبهوت به آن ماشین و صاحبِ وظیفه‌شناسش خیره شده بود که ناگهان با تکان شدیدی، به خود آمد. گیج، سرش را به سمت منبعِ لرزش چرخاند؛ صدای مادرش در گوشش پیچید:
-تو اینجا چیکار می‌کنی، مگه نباید تو کلانتری باشی؟
چند بار پلک زد:
-حالم خوب نبود؛ برگشتم.
مریم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سپس رو به مهدی کرد و ادامه داد:
-می‌تونی بری.
مهدی کلاهش را روی میز آیین گذاشت:
_حالِ رفتن ندارم.
نفسی از روی حرص کشید:
-خیلی روت زیاده!
خندید و موهای کوتاهش را نوازش کرد:
-می‌گم آیین، تو چرا زن نمی‌گیری؟
نیشخندی زد:
-چه‌طور؟
قیافه‌ای جدی به خود گرفت:
-آخه 28 سالته، دیگه داری می‌ترشی!
آیین لبخند پهنی زد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
لبخندی پنهانی زد و زمزمه کرد:
-امیدوارم سرنوشت من هم مثل این دیوار، سفید باشه!
-بفرمایید داخل.
وارد شد و احترام گذاشت.
سروان با دیدن او، لبخند ملایمی زد:
-راه گم کردی ستوان.
خنده‌ای درونی کرد:
-یک پلیس همیشه حواسش به همه چیز هست؛ این هم روش! سروان، برزو تحت نظره؟
سروان نفس عمیقی کشید و پا روی پا انداخت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلاهش را روی سرش مرتب کرد و دستی به درجه سه ستاره‌ای کوچکش کشید. منشیِ سرگرد که سربازی حدودا 22 ساله بود، با دیدن ستوان از جا بلند شد. با لبخند قدرت نمایی، چشمان وزغیِ سربازِ بیچاره را لرزاند.
-سرگرد داخل اتاقشون هستند؟
سرباز دستانش را به میز آهنی‌اش تکیه داد:
-نه، برای اقامه نماز به نمازخونه رفتند.
سرش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
با خوشحالی غیر قابل وصفی، وارد خانه شد.
_خوبید پدرجان؟
محسن لبخندی زد و کمر پسرش را گرفت:
-خوبم پسرم، خوبم.
برای چند لحظه پدرش را رها کرد و کنارش روی مبل نشست.
سمانه‌خانم از آشپزخانه بیرون آمد و لبخندِ ملایمی زد:
-خسته نباشی مادر.
مشغول ماساژ دادن شانه‌های پدرش شد و هم‌زمان جواب داد:
-سلامت باشی سمانه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دیدن علیرضا، صدایش را بالا برد:
-وای علیرضا، تو که هنوز هیچ‌ کاری نکردی؛ بدو دیر شد.
با نامردب تمام، خندید:
-مگه باید کاری بکنم؟
مریم فقط حرص می‌خورد:
-لااقل برو ریشت رو بزن؛ یه صفایی به سر و صورتت بده.
نگاه مهربانی به او انداخت و با چشمِ بلند بالایی به طرف حمام رفت. علیرضا نگاهی به خودِ درون آینه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
همان‌طور که به طرف پدر و مادرش می‌رفت، به صحبت های آنها گوش سپرد.
-تو چرا اینقدر حرص می‌خوری؟
-همش تقصیر توئه دیگه!
علیرضا دست به سـ*ـینه ایستاد:
مریم خانم، الان همه کاسه و کوزه‌ها رو سر من خالی کردی؟
دست به کمر شد:
-آره؛ اعتراضی داری؟
علیرضا عاشقانه، چشمان مریم را نشانه رفت:
-اعتراض که نه.
ناگهان صدای زنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
با شنیدن این حرف، لبخند ملیحی زد و از او فاصله گرفت. با سرفه پدرش، خودش را جمع و جور کرد.
-خب، اگه اجازه بدید بریم سر اصل مطلب.
علیرضا سری تکان داد؛ جدیت چقدر در جذابیت او تأثیر داشت:
-بفرمایید؛ اجازه ما هم دست شماست.
محسن لبه کتش را مرتب کرد:
-صاحب اجازه‌اید. غرض از مزاحمت، می‌خواستیم سوگند خانم رو برای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای کل کشیدن سمانه و خنده دلنشین آیین بلند شد، خنده‌هایی که از این به بعد، مالک داشت؛ مالکی که عاشق بود و به عشقش وفادار. هنوز 5 دقیقه نگذشته بود که انگشتری به وسیله سمانه خانم در انگشت سوگند فرو رفت و بلافاصله صدای صلوات بلند شد. چشمانش را بست و با جماعت همراه شد. دوست داشت هر چه زودتر تنها شود تا بتواند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، نگین نوروزی و Empire
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا