خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و نه:
بُهت زده از جام پریدم،نفهمیدم چطور خودم رو بهش رسوندم،روی زمین نشستم و کشیدمش تو حصار دست‌هام ،موهاشو از جلوی صورتش کنار زدم،کاملا بیهوش بود ، صورتش زرد شده بود،انگار داشت یخ میزد.
چندبار صداش کردم،اروم به صورتش کوبیدم اما انگار نه انگار.
زیر زانو هاشو گرفتم،جسم بی جونشو بلند کردم،نگاهم به اریان افتاد که متعجب به من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زهرا.م، Kiasha، ✧آیناز عقیلی✧ و 15 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی:
اخم درشتی‌ کردم:
-چطور مخفیش کردی؟
تو خودش جمع شده بود و گریه میکرد،اینبار داد زدم و گردنش رو گرفتم:
-این بچه ماله کیه؟
دست بی جونش رو به دستم رسوند و سعی کرد قفل دستمو باز کنه،اشکاش گونه هاشو خیس میکرد:
-چرا گریه میکنی لعنتی؟جوابمو بده!
اینبار دست اریان بود که دست منو از دور گردن کمند باز کرد:
-بسه!خفش کردی!
کمند نفس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Elia، زهرا.م، Kiasha و 14 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و یک:
با صدایی که به بغض الوده بود دهن باز کرد:
-باور کن بچه ی توعه!
نگاه به چشماش میکردم که حالا داشت از اشک پر میشد،سعی‌کردم دلسوزیو کنار بذارم:
-پس چرا مخفی کاری کردی؟
چیزی نگفت فقط سرشو پایین انداخت که ادامه دادم:
-به داداشم گفتی اما من نباید از وجود بچه ی خودم با خبر میشدم؟
از جام بلند شدم عصبی بودم به وضوح رگ بادکرده ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Elia، زهرا.م، Kiasha و 12 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و دو:
از زبان کمند:
به اتاقم رفتم،درو پشت سرم بستم..
از بین لباسایی که از کمدم بیرون ریخته بود گذشتم،جلوی ایینه ی قدی اتاق ایستادم،
دستمو روی شکمم گذاشتم و به یه طرف چرخیدم.
نگاهی از تو ایینه به شکمم انداختم،اصلا مشخص نبود،حتی یه کم هم شکمم بر امده نشده بود.
بی اراده لبخندی روی لـ*ـبم نشست،روی مبله گوشه ی اتاق نشستم اروم شکممو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Elia، زهرا.م، Kiasha و 12 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و سه:
کیان دستی به موهاش کشید،نگاه من روش قفل شده بود نفس با صدایی‌کشید و بالاخره دهن باز کرد:
-اره! یه حس عجیبیه!
اروم دستمو رو شکمم گذاشتم و زیر لـ*ـب جوری که فقط خودم بشنوم زمزمه کردم:
-افرین به تو که دل باباتو به دست اوردی!
اریان با لبخندی که مشخص بود از سر رضایته از پشت میز بلند شد و لپ تاب رو بست:
-شلوارمو عوض میکنم میام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Elia، زهرا.م، Kiasha و 11 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و چهار:
نگاهم رو صورت هیجان زده ی کیان قفل شد،اشکی از گوشه ی چشمم چکید.
سر بگردوندم و دوباره به بچمون‌ نگاه کردم! خدایا این دیگه چه احساسی بود؟
اریان چند قدم جلو اومد و با دقت به مانیتور خیره شد:
-این نخود برادر زادمه؟
کیان دستمو ول کرد با هیجان سمت اریان رفت و بـ*ـغلش کرد:
-لعنتی یه حس متفاوتی دارم!
اریان خندید و اروم زد پشتش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Elia، زهرا.م، Kiasha و 11 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و پنج؛
مانتوی سفیده جلو بستمو از توی کمد بیرون اوردم و با دامن سفیدم پوشیدمش.
موهامو دو گوشی بافتم و شال مشکیمو سرم کردم،نگاه کلی ای توی ایینه به خودم انداختم،خوشبختانه شکمم مشخص نبود،دلم نمیخواست پدر و مادرم از وجود این بچه مطلع بشن!
همینجوری هم این دعوت به نظرم عجیب میومد! بعد پنج ماه یهویی یادشون افتاده دختر دارن! کلافه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Elia، زهرا.م، Kiasha و 9 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و شیش:
اصلا از لحنی که داشت خوشم نیومد! اخمی روی چهرم نشست:
-چه طرز حرف زدنه مامان! یعنی چی مردک؟ کدوم اجبار؟من دوسش دارم!
کیمیا پوزخنده صدا داری زد و مامان ادامه داد:
-عزیزم نیازی به دروغ نیست من همه چیو میدونم خواهرت همه چیو بهم گفته!
هعی خدای بزرگ! کیمیا چرا همچین کاری کرده بود! هم نارحت بودم هم عصبی...
دستمو به کابینت پشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Elia، زهرا.م، Kiasha و 8 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و هفت:
متعجب به سمتش چرخیدم:
-جانم؟
-میگم وقتی طلاق میخوای چرا خودت بهم نمیگی؟چه نیازی به این مسخره بازیاس؟
-چی میگی کیان؟من طلاق میخوام؟دیوونم با یه بچه تو شکمم طلاق بخوام؟
-پس داستان چیه؟
همینجوری که با دستام اشکامو پس میزدم ادامه دادم:
-کیمیا به مامان اینا گفته که ازدواج ما یه چیز معمولی نبوده...
اخماشو توی هم کشید:
-پس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Elia، زهرا.م، Kiasha و 7 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و هشت:
تقریبا بیست دقیقه بعد به خونه رسیدیم،یکم پشت ترافیک موندیم که باعث شد عصبی تر بشم.
ماشین رو جلوی در پارک‌ کردم و پیداه شدیم.
کیلید رو از جیبم بیرون اوردم و درو باز کردم.
داخل که رفتیم بوی ماکارانی کل خونه رو پر کرده بود، جلو تر که رفتم چشمم به کمند افتاد که داشت میزو میچید،با دیدنمون سعی کرد لبخند بزنه:
-خوش اومدین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Elia، زهرا.م، Saghár✿ و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا