- عضویت
- 11/4/21
- ارسال ها
- 58
- امتیاز واکنش
- 848
- امتیاز
- 203
- سن
- 19
- زمان حضور
- 5 روز 3 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نهم:
با چشم اریان رو که سمت ایفون رفت و دکمه رو زد دنبال میکردم.
چند دقیقه بعد زنگ در به صدا در اومد که در واحد رو باز کرد ، نگاهم خیره موند رو کسی که پشت در بود:
-این؟!
با لجبازی اخم کرد:
-این نه کمند خانوم!
مانتوی مشکی و شال ساده ای سرش بود،اصلا ارایش نداشت و هر دو دستش پر از ساک دستی های رنگی بود!
اریان دعوتش کرد که بیاد...
با چشم اریان رو که سمت ایفون رفت و دکمه رو زد دنبال میکردم.
چند دقیقه بعد زنگ در به صدا در اومد که در واحد رو باز کرد ، نگاهم خیره موند رو کسی که پشت در بود:
-این؟!
با لجبازی اخم کرد:
-این نه کمند خانوم!
مانتوی مشکی و شال ساده ای سرش بود،اصلا ارایش نداشت و هر دو دستش پر از ساک دستی های رنگی بود!
اریان دعوتش کرد که بیاد...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان عشق متوازی | Tina.hosinpor کاربر رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: