خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست‌هایم را می‌بینی
آن‌ها زمین را پیموده‌اند
خاک و سنگ را جدا کرده‌اند
جنگ و صلح را بنا کرده‌اند
فاصله‌ها
از دریاها و رودخانه‌ها برگرفته‌اند
و باز،
آنگاه که بر تن تو می‌گذرند،
محبوب کوچکم،
دانه‌ی گندمم، پرستویم،
نمی‌توانند تو را در بر گیرند
از تاب و توان افتاده‌
در پی کبوترانی توأمان‌اند
که در سـ*ـینه‌ات می‌آرمند یا پرواز می‌کنند
آن‌ها دور دست‌های پاهایت را می‌پیمایند
در روشنای کمرگاه تو می‌آسایند
برای من گنجی هستی تو
سرشار از بی‌کرانگی‌ها تا دریا و شاخه‌هایش
سپید و گسترده و نیلگونی
چون زمین به فصل انگور چینان
در این سرزمین
از پاها تا پیشانی‌ات
پیاده، پیاده، پیاده
زندگی را سپری خواهم کرد


اشعار پابلو نرودا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار و yeganeh yami

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
من آرزومند دهانت هستم، صدایت، مویت
دور نشو
حتی برای یک روز
زیرا که…
زیرا که…
چگونه بگویم
یک روز زمانی طولانی است
برای انتظار من
چونان انتظار در ایستگاهی خالی
در حالی که قطارها در جایی دیگر به خواب رفته اند!
ترکم نکن
حتی برای ساعتی
چرا که قطره های کوچک دلتنگی
به سوی هم خواهند دوید
و دود
به جستجوی آشیانه ای
در اندرون من انباشته می شود
تا نفس بر قلب شکست خورده ام ببندد!
آه!
خدا نکند که رد پایت بر ساحل محو شود
و پلکانت در خلا پرپر زنند!
حتی ثانیه ای ترکم نکن، دلبندترین!
چرا که همان دم
آنقدر دور می شوی
که آواره جهان شوم، سرگشته
تا بپرسم که باز خواهی آمد
یا اینکه رهایم می کنی
تا بمیرم!


اشعار پابلو نرودا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار و yeganeh yami

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر تمام خاک زمین باشی
تنها مشتی از تو کاقی است
برای آنکه تا ابد بپرستمت
از میان صور فلکی
چشمهای تو
تنها نوری است که می شناسم
تنت به بزرگی ماه
و کلامت خورشیدی کامل
و قلبت آتشی است
برهنه پای
از تو عبور می کنم
ای سرزمین من!


اشعار پابلو نرودا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
از لحظه ای که با شب آشنا شدم.
از میان تمامی ستارگان
چشمان تو را
تنها چشمان تو را برگزیدم
و از تمامی رودخانه ها
اشکت را.
از تمامی امواج
یکی
تنها یکی:
موج تفکیک ناپذیر دستان تو را.
گیسوانت
تار به تار
مو به مو از آن من ِ باد
و از تمامی سرزمین ها
تنها قلب وحشی تو، موطنم.


اشعار پابلو نرودا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
به یاد خواهی آورد
روزی پرنده اي را خیس از عشق
یا رایحه ای شیرین را
و بازی رودخانه ای که قطره قطره
با دستان تو عشق بازی می کند
به یاد خواهی آورد
روزی هدیه ای را از زمین
که چونان رسی طلائی رنگ
یا چونان علفی
در تو می زاید
به یاد خواهی آورد
دسته گلی را که از حباب های دریایی
با سنگی چیده خواهد شد
آن زمان درست مثل هرگز
درست مثل همیشه است
دستانت را به من بده
تا به آنجا حرکت کنیم
جایی که هیچ چیز، ، در انتظار هیچ چیز نیست
جایی که همه چیز ، تنها در انتظار ماس


اشعار پابلو نرودا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار و yeganeh yami

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو را بانو نامیده‌ام.
بسیارند از تو بلندتر، بلندتر
بسیارند از تو زلال‌تر، زلال‌تر
اما بانو تویی
از خیابان که می‌گذری
نگاه کسی را به دنبال نمی‌کشانی
کسی تاج بلورینت را نمی‌بیند
کسی بر فرش سرخ ِ زیر پایت
نگاهی نمی‌افکند.
و زمانی که پدیدار می‌شوی
تمامی رودخانه‌ها به نغمه در‌می‌آیند
در تن من
زنگ‌ها آسمان را می‌لرزانند
تنها تو و من
تنها تو و من، عشق ِمن
به آن گوش می‌سپریم.


اشعار پابلو نرودا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار و yeganeh yami

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر عشق
تنها اگر عشق
طعم خود را دوباره در من منتشر كند
بي بهاري كه تو باشي
حتي لحظه اي ادامه نخواهم داد
مني كه تا دست هايم را به اندوه فروختم
آه عشق من
اكنون مرا با لبخندت ترك كن
و با گيسوانت تمامي درها را ببند
براي دستانت
گلي
و براي احساس عاشقانه ات
گندمي خواهم چيد
تنها ، فراموشم مكن
اگر شبي گريان از خواب برخاستم
چرا كه هنوز در روياي كودكي ام غوطه مي خورم
عشق من
در آنجا چيزي جز سايه نيست
جايي كه من و تو
در رويايمان
دستادست هم گام برخواهيم داشت
اكنون بيا با هم آرزو كنيم كه هرگز
نوري برنتابدمان


اشعار پابلو نرودا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
تمام اصل‌های حقوق بشر را خواندم
و جای یک اصل را خالی یافتم
و اصل دیگری را به آن افزودم
عزیز من
اصل سی و یکم :
هرانسانی حق دارد هر کسی را که میخواهد دوست داشته باشد.
***
خوش آمدي
در حالي كه درب را به روي روز مي بنديم
عشق من
از ميان تاريكي با من عبور كن
چشمانم را در آسمانت جاي ده
و خونم را چونان رودخانه اي عظيم گسترده كن
خداحافظ اي روز بيرحم
كه هر روز به خورجين گذشته درمي افتي
خداحافظ اي نگاه ها ، اي تلالو پرتقال ها
و سلام اي تاريكي
با توام اي دوست شبانگاهي من
عشق من خوش آمدي
نمي دانم
نمي دانم چه كسي زندگي مي كند
چه كسي مي ميرد
چه كسي در خواب است و كدامين كس بيدار
تنها مي دانم كه قلب توست
تنها قلب توست كه تمام ظرافت هاي سپيده ام را
در سينه ام تعميم مي دهد


اشعار پابلو نرودا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار و yeganeh yami

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو را من خواب مي بينم
چه احساس زيبايي است
وقتي تو را شباهنگام
ميان بازوانم حس مي كنم اي عشق من
و اين چنين
سردرگمي ام را به سان توري درهم پيچيده
از هم باز مي كنم
قلبت ميان روياها به پرواز است
ليك جسمت ، همچنان روي زمين
همچنان كنار من
نفس مي كشد
تو را من خواب مي بينم
و تو چون گياهي كه در تاريكي قلمه مي زند
خوابم را كامل مي كني
و صبح
وقتي دوباره طلوع مي كني
فرد ديگري خواهي بود
اما هنوز
چيزي از شب در تو باقي مانده است
از آن بود و نبود جايي كه
ما خويش را يافته ايم


اشعار پابلو نرودا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار و yeganeh yami

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر وقت کور شوم
شعري مي نويسم و مي گويم
به آرزويم رسيدم
به آرزويم
به تـو نه
تو از آرزوهايم رفته اي
و حس بدي دست ميکشد روي سرم
سرم را که مي چرخانم
ميبينم روز هايي که چشمانم را سياه تر مي کنم
عاشق تر مي شوي
و حس بدي که روي سرم دست کشيده بود ابر سياه باران زايي ميشود
که هر لحظه قطره ي سياهي مي زايد
و حل ميشود در بوم سفيدي از لباسم
و من با خط بريل
شعري مي نويسم و مي گويم
به آرزويم رسيدم
و هيچ جمله اي را توي پرانتز نميگذارم
حتي حس بد را توي سطر ها لو مي دهم
مثلا روزي که باران مي باريد
و تو پخش شدي روي لباسم
و من با چشمان پخش شده روي گونه ام
عکسي که از تو کنار رودخانه کشيده بودم
به آب انداختم


اشعار پابلو نرودا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: دونه انار و yeganeh yami
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا