- عضویت
- 1/5/21
- ارسال ها
- 78
- امتیاز واکنش
- 951
- امتیاز
- 163
- سن
- 20
- زمان حضور
- 15 روز 9 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۳۹
به طنین نفس هایش که بین صداهای مختلف طبیعت پخش میشد گوش میکردم که از روی کاپوت پایین پرید و سمت برکه رفت، بعد از نگاه کوچکی که به اطرافش داشت به سمتی از زمین خم شد و تعدادی سنگ ریزه در مشتش جمع کرد. در حینی که سنگی را به سمت برکه پرت میکرد پرسید:
_گفتم بیایم اینجا که یه سوال ازت بپرسم.
در حالی که به سنگ...
به طنین نفس هایش که بین صداهای مختلف طبیعت پخش میشد گوش میکردم که از روی کاپوت پایین پرید و سمت برکه رفت، بعد از نگاه کوچکی که به اطرافش داشت به سمتی از زمین خم شد و تعدادی سنگ ریزه در مشتش جمع کرد. در حینی که سنگی را به سمت برکه پرت میکرد پرسید:
_گفتم بیایم اینجا که یه سوال ازت بپرسم.
در حالی که به سنگ...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان بازماندگان لاماستو | N*M*M و Malekpour کاربران انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com