- عضویت
- 9/7/20
- ارسال ها
- 131
- امتیاز واکنش
- 883
- امتیاز
- 213
- زمان حضور
- 2 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
من به آشپزخانه رفتم و او نیز روی مبل تکنفره کنار فرهاد نشست. روی مبل دونفره تنها نشسته بودم که فرهاد زیر نگاه سنگین محمد، کنارم نشست. به محمد نگاه کردم که چشمانش را ریز کرده بود و بادقت به ما مینگریست. نگاهم را از محمد گرفتم و به فرهاد دادم. کمی که گذشت، مشکوک زیر گوشم گفت:
- کتکت زده؟!
آنقدر حیرتزده بودم که نگاهم خیرهی صورت...
- کتکت زده؟!
آنقدر حیرتزده بودم که نگاهم خیرهی صورت...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان مطرود از جنگ | پروین امیرکافی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com