- عضویت
- 29/6/20
- ارسال ها
- 2,811
- امتیاز واکنش
- 8,659
- امتیاز
- 358
- سن
- 24
- محل سکونت
- ~Dark World~
- زمان حضور
- 57 روز 4 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
My notebook is running out and my ink has run out. Words fall asleep quietly in my mind. My icy fingers can no longer bear to hold the pen! My ears no longer listen to music. My soul is frozen. My heartbeat has slowed down. Winter has arrived and I am freezing from this cold! Nothing is like the past!
Humans have changed. The laughter is bitter
The window, however, is still the same! He is still steadfast
It stands between me and the cold of the street and its people!
***
دفترم در حال اتمام است،
و
جوهرِ خودکارم ته کشیده است.
واژهها در ذهنم،
آرام آرام به خواب میروند؛
انگشتان یخزدهام دیگر
تابِ نگه داشتن خودکار را ندارند!
گوشهایم،
دیگر به موسیقیها گوش نمیکنند.
روحم یخ زده است.
تپش قلبم کند شده است.
زمستان رسیده است؛
و من
دارم از این سرما یخ میزنم!
هیچ چیز مثل گذشته نیست؛
آدمها،
عوض شدهاند.
خندهها،
تلخ شدهاند.
پنجره اما
هنوز، همان است!
او،
همچنان استوار
میان من و
سرمای خیابان و آدمهایش
ایستاده است!
Humans have changed. The laughter is bitter
The window, however, is still the same! He is still steadfast
It stands between me and the cold of the street and its people!
***
دفترم در حال اتمام است،
و
جوهرِ خودکارم ته کشیده است.
واژهها در ذهنم،
آرام آرام به خواب میروند؛
انگشتان یخزدهام دیگر
تابِ نگه داشتن خودکار را ندارند!
گوشهایم،
دیگر به موسیقیها گوش نمیکنند.
روحم یخ زده است.
تپش قلبم کند شده است.
زمستان رسیده است؛
و من
دارم از این سرما یخ میزنم!
هیچ چیز مثل گذشته نیست؛
آدمها،
عوض شدهاند.
خندهها،
تلخ شدهاند.
پنجره اما
هنوز، همان است!
او،
همچنان استوار
میان من و
سرمای خیابان و آدمهایش
ایستاده است!
!Kamelia Parsa | I'm Lost, Sohrab کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com