- عضویت
- 20/6/21
- ارسال ها
- 27
- امتیاز واکنش
- 331
- امتیاز
- 123
- سن
- 17
- زمان حضور
- 2 روز 2 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت9
خدایا اخه چرا من؟من مگه چیکار کرده بودم که اینطوری خوردم میکردن؟! نگاهی به ساعت چوبیِ روی دیوار کردم که ساعت سه رو نشون میداد. بلند شدم و لباسم رو با سختی دراوردم! صورتم که بخاطر گریه هام سیاه شده بود رو شستم و روی تـ*ـخت نشستم. اینم از بهترین شبهای عمرم، هه!
به پهلو دراز کشیدم و از در شیشهای تراس به ماه...
خدایا اخه چرا من؟من مگه چیکار کرده بودم که اینطوری خوردم میکردن؟! نگاهی به ساعت چوبیِ روی دیوار کردم که ساعت سه رو نشون میداد. بلند شدم و لباسم رو با سختی دراوردم! صورتم که بخاطر گریه هام سیاه شده بود رو شستم و روی تـ*ـخت نشستم. اینم از بهترین شبهای عمرم، هه!
به پهلو دراز کشیدم و از در شیشهای تراس به ماه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان تبسمی دوباره | Niya.Hamzehei و Shagayegh_G کاربران انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com