رمان تاوان تبسم | Saba.s.f کاربر انجمن رمان ۹۸

M O B I N A · 20/8/21

سرش رو تکون داد و گفت‌‌‌‌:
‌‌‌‌-‌‌‌‌ همه‌ش ‌‌‌‌ به‌خاطر غم از دست دادن و دوری تو بود.
غمگین سرم رو پایین انداختم و به میز خیره شدم.
‌‌‌‌- چی شد برگشتی؟...

M O B I N A · 20/8/21

با همه سلام‌ و احوالپرسی کرد و کنار من ایستاد و آروم طوری که من بفهمم گفت:
- بیا بریم بیرون -.
با تعجب برگشتم سمتش که گفت‌‌‌‌:
‌‌‌‌- اِ...

M O B I N A · 20/8/21

نزدیک کافه پارک کردم.
‌‌‌‌- خب دست‌فرمون رو حال کردی؟
- کل دل‌ و روده‌مون اومد تو حلقمون، از ترس به فنا رفتیم.
نیشخندی زدم و با کیفم زدم تو دلش و رفتم‌‌‌‌ به‌سمت در ورودی و بازش...

M O B I N A · 20/8/21

چند وقت گذشت، هیچ خبری ازش نبود. هر شب دم پنجره‌‌‌‌‌ی اتاقش تا صبح می‌موندم تا شاید دوباره اون صورت که همیشه جای بـ*ـو*سه‌‌‌‌هام بود رو ببینم. شب‌ها تا صبح از سرما توی خیابون لبه‌‌‌‌‌ی جدول روبه‌روی پنجره‌‌‌‌‌ی اتاقش می‌نشستم و از سرما تو خودم جمع می‌شدم. یه شب مثل همیشه وارد خیابونشون شدم. چراغونی...

M O B I N A · 20/8/21

با یادآوری خاطراتم با رادی بدجور بغض تو گلوم داشت خفه‌م می‌کرد که از شدت خفگی بغض گلوم به سرفه افتادم، دستم رو جلوی دهنم گرفتم. یهو احساس خیسی توی دستم کردم. با ترس و تعجب توی دستم رو نگاه کردم، چند دقیقه‌‌‌‌‌‌ای شوکه خیره به دستم بودم. دستم پر از لـ*ـخته‌‌‌های خون بود؛ اما چرا خون؟ مگه من چم شده؟...

M O B I N A · 20/8/21

***
- قرار بود باهم از این کشور بریم؛ ولی تو همه‌‌‌‌‌ی برنامه‌‌‌های ما رو که واسه‌‌‌‌‌ آینده‌مون چیده بودیم خراب کردی، همه‌ی آرزوهامون رو.
‌‌‌‌- من چیزی رو خراب نکردم، اون تاوان کارای بدش رو پس داد...

M O B I N A · 20/8/21

***
ده سال بعد
‌‌‌‌- بچه‌ها هنوز بیدارین؟ بخوابین دیگه فردا کلی کار داریما.
آیلار‌‌‌‌: چشم مامان. چقدر حرف می‌زنی آرسام، بخواب...

M O B I N A · 21/8/21

نمره به ناظر: خوب
پی گیری: خوب
تایید رمان: کمک‌های بسیار....
فرستادن تاپیک های مفید و مرتبطت: نفرستادن
ویرایش: خوب
ایده و کمک: خوب
اخلاق: عالی
زمان جواب دهی: عالی
میزان رضاریت شما:
واقعا عالی