خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Jãs.I

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/20
ارسال ها
391
امتیاز واکنش
7,544
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
City of Smoke and Ash☁️
زمان حضور
60 روز 20 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام اثر: خورشید و گل‌هایش | The Sun and her Flowers
نویسنده: روپی کائور
مترجمان:
Metallic era | تیم ترجمۀ رمان 98

درباره‌ی کتاب:
کتاب «خورشید و گل‌هایش» کتاب شعر انگلیسی است. این کتاب یک سفر پر جنب و جوش و متعالی در مورد رشد و بهبودی است؛ در مورد نژاد و احترام به ریشه های خود، کتابی برای پیدا کردن یک خانه در خودتان… کتاب جدید روپی کائور در پنج فصل ارائه شده است.
“این کتاب سفری است به پژمرده شدن، ریختن، ریشه کردن، رشد کردن و شکوفه کردن و تجربه عشق در همه شکل های آن”
فهرست:
- پژمردگی
- ریختن
- ریشه کردن
- شکوفایی

پ‌ن: ترجمه‌ی این کتاب برای اولین بار توسط تیم ترجمه‌ی رمان۹۸ صورت گرفته و هرگونه نشر، کپی و ترجمه‌ی مجدد، پیگرد قانونی و شرعی دارد.


خورشید و گل‌هایش | Metallic era تیم ترجمه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، ~XFateMeHX~ و 11 نفر دیگر

openworld

اخراج شده
کاربر اخراج شده
عضویت
19/4/20
ارسال ها
220
امتیاز واکنش
3,979
امتیاز
228
محل سکونت
ته میدون
زمان حضور
18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
- تولد دوم

زنبورها برای عسل آمدند
گل‌ها همان‌طور که لبخند می‌زدند
خودشان را برای گرفته شدن ذره‌هایشان توسط آن‌ها باز کردند
و خورشید لبخند زد.


خورشید و گل‌هایش | Metallic era تیم ترجمه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، Erarira و 9 نفر دیگر

openworld

اخراج شده
کاربر اخراج شده
عضویت
19/4/20
ارسال ها
220
امتیاز واکنش
3,979
امتیاز
228
محل سکونت
ته میدون
زمان حضور
18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
- پژمردگی

در آخرین عشقی که تجربه کردم
قلبم درون بدنم ترک خورد
تمام شب را کوفته گذراندم
برای برگشتن تو، دعا نوشتم
دستم را به آخرین دسته‌ی گلی که
تو به من داده بودی رساندم
حالا در گلدانشان پژمرده می‌شوند
یکی به یکی
سرشان را در دست گرفت
و خوردم‌شان
پای هر دری را، با حوله پوشاندم
به هوا گفتم: برو
من برای تو هیچ سودی ندارم
تمام پرده‌های خانه را کشیدم
به نور گفتم: برو
نه کسی میاید
و نه کسی می‌رود!


خورشید و گل‌هایش | Metallic era تیم ترجمه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، ~XFateMeHX~ و 9 نفر دیگر

openworld

اخراج شده
کاربر اخراج شده
عضویت
19/4/20
ارسال ها
220
امتیاز واکنش
3,979
امتیاز
228
محل سکونت
ته میدون
زمان حضور
18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
- حسادت

رفتی
و من هنوز تو را می‌خواستم
اما من، لیاقت کسی را داشتم
که حاضر به ماندن بود
من روزها را در رختخواب از دست رفته و ناتوان می‌گذرانم
من سعی می‌کنم گریه کنم
اما...
آب تمام شده
و تو هنوز برنگشتی
شکمم را فشار می دهم تا خونریزی کند
تعداد روزها را از دست داده‌ام
خورشید ماه می‌شود و
ماه خورشید می‌شود و
من روح می‌شوم!
دوازده افکارهای مختلف
هر ثانیه درونم پاره می‌شود
تو باید(الان) حواست به زندگی خودت باشه
شاید اگر تو نباشی بهتره
من خوبم
نه!
عصبانیم
آره!
ازت متنفرم
شاید،
نمی‌توانم پیش بروم
می‌خواهم ببخشم‌ات
می‌خواهم موهایم را بکشم
بارها و بارها و بارها
تا ذهنم خودش را در سکوت خسته کند

حتی دیروز،
باران سعی کرد از دستان من تقلید کند
با لغزیدن بر روی بدن تو
و من آسمان را پاره کردم (تا به او دوباره اجازه دهم!)


خورشید و گل‌هایش | Metallic era تیم ترجمه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، Erarira و 5 نفر دیگر

openworld

اخراج شده
کاربر اخراج شده
عضویت
19/4/20
ارسال ها
220
امتیاز واکنش
3,979
امتیاز
228
محل سکونت
ته میدون
زمان حضور
18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
- وانمود کردن

تا زمانی که بخوابم
باید بدن تو را تصور کنم
کج پشت سر من
(مثل)ملاقه و قاشق
تا بتونم نفستو بشنوم
من باید نام تو را (خیلی موزون) بخوانم
تا تو جواب بدهی و
ما یه مکالمه داریم
در آن صورت
آیا ذهن من...
می‌تواند از خواب دور شود؟


خورشید و گل‌هایش | Metallic era تیم ترجمه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، ~XFateMeHX~ و 4 نفر دیگر

openworld

اخراج شده
کاربر اخراج شده
عضویت
19/4/20
ارسال ها
220
امتیاز واکنش
3,979
امتیاز
228
محل سکونت
ته میدون
زمان حضور
18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
- محل ساخت بعدی ما

این چیزی نیست که ما پشت سر گذاشتیم
این من را می‌شکند
این همان چیزی است که ما می‌توانستیم ساخته باشیم
(اگر)مانده بودیم...
من هنوز می‌توانم به خاطر دروغی که گفتیم کلاه های ساختمانی خودمان را ببینم (درحال ساختن بودند)
دقیقا همان جایی که آن‌ها را رها کردیم
ستون‌ها، مطمئن نیستند که از چه چیزی محافظت کنند
بولدوزرهایی که به بازگشت ما چشم دوخته‌اند
تخته‌های چوبی که سفت در جعبه‌هایشان‌اند
(در)آرزو را میخ زدن...
اما؛ هیچکدوم از ما برنمی‌گردیم
(تا)به موقع
آن‌ها بگویم که تمام شده است
آجرها از انتظار خسته و خُرد می‌شوند
جرثقیل‌ها از غم و اندوه گردن خود را آویزان می‌کنند
بیل‌ها زنگ می‌زنند...
فکر می‌کنی اینجا گل‌ها رشد می‌کنن؟
وقتی من و تو خاموش هستیم
ساختن چیز جدیدی با هم دیگر
ممکن است...؟


خورشید و گل‌هایش | Metallic era تیم ترجمه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، ~XFateMeHX~ و 5 نفر دیگر

openworld

اخراج شده
کاربر اخراج شده
عضویت
19/4/20
ارسال ها
220
امتیاز واکنش
3,979
امتیاز
228
محل سکونت
ته میدون
زمان حضور
18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
- اولین صبحِ بدون تو

برای اولین ثانیه در عمرم صبح بیدار می‌شوم
وقتی هنوز نیمه هوشیارم،
صدای مرغ مگس‌خوار را از بیرون می‌شنوم
(درحال) معاشقه با گل‌هاست
صدای خنده‌های گل‌ها را می‌شنوم
و این‌که زنبورها از حسادت می‌ترکند
وقتی من برمی‌گردم تا تو را پیدا کنم
دوباره همه چیز شروع می‌شود
نفس‌نفس زدن
ناله کردن
شوک شدن
تحقق بخشیدن
به اینکه تو رفتی


خورشید و گل‌هایش | Metallic era تیم ترجمه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، Erarira و 6 نفر دیگر

openworld

اخراج شده
کاربر اخراج شده
عضویت
19/4/20
ارسال ها
220
امتیاز واکنش
3,979
امتیاز
228
محل سکونت
ته میدون
زمان حضور
18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
- گرسنگی

مرغ مگس‌خوار به من می‌گوید
حالت موهایت را عوض کردی
او می‌گویم اهمیتی نمی‌دهم
درحالی که منتظرانه گوش می‌دهم
(تا) جزئیات را توصیف کنند


خورشید و گل‌هایش | Metallic era تیم ترجمه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، Erarira و 5 نفر دیگر

openworld

اخراج شده
کاربر اخراج شده
عضویت
19/4/20
ارسال ها
220
امتیاز واکنش
3,979
امتیاز
228
محل سکونت
ته میدون
زمان حضور
18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
- اعتیاد

من به باد غبطه می‌خورم
که هنوز شاهد تو است
من می‌توانم در جهان
همه چیز باشم
اما...
من می‌خواستم مال او باشم
بارها سعی کردم بروم اما
همین که از من دور شدی
ریه‌هایم تحت فشار قرار گرفتند
نفس‌نفس زدن و برگشتن (دوباره به سمت تو)
شاید به همین دلیل است که به تو اجازه
می‌دهم من را پوست استخوان کنی(حرصم بدهی)
این، از هیچ چیز بهتر بود
حتی اگر مهربانانه نبود، لمسم کنی
اصلا بهتر از نداشتن دستت بود!
من می‌دانستم دارم یک چیز مُرده را می‌زنم، اما مهم نبود
اگر آن چیز مُرده بود
حداقل برای من بود...


خورشید و گل‌هایش | Metallic era تیم ترجمه انجمن رمان۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، Erarira و 5 نفر دیگر

openworld

اخراج شده
کاربر اخراج شده
عضویت
19/4/20
ارسال ها
220
امتیاز واکنش
3,979
امتیاز
228
محل سکونت
ته میدون
زمان حضور
18 روز 9 ساعت 10 دقیقه
- وقتی خیلی زود می‌رود

شما زن‌ها را مانند کفش، می‌شکنید
دوست داشتن تو نفس کشیدن بود
اما آن نفس از بین می‌رود
قبل از اینکه ریه‌هایم را پُر کند!


خورشید و گل‌هایش | Metallic era تیم ترجمه انجمن رمان۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، Erarira و 5 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا