خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

N*M*M

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/5/21
ارسال ها
78
امتیاز واکنش
951
امتیاز
163
سن
20
زمان حضور
15 روز 9 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۳۹

به طنین نفس هایش که بین صداهای مختلف طبیعت پخش می‌شد گوش می‌کردم که از روی کاپوت پایین پرید و سمت برکه رفت، بعد از نگاه کوچکی که به اطرافش داشت به سمتی از زمین خم شد و تعدادی سنگ ریزه در مشتش جمع کرد. در حینی که سنگی را به سمت برکه پرت می‌کرد پرسید:
_گفتم بیایم اینجا که یه سوال ازت بپرسم.
در حالی که به سنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازماندگان لاماستو | N*M*M و Malekpour کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Elaheh_A، Reyhan.t و 8 نفر دیگر

N*M*M

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/5/21
ارسال ها
78
امتیاز واکنش
951
امتیاز
163
سن
20
زمان حضور
15 روز 9 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۴۰

چشمانم را که باز کردم پیتر با چهره‌ی عصبی دستش را زیر چانه‌اش به حالت تفکر گذاشته و تند تند از راست به چپ و از چپ به راست قدم می‌زد، شبیه پیرزن های در حال خرید زیر لـ*ـب غر می‌زد و من از حالتش خنده‌ام گرفته بود!
ناگهان ایستاد و سمتم برگشت، ولی قبل از اینکه حرفی بزند نگاهش به لبخندم افتاد و عصبی تر شد:
_نخند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازماندگان لاماستو | N*M*M و Malekpour کاربران انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، Elaheh_A، Reyhan.t و 8 نفر دیگر

N*M*M

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/5/21
ارسال ها
78
امتیاز واکنش
951
امتیاز
163
سن
20
زمان حضور
15 روز 9 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۴۱

در حال فکر کردن به حرف‌هایش بودم که ناگهان از روی کاپوت پایین پرید و دستانش را بهم کوبید و با ذوقی که در لحنش بود، گفت:
_پاشو، بدو که کلی کار داریم.
متعجب نگاهش کردم که او دستانش را از هم باز کرد و محق گفت:
_چیه؟ انتظار نداری که بشینیم و هی احتمال بدیم که چی شد؟ چی نشد؟ همینطوری بگذره نه من تحمل می‌کنم، نه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازماندگان لاماستو | N*M*M و Malekpour کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Elaheh_A، Reyhan.t و 8 نفر دیگر

N*M*M

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/5/21
ارسال ها
78
امتیاز واکنش
951
امتیاز
163
سن
20
زمان حضور
15 روز 9 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۴۲
صدای نفس های شدت دارش سکوت فضای خوفناک اطرافش را می‌شکست. درد را از تمام سلول های بدنش حس می‌کرد؛ حسی فرا تر از یک درد معمولی! انگار تمام اجزای بدنش به او خیـ*ـانت کرده و در عذاب کشیدنش شریک بودند. او با وجود بدن به آتش کشیده‌اش هنوز زنده بود! شعله‌های آتش روی بدنش قابل رویت بود، ولی او عجیب آرام بود! نگران...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازماندگان لاماستو | N*M*M و Malekpour کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Elaheh_A، Reyhan.t و 7 نفر دیگر

N*M*M

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/5/21
ارسال ها
78
امتیاز واکنش
951
امتیاز
163
سن
20
زمان حضور
15 روز 9 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۴۳

صدای زنگی باعث شد از خواب بیدار شده و اولین صحنه‌ای که می‌بینم خیابان خلوت شهر باشد؛ دستی به گردن دردناکم که به خاطر نشسته خوابیدن کنار پنجره بود، کشیدم. به سمت گوشی دست دراز کردن و صفحه‌ی آنرا نگاه کردم، آلارم گوشی بود و خبری از پیام یا زنگی از طرف پیتر نبود. تی شرت و شلوار سیاه رنگ پوشیدم و بعد سویشرت زرد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازماندگان لاماستو | N*M*M و Malekpour کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Elaheh_A، Reyhan.t و 6 نفر دیگر

N*M*M

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/5/21
ارسال ها
78
امتیاز واکنش
951
امتیاز
163
سن
20
زمان حضور
15 روز 9 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۴۴

اسم پیتر را که روی گوشی دیدم بدون درنگ پاسخ دادم.
_پیتر؟!
_استر! خوبی؟ اتفاقی افتاده؟
_اتفاق؟ نه؟... اصلا از دیروز تاحالا معلوم هست کجایی؟
صدایش مبهوت شد:
_دیوونه شدی؟ دیشب شیفت بودم و مأموريت داشتیم، صبحم انقدر خسته بودم که به محض ورود به خونه خوابم برد؟ تو حالت خوبه؟
فهمیدم نگرانی‌ام بیهوده بوده و خیالم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازماندگان لاماستو | N*M*M و Malekpour کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، Elaheh_A، MaRjAn و 4 نفر دیگر

N*M*M

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/5/21
ارسال ها
78
امتیاز واکنش
951
امتیاز
163
سن
20
زمان حضور
15 روز 9 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۴۵
بیل مکانیکی! هیچکی اسم کاملشو نمی‌دونه، همه به اسم بیل مکانیکی میشناسنش. پیتر در حالی که نسبت به چهره‌ی بهت زده‌ی من بی تفاوت بود پاسخ داد:
_بچه جون الان بهترین فکر همینه، تا جایی که من می‌دونم ویلیام لینکن مدتی که تو سانتاکلارا بود درآمدشو از گاراژ بیل در می‌آورد؛ لازمه یه سر به بیل بزنیم.
در حالی که هنوز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان بازماندگان لاماستو | N*M*M و Malekpour کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Reyhan.t، M O B I N A و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا