✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

Tiralin · 3/1/23

در این دَم که آتنا پس از گفتن این سخن دَمی از آسودگی می گیرد، هری و سام سر می گردانند و به یکدیگر می نگرند.
سام هیلدا با چشمانی شگفت و چون کسی که دست کم یک واژه از سخنان بانوی کریست زاده را ندانسته و هری با دهانی نیمه باز و چشم به راه خم و ابرویی از سوی سام.
به راستی مهراز بدین گونه بوده است، که آن شاهزاده ی لیدیایی و این بانو چنین...

Tiralin · 6/1/23

آلیس و آتنا با شنیدن این زمزمه، لَبخندی ناگوار و لَب بسته بر چهره می نشانند و چشم به زیر می اندازند. پس همگام با یکدیگر سر فرود می آورند؛ هری نیز از راهشان کنار می رود.
ولی آن سو گویی که این رهروی به سادگی نخواهد بود؛ اکنون چرا؟
چون این دو هنوز به درب بیرون رو نرسیده اند، که گشوده می شود و همگام با آشکاری روشنایی خورشید سوزان، تنی که...

Tiralin · 9/1/23

مهراز لَب تر می کند و می گوید:
- بانو خواهان خوراک یا آبی گوارا نیستند؟
تیرانا چشم از او می گیرد و می گوید:
- اگر در بیراهه توان دست یابی باشد، آبی گوارا مرا بس است.
مهراز دَمی با نگرانی و هراس به او می نگرد.
آه، اهورای آتش! گویی آنچه نباید، روی داده است!
پس از آنکه تیرانا نگاهش را در می یابد، به چابکی روی به سوی چپ می کند و می گوید...

Tiralin · 14/1/23

تیرانا با هراس سر به سوی او می گرداند و مهراز چانه به سینِه نزدیک می دارد و می گوید:
- آسوده باشید! آنان شما را نخواهند دید.
کاخ الن
کاخ پادشاه سام
روشنایی خورشید از سوی راست و به سپاس از از پرده های ابریشم کنار رفته بر درون می تابد و در این کاخ باشکوه، نخستین رخ نمود از آن پادشاه والای بر اورنگ بنشسته است.
پادشاه کهن الن با موی...

Tiralin · 17/1/23

انجمن بازرسی
با سپاس از بودن شاهزاده سامیار الن، بازرسان کهنه کار و نوپای پراکنده در اتاق سرپرست سام هیلدا از آن برون شده اند و همگی با کنجکاوی سر بر درب بسته و گاه دیوار پیرامون این اتاق نهاده اند، تا مگر از آنچه می گویند، آگاه شوند.
و آن سوی درب چه روی می دهد؛ که شاهزاده سامیار با همه نام آوری در فرزانگی و بی باکی، نگهبان های کاخ...

Tiralin · 19/1/23

این سوی ویانای الن، به دور از بازرسان الن زاده ای که در پی افسونگران خواهند بود یا که نه، تالار مهمانان پیش چشم است؛ چون همیشه بزرگ، آکنده از روشنایی خورشید واپسین روزهای بهار الن و لَبریز از پیشکارانی که پیوسته در رفت و آمد، یکی در پی آراستن اتاق هایی که بازرسان می آشوبند، دیگری با طبقی بر سر به سوی اتاقی از مهتران و همان مهتران که...

Tiralin · 25/1/23

راهرو کاخ شاهزاده سامیار و بانو
این جای که سرانجام باید به کاخ پادشاه و شهبانوی آینده ی الن رسد، بس دراز است و هنگامی که این دو هنوز پیوند همسری نبسته بودند، به فرمان فرمانروا سام سقف و زیرش از زر ساختند و با آنکه پیوسته پیشکارانی در آن ایستاده یا به رفت و آمد اند، اکنون به فرمان پادشاه که نه، بهر خشم بیکران ایشان، چندی پیش همگی...

Tiralin · 3/2/23

انجمن بازرسی ویانا
نخست، شایسته است آغاز سخن گفتن از پیرامون این انجمن باشد؛ چرا که شاهزاده سامیار الن با همان جامه های پاره و آشفته و نیز پارچه ای سپید بر دوش، در میانه ی پلکان بنشسته است و همگام با تر کردن لَب ها، چشم به راه سرانجام گفتگوی آن بازرسان ویانایی و پشت سر این شاهزاده ی آرمان خواه، از پنجره ی اندک گشوده ی سوی راست انجمن،...

Tiralin · 5/2/23

پس به دور از بازرسانی که به هر اهریمن و اوستایی چنگ می زنند، تا شاید به نشانی از دو مهتر بی پروای گریخته دست یابند؛ همان مهتران بی پروا، باز نیز در بی راهه ای دوزخ وار و بی کران می روند و عقابی بر فراز آن جنگل، چندان بانگ سر می دهد، تا آوایش در سراسر بپیچد و چشمانش را به زیر می دوزد؛ آنجا که مهراز هیلدا و تیرانا الن پیش چشم اند.
آه،...

Tiralin · 7/2/23

شامگاه
انجمن بازرسی
اتاق سرپرست سام هیلدا
باز نیز شامی تیره برآمده است، با ستارگان درخشان در آسمان بی آب تابستانی که از پنجره ی گشوده شده ی سوی راست آشکار اند.
و ای کاش ویانایی ها به زیر این آسمان زیبا چون هر سال، تنها به پایکوبی های فرارسیدن تابستان بودند و شادمانی و بازرسان نیز تنها به پرونده های سیاه*.
ولی در تیرماه یکی از سال های...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مترجم برتر رمان ۹۸

مترجم برتر رمان ۹۸

مترجم برتر رمان ۹۸

مترجم برتر رمان ۹۸

مترجم برتر رمان ۹۸

مترجم برتر رمان ۹۸

مترجم برتر رمان ۹۸

مترجم برتر رمان ۹۸

مترجم برتر رمان ۹۸

مترجم برتر رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین