Mahla_Bagheri
مدیر تالار آموزش نویسندگی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
ناظر کتاب
نویسنده ویژه
مدرس نویسندگی
نویسنده این موضوع
تراشه رو جلوی چشمهاشون تکون دادم. باارزشتر از اون چیزی بود که فکرش رو میکردم.
ابروهام به پیشونیم چنگ زدند و خالد، مثل تمام افرادش خشکش زده بود. کمکم اخماش باز شد و لبخند دوستانه زد؛ هرچند لبخند این مرد بعدها کمتر از زهر نخواهد بود!...
ابروهام به پیشونیم چنگ زدند و خالد، مثل تمام افرادش خشکش زده بود. کمکم اخماش باز شد و لبخند دوستانه زد؛ هرچند لبخند این مرد بعدها کمتر از زهر نخواهد بود!...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
ویژه رمان۹۸ رمان رمندهی مرداب | مهلا باقری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: