نویسنده این موضوع
غزل ۳۹۱:
مطربا این پرده زن کان یار ما سرخوش آمدست
وان حیات باصفای باوفا سرخوش آمدست
گر لباس قهر پوشد چون شرر بشناسمش
کو بدین شیوه بر ما بارها سرخوش آمدست
آب ما را گر بریزد ور سبو را بشکند
ای برادر دم مزن کاین دم سقا سرخوش آمدست
میفریبم سرخوش خود را او تبسم میکند
کاین سلیم القلب را بین کز کجا سرخوش آمدست
آن کسی را میفریبی کز کمینه حرف او
آب و آتش بیخود و خاک و هوا سرخوش آمدست
گفتمش گر من بمیرم تو رسی بر گور من
برجهم از گور خود کان خوش لقا سرخوش آمدست
گفت آن کاین دم پذیرد کی بمیرد جان او
با خدا باقی بود آن کز خدا سرخوش آمدست
عشق بیچون بین که جان را چون قدح پر میکند
روی سـ*ـاقی بین که خندان از بقا سرخوش آمدست
یار ما عشق است و هر کس در جهان یاری گزید
کز الست این عشق بیما و شما سرخوش آمدست
مطربا این پرده زن کان یار ما سرخوش آمدست
وان حیات باصفای باوفا سرخوش آمدست
گر لباس قهر پوشد چون شرر بشناسمش
کو بدین شیوه بر ما بارها سرخوش آمدست
آب ما را گر بریزد ور سبو را بشکند
ای برادر دم مزن کاین دم سقا سرخوش آمدست
میفریبم سرخوش خود را او تبسم میکند
کاین سلیم القلب را بین کز کجا سرخوش آمدست
آن کسی را میفریبی کز کمینه حرف او
آب و آتش بیخود و خاک و هوا سرخوش آمدست
گفتمش گر من بمیرم تو رسی بر گور من
برجهم از گور خود کان خوش لقا سرخوش آمدست
گفت آن کاین دم پذیرد کی بمیرد جان او
با خدا باقی بود آن کز خدا سرخوش آمدست
عشق بیچون بین که جان را چون قدح پر میکند
روی سـ*ـاقی بین که خندان از بقا سرخوش آمدست
یار ما عشق است و هر کس در جهان یاری گزید
کز الست این عشق بیما و شما سرخوش آمدست
دیوان شمس مولانا
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com