خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
خوب باید بگم چون من خدایی سوتیم هنننوووزززز نرسیده سوتی دادمممم خفن..خفن نه ها؟ خخخخخفففننن:lol:
Karkiz
ناظرم شده بود. بعد من زیریه رو دیدم که تگ شده بود یعنی:
Melika Kakou
بعد رفتم با ملیکا خصوصی زدم گفتم شما ناظر منی؟
ملیکای بیچارم گفت نه
گفتم چرا خودم دیدم اسمتون و نوشته بود.:lol::lol:
خلاصه از من اصرار از ملیکا انکار حالا مگر کم می‌اوردم؟!
تا زمانی که فاطمه پیام نداد گفت ناظرتم هی می‌گفتم:lol:


• خاطرات انجمن •

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: *~sarina~*، bi nhayat، ozan♪ و 6 نفر دیگر

فاطمه دینی

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/8/20
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
1,121
امتیاز
203
سن
16
محل سکونت
زنجان
زمان حضور
9 روز 15 ساعت 7 دقیقه
و من مثل کسی که توی این دنیا وجود نداره
فقط میزدم رو یه چیزی:straight_face:
میرفتم تو تالارای مختلف و
حس میکردم آدم فضاییم:straight_face:
تا اینکه یه نفر اومد نجاتم داد
یه نفرم که کلا در حال نجات دادنم بود
ولی من
فضایی تر از این حرفا بودم
هیچی دیگه
طفلک نابود شد سر یادگیری من
ولی شد یکی از بهترینام
اونی ام که معرفیش کرد شد یکی از بهترینام
خودشم منو با یکی از بهترینا آشنا کرد و اون بهترین بعدی خودش زیر شاخه چند تا بهترین دیگه بود
اصلا همه بهترینن
هوا چقد خوبه
سلام ایران
صبح بخیر زندگی:day_dreaming::straight_face:


• خاطرات انجمن •

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: Melika Kakou، *~sarina~*، A.S.M و 7 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
خوب:lol:
من اوایل(مدیونید فکر کنید الانم بعضی وقتا اتفاق میفته:lol:)
به
Narín✿
می‌گفتم
~ROYA~
به رویام می‌گفتم
~PARLA~
:lol::lol:نخندین:lol:
به
سعیده
گفتم سپیده:lol:
سوتی اصلیییییهه مونده
رفتم پروف شیما
گفتم شما طراح منی؟
با شاین یا همون رویا اشتباه گرفته بودم:lol: اولین پوکر و اونجا نوش جان کردم:lol:


• خاطرات انجمن •

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: Melika Kakou، A.S.M، bi nhayat و 9 نفر دیگر

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,848
امتیاز
373
سن
20
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
8 روز 23 ساعت 55 دقیقه
سال اولم مثل گیجا بودم ولی بعد زود کار اومد دستم ویس بیشتر از همه بهم کمک کرد و با محیط اشنام کرد

روزای اول بود طی یه تصمیم بچه گانه با مدیریت سایت در افتادم نگم بهتره :l2b:
اصلا پا قدمم خیر نبود :l1b:منو یکی از بجه ها کرم ریختیم که منجر به سر به نیست شدن اون دوست عزیز شد به مدت دو هفته دعوام سر رنگ بود من خنگم نمیدونستم چه خبره اصلا :l2b:

....
اون اوایل بیشترین تعداد ارسالی برای ویس بود منم شروع کردم بر رقابت با ویس سر این ارسالی ها ویس میگفت من نمیزارم بری جلو من میگفتم حالا ببین :l1b:اصلا یه وضعی بود همه کمر همتو از پشت بسته بودن من بی تجربه نرسم بع بیشترین ارسالی انجمن هی سارا فعالیت میکرد ارسالیاشو بیشتر میکرد هی مرضیه میومد فعالیت میکرد یا ویس منم ازصفر ارسالی تو پنج روز به بیشتر ارسالی انجمن رسیدم بالای لیست:morningb:این یکی از موفقیت های من بود که تا عمر دارم یادم نمیره:l1b:

حتی خود شروین دوخت گفت بخاطر پشتکارم حاضر زنم بشه :l1b:البته اینو تو اگه قبلی جنس مخالف بود گفت:l1b:

..........
یه مدتم من با همه ی انجمن دوست و رفیق شدم یعنی کسی نبود که منو نشناسه اما متااسفانه عمر انلاینیشون قد نکشید تا به این روز برسن بیشتراشون افن الان :(

.......
یه بارم منشی اقای جمشیدی شدم هرکی از راه میرسید به علت متروکه بودن پروفایلشون باش چت میکردم :l1b: شیما فک کرده بود رد دادم نمیدونست من بیکار و علافه ام:l1b:

.......

اون اوایل بود که نصف شب موقعه فعالیتم یه عضو جدید میاد و هنوز نیومده میاد با من گفتگو میزنه منم که عادت نداشتم اسمو کامل بخونم به طرف میگفتم ستاره نگو اسمش شهاب استاره :l1b:چقد بچه بودم خدایی:l2b:


• خاطرات انجمن •

 
  • خنده
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: mahaflaki، Melika Kakou، *~sarina~* و 7 نفر دیگر

دونه انار

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/8/20
ارسال ها
338
امتیاز واکنش
8,916
امتیاز
313
سن
17
زمان حضور
92 روز 8 ساعت 9 دقیقه
به من باید مدال اشتباه تایپی رو بدن
البته باید بگم مهم مفهمومخ:l3b:


• خاطرات انجمن •

 
  • خنده
  • قهقهه
Reactions: Amerətāt، ozan♪ و *RoRo*

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
من وقتی اومدم حتی تایک ماه بعدم نمی‌دونستم مدیریت کل سایت کیه:lol:
بعد رفتم به Narín✿ گفتم نقاشیا خرابه گفت وایسا به علی بگم بیاد درست کنه.
حالا من هی فکر فکر فکر علی کیه؟ اخرش پرسیدم نارین علی کیه؟ دیرم یهو چندتا پوکر خوردم(سوتی بی پوکر ندارم کلا:lol:)
نارین گفت مدیر کل سایت:lol: منم گفتم اها نمی‌دونستم دوباره پوکر خوردم گفتم نارین بگو پوکر بارونم نکنن. نارین بهشون گفت به خودشم پوکر دادن:lol:


• خاطرات انجمن •

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: Melika Kakou، Amerətāt، *~sarina~* و 3 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,153
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
اوایل که رمانم و شروع کردم فکر می‌‌کردم هرروز واجبهههه پارت بزاری:lol::lol:خوب منم هرروز پارت میزاشتم یه دفعه نتم قطع شد با اکانت پسرعمم پیام دادم گفتم Karkiz
من بااکانت اون دارم پیام میدم نت گوشیم بالا نمیاد امروز پارت نمیزارم. بعدم اینکه دارم پیام میدم اکانت پسرعمم فکر نکنید تایپک دیگه زدم:lol:خواستم بگم اکانت گفتم تایپک:lol::lol:


• خاطرات انجمن •

 
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: bi nhayat، A.S.M، ozan♪ و یک کاربر دیگر

bi nhayat

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/21
ارسال ها
17
امتیاز واکنش
1,354
امتیاز
148
سن
19
محل سکونت
*دنیای خاموشی*
زمان حضور
9 روز 9 ساعت 16 دقیقه
اولین سوتیامو با ~BAHAR.SH~ شروع شد:l3b:
هر کار میکرد نمیتونس بهم یاد بده چه جوری درخواست ناظر بدم :l3b:
بعدشم میخواست یادم بده که چه جوری نقل و قول بزنم اون موقع بود که پوکر بارونم کرد:l3b:
سوتیای دیگمم مربوط میشه به ozan♪
اونارو که اصلا بهتره نگم:l3b:


• خاطرات انجمن •

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: ozan♪، Melika Kakou، ~BAHAR.SH~ و یک کاربر دیگر

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
626
امتیاز واکنش
17,018
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
خب دیگه یکی از خاطرات چندش آور دیگه با :bathtub:
Elaheh_A LIDA_M *~sarina~*
من همون اول ها که وی ای پی شدم، با باران اشنا شدم و یهو از خدا بیخبر، باران منو کرد خواهرش :straight_face:
وارد گروه شدم دیدم ای ننه من قریب! دوتا بچه از من بزرگ ترم داره :straight_face:
اون موقع بود که به هویت خودم شک کردم! :straight_face:
و من بشدت از قربون صدقه متنفرم! و شب و روز کار باران و لیدا قربون صدقه بود و .. شو دیگه در اوردن!:yworried:
هنوز پوکرها و عوق هایی که دادم یادم نرفته:yworried:
الهه هم که اون اولا خواهرزادم بود:bathtub:
منم شت خالش بودم :bathtub:
اولین واکنشیم ک بهم نشون داد شت بود!:aiwan_light_crazy:
هنوز شتت تو ذهنم هست الی! :l3b:
و این بود آغاز چهار ...... تکمیلی چهار خل :tongueym:


• خاطرات انجمن •

 
  • خنده
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: LIDA_M، ozan♪، bi nhayat و 3 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
17,925
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
من:expressionless:
خب اوایل ک اومدم هیشکی اصلا ب هیجاش نبود که یه عضو جدید نابلد اومده:expressionless:
از ترس سوتی ندادن هیجا نمیرفتم:l3b:
اون اولا از توکا خوشم اومد اسمش باحال تو چت باکس با بعضیا چت میکردیم
تا اینکه باران اومد:l3b:
شدم پسرش:l3b::l3b:لیدام بابام بود
منو بار ب هم قول دادیم ک رنگامون باهم ست باشه و الانم هست:blissb:
خلاصه اینکه تا با اوزان آشنا شدم
بچه باحالی بودبهم لقب شلغمم داد:aiwan_light_beach:
منم رفتم گوگل دنبال لقب:l3b:
چیزی گیرم نیومد بش گفتم گودزیلا
تا اینکه اومد گف باس دخترم باشی و جریانفیلم هندیه جدایی از لیدا و بار:aiwan_light_beach:....


• خاطرات انجمن •

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: ozan♪، Leila_r، Armita.M و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا