خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,354
امتیاز واکنش
51,361
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام نامش
نام داستان کوتاه: بطلان حیات
نویسنده: ساغر هاشمی مقدم
ناظر: Narín✿
ژانر: تراژدی
لینک اثر:
داستان کوتاه بطلان حیات | Saghar کاربر انجمن رمان 98
منتقدین: Afsa Elaheh_A
خلاصه:
در شبی که قرص ماه کامل می‌شود، درست در همان ساعتی که گرگ ‌صفتان زوزه‌کشان از لانه‌های خود خارج می‌شوند تا بره‌ای را به دام اندازند، کودکی در کنج کلبه‌ای اسقاطی آواز زاده شدن سر می‌دهد.
آوازی که خیلی زود به ناله‌ای سوزناک ختم می‌شود. ناله‌ای که ریشه‌ی تمامی درختان روستا را می‌خشکاند و خشکسالی را مهمان این محروسه می‌کند.
و درست همینجاست که باز هم ظلم بر مظلوم چیره می‌شود...

*اختصاصی انجمن رمان98*


نقد و بررسی داستان کوتاه بطلان حیات | Saghar کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، *ELNAZ*، LIDA_M و 9 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
نقد داستان کوتاه بطلان حیات
(هشدار اسپویل: نقد ممکن است حاوی شرح برخی قسمت های داستان باشد)

صادقانه بگویم، تحت تأثیر توصیفات و تصویرسازی داستان قرار گرفتم؛ توصیفات ادبی در ابتدای داستان به خوبی تصویرسازی را در ذهن تداعی می‌کرد.
عبارت‌ها به خوبی و درستی انتخاب شده بود و مخاطب را در صحنه مورد نظر نویسنده قرار می‌داد.
اولین نقطه ضعفی که به چشم می‌خورد کمبود دیالوگ‌ها بود؛ به شخصه با خواندن داستان یاد آن دسته فیلم‌هایی افتادم که هیچ دیالوگی ندارند و فردی تنها در خانه‌ای قدیمی و با صدای وزوز یخچالِ دست دوم مشغول نوشیدن چای است.
شاید اینطور به نظر بیاید که این هم نوعی سبک در نوشتن است؛ شخصیت اصلی درونگراست و زیاد صحبت نمی‌کند پس ایرادی ندارد اگر دیالوگ‌ها کم باشد و شخصیت اصلی از پرحرفی دیگران شاکی شود.
اما اینطور نیست و نیاز به دیالوگ در داستان اجتناب ناپذیر است؛ نکته دوم که باید ضمیمه شود این است که دیالوگ‌ها فاقد احساس هستند.
دیالوگ‌ها قرار نیست توسط چند ربات ادا شوند؛ بلکه شخصیت‌هایی که انسانند آن‌ها را بیان می‌کنند پس احساساتی نظیر خشم؛ ترس، کنجکاوی، و ... و همچنین حالات چهره مثل اخم، لبخند، ترسیده، برافروخته و... معمولاً در داستان ذکر می‌شوند. حال یا قبل از دیالوگ یا بعد از دیالوگ تفاوتی ندارد.
داستان بطلان حیات به «احساسِ دیالوگ» نیازمند است.
نقطه ضعف بعدی، عدم بیان احساسات و احوالات درونیِ شخصیت است؛ نویسنده به خوبی توانسته تصویرسازی محیط بیرونی و اتفاقاتی که رخ می‌دهد را انجام دهد اما خبری از احساساتِ درونی و حال و هوای «ارسلان» نیست!
با توجه به اینکه داستان از قول اول شخص است، می‌بایست احساسات، عقاید و حالِ درونیِ شخصیت بهتر بروز داده شود.
ایده کلی داستان مبهم است؛ حداقل تا اینجای کار. ژانر تراژدیست اما تا اینجا اثری از این ژانر دیده نمی‌شود! شخصیت اصلی مشکلی در زندگی خود ندارد و با اینکه به فرزندخواندگی گرفته شده، مشکلی با این قضیه ندارد و درس می‌خواند و کار می‌کند.
مورد ناراحت کننده، مشکلات عمومی مردم است. نمی‌شود درد مردم را ناچیز خواند؛ صد البته مشکلات جامعه دردناک است اما در داستان بیشتر حالت منفی نگری دارد تا تراژدی.
در عین حال، این مورد به یکی از نقطه ضعف های قلم یعنی بیان احساسات شخصیت اصلی هم مرتبط است.
گاهی وقت‌ها از بیرون به نظر می‌آید که شخصیت مشکلی ندارد اما از درون در حال خفقان است! این هنر نویسنده است که بتواند این حس را در ذهن مخاطب تداعی کند و آن حال و هوای درد و رنجی که شخصیت متحمل شده را به قلم بکشد.
تا نقطه‌ای، داستان باورپذیریِ خوبی داشت اما به ماجرای کیوان که رسید کمی عجیب شد؛ ارسلان ابتدا با خانواده کیوان رفت و آمد می‌کند و با آن‌ها صمیمی می‌شود و تازه بعد از مدتی که گذشته، پدر کیوان شروع میکند به پرس و جو درباره خانواده کسی که هفته‌ها او را به خانه‌اش راه می‌داده است؟
و در عین حال، پسری که تازه نامزد کرده اینگونه به جای نامزدش با رفیقش وقت می‌گذراند؟
جزئیات رفاقت کیوان و ارسلان مشخص نیست و بسیاری از مسائل عاطفی، ارتباطی، اجتماعی گنگ بیان شده است.
شخصیت پردازی ضعیف است؛ از ارسلان هیچ ویژگی روحی، ظاهری و شخصیتی در دست نداریم. و سایر شخصیت‌ها نیز مبهم هستند.
تنها چند ویژگی کلی و خلاصه گفته شده که به هیچ عنوان کافی نیست و بهتر است این بخش از داستان تقویت شود. با بیان چند نکته ظاهری، بیان احساسات و اکتیوسازی اتفاقات (با ایجاد حوادث و به اصطلاح، بالا و پایین کردن سیر داستان) می‌توان شخصیت‌ها را به مخاطب معرفی کرد. حتماً لازم نیست شخصیت اصلی بخواهد بیوگرافی خود را از تمامیِ جهات شرح دهد! می‌توان با زبانِ اتفاقات و بیان غیرمستقیم، شخصیت و هویت او را نشان داد.
درباره شخصیت‌های فرعی نیز همینطور؛ اینکه نام شخصیت‌هایی برده شود و ویژگی خاصی از آن‌ها نشان داده نشود یا ویژگی‌های کمی نمایان شود سطح داستان را پایین می‌آورد.
برای مثال ما نمی‌دانیم که ارسلان دقیقاً چگونه است؟ مغرور است یا متواضع؟ قوی است یا ضعیف؟ مهربان است یا سنگدل؟ خیالباف و منفی نگر است یا مثبت نگر و اهل عمل؟
طی رویدادهای داستان تنها متوجه می‌شویم که او درونگراست و از انسان‌های خونگرم خوشش می‌آید که این ویژگی بسیار کلّی و ناکافیست.
به طور کلی اتفاقات داستان پراکنده و بی‌هدف به نظر می‌رسند؛ اما سطح بیانِ توصیفات خوب است و سطح داستان تقریباً متوسط است.
چند نکته‌ای که در نقد ذکر شد می‌تواند در ادامه داستان جبران شود و در این پارت‌های ابتدایی تنها چند ویرایش کوچک اعمال شود؛ در کل داستان به شرطی که پی‌رنگ مناسبی در قالب تراژدی داشته باشد، این پتانسیل را دارد که در ادامه بتواند سیر هدفمند و تراژیک خود را به دست آورد.

قلمتان مانا
با سپاس از انتقادپذیریِ شما،
Afsa تیم نقد انجمن رمان 98


نقد و بررسی داستان کوتاه بطلان حیات | Saghar کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Narín✿، MĀŘÝM، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 3 نفر دیگر

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,354
امتیاز واکنش
51,361
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
از نقد بسیار زیباتون متشکرم♡_♡
تمامی موارد درست بود.
در مورد تراژدی نبودن هم باید بگم فعلا تا این‌جای کار خبری ازش نیست.
ویرایشات تا آخر هفته اعمال می‌شه.:گل:


نقد و بررسی داستان کوتاه بطلان حیات | Saghar کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Narín✿، MĀŘÝM، Z.A.H.Ř.Ą༻ و یک کاربر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ به‌نام خالق هستی

کتاب مهم همیشه زنده می‌ماند، با ما بزرگ می‌شود و با ما پیر می‌شود و هرگز نمی‌میرد. زمان بارورش می‌سازد و تغییرش می‌دهد، در حالی که کتاب‌های بی‌اهمیت به حاشیه تاریخ می‌روند و محو می‌شوند.
{کتاب از کتاب رهایی نداریم}

برای داشتن کتابی خوب و مهم باید اصولی را رعایت کنیم، همیشه به یاد داشته باشیم که هیچ چیزی در این دنیا بدون اصول نیست!
نویسندگی اما اصولی خیلی خاص دارد، هرنویسنده به نوعی خالق است؛ خالق دنیایی با قوانین خاص و همچنین کاراکترهای متفاوت و به یاد داشته باشیم که او باید بتواند تمام دیدگاه‌ها را بسنجد و بتواند طوری بنویسد که هرخواننده‌ای فضا و مکان را به خوبیِ خوب در ذهنش تجسم کند و پابه پای شخصیت‌ها زندگی کند، حس و حال آنهارا درک و بتواند آن شخصیت را قضاوت و یا جای آنها تصمیماتی بگیرد و راه‌وروش خودش را با شخصیت‌های داستان مقایسه بنماید.
اما هرخواننده‌ای نمیتواند فضای داستان کوتاه "بطلان حیات" را درک کند، بعضی از خواننده‌ها به دنبال ریزترین جزئیات نیز هستند چرا که باعث می‌شود آن حیاط، آن خانه، آن خیابان و... را به خوبی در ذهنشان به ثبت برسانند همچنین تمام آن جزئیات ریز و درشت برای هر تجسم و درک فضا لازم است و انتظار می‌رود کمی بیشتر روی آنها کار شود اما توصیفات!
چیزی که به خوبی در این داستان دیده میشود و این جای تحسین دارد که نویسنده به خوبی و ریز ریز با لغات متفاوت آن را وارد داستان کرده است و این میتواند کمی موضوع فضاسازی را پنهان کند، البته نمی‌گویم فضاسازی ضعیف بود بلکه اگر بیشتر روی آن کار شود داستان نیز بهتر می‌شود و همانند همان کتاب مهم همیشه زنده می‌ماند، توصیفات چهره اما ضعیف است چرا که نویسنده بیشتر روی توصیفات حالات و احساسات کار کرده است البته این راهم بگویم که توصیفات احساسات جای کارِ بیشتری دارد و این موضوع به خوبی در دیالوگ‌ها حس می‌شود چرا که ما سخنان آنان را خالی از هر حسی میبینیم.
دیالوگ هایی که در داستان آورده‌است نیز کم است و بهتر می‌شود که دیالوگ‌های بیشتری وارد داستان شود، برگردیم به موضوع توصیف‌حالات، توصیف حالات باعث می‌شود به خوبی در ذهن خواننده بماند که سمیه خانم زنی مهربان است و چای زعفران به اسم آن است و عباس آقا مردی به شدت احساساتی است و اما ارسلان فردی با ادب، زخم خورده، غمگین، کاری و درسخوان باچاشنی حسادت!
حال این سوال را از خود بپرسیم که آیا فقط توصیفات حالات و عادات و همچنین احساسات برای ماندگاری یک شخصیت کافیست؟ مطمئنا جواب خیر است چراکه در یک داستان امکان این که دو شخصیت با شباهت زیاد وجود داشته باشند نیز است و این باعث می‌شود به مرور شخصیت اول و همچنین دوم کمرنگ شوند؛ پس نویسنده به اصول نویسندگی برگردد و همانند یک خالق از تمام زاویه‌ها به داستانش بنگرد سپس خواهد دید که لازم است چهره‌ی تمامی شخصیت‌ها چه اصلی و چه فرعی را تمام و کمال توصیف کند تا یک شخصیت پردازی موفق و ماندگاری داشته باشد.
با این قلم مطلوب نویسنده و دایره لغاتی که دارد مطمئنا می‌تواند به بهترین نحو تمامی شخصیت‌هارا ماندگار کند مانند همانجایی که شش سیخ چنجه را به خوبی در شکم پدر ارسلان جای داد!
البته بهتر است در داستان اتفاقات طنز را وارد نکنید چرا که تراژدی و طنز میانه‌ی خوبی باهم ندارند اما همین مقدار اتفاق کافیست و سعی در طنز کردن بیش از حد اتفاقی که برای ارسلان می‌افتد نکنید همچنین بهتر است اتفاقات تراژدی را بیشتر کنید به قول معروف * پیازداغش را زیاد کنید *
خیلی خوب می‌شود که از حرکات شخصیت‌ها نشان دهید که فردی عصبانی یا خوشحال است برای مثال آنجا که بوی نم و پیاز داغ می‌امد، می‌شد شخصیت‌ها دست خود را روی بینی قرار دهند و یا از آن فضا خارج شوند. برگردیم به فضاسازی!
این بار منظور از فضاسازی، فضای تراژدیِ داستان است که مشخصا جای کارِ بیشتری دارد.
انتظار می‌رود خالق آن فضایی را که خواننده می‌خواهد به وجود آورد، خواننده می‌خواهد اطلاعاتی داشته باشد از داستان. او باید بداند چرا نویسنده ژانر تراژدی را برگزیده و می‌خواهد در مورد آن بنویسد، او حق دارد بداند چرا نویسنده اتفاقات تراژدی داستان را وارد نمی‌کند.
البته می‌توان گفت به نوعی سیر رمان را خوب پیش می‌برد و همچنین ایده‌ی خوبی دارد اما باید توجه داشته باشد سیر داستان را به سمت طنز سوق ندهد و اتفاقات را در فضای تراژدی و غمناک پرورش دهد تراژدی یعنی دنیای غم انگیز پس جای هیچ شوخی و ماجرای طنزی نیست و در دنیای تراژدی باید خواننده پا به پای شخصیت درد را احساس کند و اشک بریزد و نویسنده با این کار ایده‌اش را ماندگار کند، این است یک تراژدی مطلوب!
یک کتاب مانند دانه است و نویسنده همانند یک باغبان، باغبان باید به خوبی از دانه مراقبت کند و به اندازه کافی به آن کود، آب، نور و هوا برساند تا دانه به بهترین نحو رشد کند و درختی تنومند و پربار شود.
" #الهه_آذری_مقدم "
آن طور که معلوم است نویسنده قلمی خوب دارد و می‌تواند به اندازه کافی به گیاهش کود، آب، نور و هوا برساند تا گیاهش را تبدیل به درختی تنومند کند.
به امید موفقیت‌های روز افزون نویسنده‌ی عزیز خانم ساغر هاشمی مقدم.

تاریخ00/4/14
#الهه_آذری_مقدم
^ کادرنقد انجمن رمان98 ^


نقد و بررسی داستان کوتاه بطلان حیات | Saghar کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Narín✿، LIDA_M، MĀŘÝM و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا