- عضویت
- 9/7/20
- ارسال ها
- 131
- امتیاز واکنش
- 883
- امتیاز
- 213
- زمان حضور
- 2 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
به سرعت تماس را برقرار کرده و قبل از هر صحبتی از جانب او، باهیجان شروع به صحبت کردم.
- ببین کی زنگ زده! ستاره سهیل شدی دختر! حالا دیگه عروسی منم نمیای؟! دارم برات! بگو ببینم ببینم برگشتی شیراز؟ اگه برنگشتی خودم میام تهران دیدنت؛ تحمل دوری تو هم حدی داره!
بالاخره سکوت کردم که صدای آرام و کمی مخلوط باناز همیشگیاش بلند شد.
- سلام بر تو...
- ببین کی زنگ زده! ستاره سهیل شدی دختر! حالا دیگه عروسی منم نمیای؟! دارم برات! بگو ببینم ببینم برگشتی شیراز؟ اگه برنگشتی خودم میام تهران دیدنت؛ تحمل دوری تو هم حدی داره!
بالاخره سکوت کردم که صدای آرام و کمی مخلوط باناز همیشگیاش بلند شد.
- سلام بر تو...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان مطرود از جنگ | پروین امیرکافی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com