خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نوزدهم:
خواستم برگردم توی اتاقم و تو دنیای خودم غرق بشم.اما چشمم به در اتاق اریان افتاد!
به نظرم یکم زیاده روی کرده بودم ، شاید بهتر بود از دلش در بیارم!
شایدم نتیجه معکوس میشد و بیشتر دعوا میکردیم!
با کلی فکرو خیال سمت اتاقش راه افتادم،پشت در ایستادم و در زدم:
-نیا داخل!
پوفی کشیدم و رفتم داخل،روی تختش نشسته بود و با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Kiasha، دونه انار و 18 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیستم:
به چند ثانیه نکشید که در بازشد و کمند درست روبه روم ایستاد،مانتوی مشکی ای پوشیده بود و زیرش پیراهن بلند قرمز ساده ای تنش بود‌. شال قرمزی سرش کرده بود.
اخم درشتی کرد:
-از سر راه میری کنار یا نه؟!
از سر راهش کنار رفتم،پشت سرش به سمت در حرکت کردم،موهای بلندش که بافته بود از زیر شالش بیرون زده بود.
خم شدم و کفشم رو از توی جا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Kiasha، دونه انار و 18 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و یکم:
چند ثانیه بعد با یک لباس سفید حالت ماهی جلوم ایستاد.
روی جزئیات لباس دقیق شدم،بالا تنه ی دکلته ای داشت که دقیق منجوق کاری شده بود،از روی کمرش به پایین یه پارچه ساده سفید براق بود که زیرش هم با گیپور هایی که با منجوق دوزی ها هماهنگی داشتند.
لبخندی زدم:
-عالیه!
-پس میبرم عروس خانوم بپوشن!
پلکامو به نشانه تایید به هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، Kiasha، دونه انار و 17 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و دو:
از زبان کمند

از پنجره اتاق به بیرون نگاه کردم،مردم در تکاپو بودند،هرکسی با عجله به جایی میرفت ، صدای آژیر آمبولانس به گوش میرسید.
نفس عمیقی کشیدم و چشمامو روی هم فشردم.
امروز روز عروسیمون بود ، من مجبور بودم امروز رو تو اتاق کیان بمونم تا وقتی که کیمیا برای کارای عروسی میاد چیزی براش عجیب نباشه!
توی همین خیالات بودم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Kiasha، دونه انار و 17 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و سه:
بعد از یک ساعت بدون حرکت نشستن و حس درد پشت گردنم کلافه پوفی کشیدم و چشمامو باز کردم ، نگاهم به دختری که داشت صورتمو ارایش میکرد افتاد،موهای مسی رنگی داشت که بالای سرش جمعشون کرده بود، جوونی بود شاید چند سال از خودم بزرگ تر ، چشم و ابروی مشکی ای داشت و پوستش تقریبا سفید بود،رژ نارنجی ای زده بود. متوجه نگاهم که شد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Kiasha، دونه انار و 17 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و چهار:
از زبان کیان

از خونه بیرون رفتیم،کمند دامن لباس عروس رو با دستش بالا نگه داشته بود تا بتونه جلوی پاشو ببینه ، بدون هیچ حرفی سمت ماشین رفتم و سوار شدم کمند که از قیافش پیدا بود شاکیه سوار شد و در رو کوبید:
-فکر کنم باید درو برام باز میکردی!
لبخند دندون نمایی زدم و ماشین رو روشن کردم:
-من فکر نکنم!
پوفی کشید و نگاهش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Kiasha، دونه انار و 16 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و پنج:
نگاهم روی نگار بی حرکت موند ، لباس پوشیده ی قرمزی تنش بود،موهاشو کوتاه کرده بود و تنها یک رژ قرمز به لـ*ـبش کشیده بود.
با نگاهم بدرقه اش کردم تا روی یکی از صندلی ها نشست،به من نگاه کرد و لبخند محوی زد.
مردی که همراهش بود کت و شلوار طوسی رنگی پوشیده بود،قیافه ی بدی نداشت اما مشخص بود از نگار هم چند سال بزرگ تره،موهای بوری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، Kiasha، دونه انار و 16 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و شش:
کلافه نفس عمیقی کشیدم،انگار چیزی توی گلوم گیر کرده بود که نفسمو تنگ میکرد.
کمند نشست کنارم،نیم نگاهی بهش کردم، با ناخوناش بازی میکرد،به حلقه ی توی دستش که نگاه کردم کلافه تر شدم.
نگاه ازش گرفتم که صدای خواننده به گوشم خورد:
-از عروس و داماد دعوت میکنیم برای رقص تانگو تشریف بیارن!
نگاهی به چهره ی نگار کردم،جوری بود که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، Kiasha، دونه انار و 14 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و هفت:
از زبان کمند
بدون هیچ حرفی رانندگی میکرد،خیلی راحت میشد فهمید که عصبانیه!
سرمو به پنجره تکیه دادم و نگاش کردم،کرواتشو دور گردنش شل کرده بود و با عصبانیت رانندگی میکرد.
گوشیش زنگ خورد،با کلافگی گوشیو از جیبش در اورد و رد تماس زد:
-کی بود؟
نیم نگاهی بهم کرد:
-اریان.
گوشیو خاموش کرد و پرتش کرد رو صندلیه عقب!
نفس عمیقی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، Kiasha، دونه انار و 15 نفر دیگر

تینا حسین پور

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/21
ارسال ها
58
امتیاز واکنش
848
امتیاز
203
سن
18
زمان حضور
5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و هشت:
توی جام چرخیدم و چشمامو باز کردم،کیان کنارم نبود،نور افتاب از بین پرده های تیره ی اتاق به داخل میتابید،خودم رو از بین کوپه ی گلوله شده ی پتو بیرون کشیدم،کش و قوسی به بدنم دادم،با چشم دور تا دور اتاق رو گشتم اما هیچ اثری از کیان نبود.
از توی تـ*ـخت بیرون اومدم ، پیراهنم رو از روی زمین برداشتم و پوشیدم.
از اتاق بیرون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: زهرا.م، Kiasha، دونه انار و 14 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا