خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۹
انگار از زمین کنده شدیم و بالای بالا رفتیم! انگار حالا آسمون فقط شده بود یک صفحه‌ی طرح‌ دار. ولی جای عجیب‌ترش این بود که من اصلا نمی‌ترسیدم! انگار برام عادی بوده، شایدم چون می‌دونستم یه خوابه نمی‌ترسیدم. واقعا نمی‌دونم!
نور دور خود ستاره پنج‌پری که من توش ایستاده بودم خیلی بیشتر از بقیه طرح‌ و ستاره‌هاش بود! انگار فقط اون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان روشنایی ستاره‌ها | bita sadeghi کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: دونه انار، ~ROYA~، Elaheh_A و 13 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۱۰
دقیق به شکل نگاه کردم، انگار یه دایره بود که یه ستاره توش بود. یه دایره که توش ستاره بود.
شکل دایره رو رو بزرگ‌ترین دایره که آخرین لایه بود پیدا کردم، و ستاره رو تو لایه بعدی که کمی کوچک تر بود.
استدلالم این بود که اول دایره هست و ستاره داخلش.
- خب حالا چیکار کنم؟
دوباره اون صدا گفت:
باید شکل‌ها و مختصات رو با هم تطبیق بدی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان روشنایی ستاره‌ها | bita sadeghi کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: دونه انار، ~ROYA~، Elaheh_A و 13 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۱۱
چون این فقط یه خواب بود هیچ کدوم از حرفاش رو جدی نمی‌گرفتم و برام مهم نبود.
- خب نگفتی، من باید چیکار کنم؟
صدای مرموز:
- ببین من خیلی دقیق نمی‌تونم بهت توضیح بدم، تو به زودی زود سفری درپیش داری، تو اون سفر تو به جایی خواهی رسید که پر از نقاشی ستارس، ستاره‌هایی که دقیقا از رو ستاره‌های آسمون طراحی شده، انگار آسمون واقعیه،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان روشنایی ستاره‌ها | bita sadeghi کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: دونه انار، ~ROYA~، Elaheh_A و 13 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۱۲
به حرف اون صدا گوش دادم و رو زمین چمن به پهلو دراز کشیدم، نه ترسی از کثیف یا چمنی شدن لباسای سفیدم داشتم، نه از زمین سخت، نمی‌دونستم چرا به حرف اون صدا گوش میدادم، نمیدونم چطور و با چه نیرویی من رو وادار به انجام کاری که می‌خواست میکرد؟ چشمام رو آروم رو هم گذاشتم، نمی‌دونم چرا برعکس همیشه نه از این صدا می‌ترسیدم، نه از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان روشنایی ستاره‌ها | bita sadeghi کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: دونه انار، ~ROYA~، Elaheh_A و 13 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۱۳
اوف آروین خان چه کرده همه رو دیوونه کرده! به به عجب قرمه سبزیم درست کرده! اوف چه رنگ و لعابی داره، عطرش که منو کشته به به.
یکم برنج برای خودم تو بشقاب سفیدم که طرح گل سرخ داشت ریختم روشم خورشت، یه قاشق گذاشتم دهم و رو ابرا پرواز کردم، وای عالی بود! حرف نداشت.
- به به آروین روز به روز داری کدبانو تر میشیا! بپا ندزدنت.
آوینا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان روشنایی ستاره‌ها | bita sadeghi کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: دونه انار، ~ROYA~، Elaheh_A و 11 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۱۴
لوازمم رو تو چمدونم جا دادم یه مقدار از کتاب جزوه‌هام واسه تحقیق برداشتم، با یه دفترچه برای نوشتن.
لپ‌تابم رو تو کیف مخصوصش گذاشتمو آماده کردم، بعد چمدون و کولم رو همراه لپ‌تاب، تلسکوپ، و گیتارم نزدبک در گذاشتم پاور بانک خورشیدیمم همراه چندتا دارو و وسیله واجب و خوراکی دم دستی تو کیفم گذاشم، گوشیمم زدم شارژ، گرچن که پر بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان روشنایی ستاره‌ها | bita sadeghi کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: دونه انار، ~ROYA~، Elaheh_A و 11 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۱۵
ساعت رو نگاه کردم؛
- ساعت هفته، اوف چقدر کارام طول کشیده!
با دو از اتاق خارج شدم و رو نرده‌ها نشستم و سر خوردم و بعد پریدم قبل برخورد به گوی فلزی.
خیلی زود تو آشپزخونه رفتم، برنج برداشتم و زود پاک‌کردم و بعد شستن آب ریختم و گذاشتم بپزه. از طرف دیگه هم سیب زمینی، بادمجون، کدو و گوجه رو آماده کردم و شروع کردم به سرخ کردنشون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان روشنایی ستاره‌ها | bita sadeghi کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، ~ROYA~، Elaheh_A و 11 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۱۶
خوابالود سرش رو زیر بالشت فرو کرد.
آوینا:
- السا، لطفا بزار بخوابم.
و سرش رو بیشتر توی بـ*ـغل من فرو کرد، درحالی که دست نوازشم رو لای موهاش می‌بردم و باز حرکت دادم گفتم:
- باشه عزیزم، ولی اول برو شامت رو بخور بعد، امشب می‌خوایم راه بیوفتیم گشنت میشه. پاشو عزیزم.
آوینا با سستی بلند شد و نیاز نشد من از ترفندای دیگه مثل پارچ آب،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان روشنایی ستاره‌ها | bita sadeghi کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، ~ROYA~، Elaheh_A و 11 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۱۷
از قرار معلوم آوینم از آهنگ خوشش اومده بود، چون درحالی که حس گرفته بود، با لبخند و چشمای بسته گوش میداد.
لبخندی به روش زدم و بعد زنگ گذاشتن همزمان ساعت و گوشیم به علت سنگینی بیش از حد خوابم چشمام رو بستم که با سوال آوینا میخ کوب شدم.
- میشه یه سوالی ازت بپرسم.
اصولا قبل سوال پرسیدن خبر نمیداد! یعنی چی میخواد بپرسه؟
- حتما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان روشنایی ستاره‌ها | bita sadeghi کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، ~ROYA~، *ELNAZ* و 12 نفر دیگر

bita sadeghi

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/12/19
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
9,752
امتیاز
263
محل سکونت
تهران
زمان حضور
19 روز 17 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت ۱۸
با ضرب سرش رو آورد بالا.
آوینا:
- جدی! یعنی باور کنم یا این که فقط واسه دلخوشی من میگی؟
- نه جدی باورکن، اصلا ناراحتم نمی‌کنه، آخه اصلا دلیلی واسه ناراحتی نداره، ممکنه واسه همه پیش بیاد، بعدشم بعد یازده سال دیگه واسه ادم عادی میشه..
نفسش رو با خیال راحت به بیرون فوت کرد.
آوینا:
- آخیش، همش عذاب وجدان داشتم که نکنه این سوالا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان روشنایی ستاره‌ها | bita sadeghi کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، ~ROYA~، ~XFateMeHX~ و 9 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا