- عضویت
- 29/6/20
- ارسال ها
- 2,811
- امتیاز واکنش
- 8,659
- امتیاز
- 358
- سن
- 24
- محل سکونت
- ~Dark World~
- زمان حضور
- 57 روز 4 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
I love the windows! Each window has a letter. The window in my room is depressing. The crowded street, the whispers, made him tired!
The window is tired of my voice! Wants to go.
He says, maybe he will go to a village house in the heart of the grove! Perhaps the window of a ship opens to the infinite view every day. The other window does not like me. Sohrab, I wish the window would stay! I will be alone here without him!
***
پنجرهها را دوست دارم!
هر پنجرهای حرفی دارد.
پنجرهِ اتاقِ من،
دلگیراست.
خیابانِ شلوغ،
همهمهها،
خستهاش کردند.
پنجره،
از صدایم خسته شده!
میخواهد برود.
میگوید
شاید به یک خانه روستایی،
در دلِ نخلستان برود؛
شاید هم
پنجره یک کشتی؛
هر روز
رو به بینهایت چشم بگشاید.
دیگر مرا دوست ندارد!
پنجره را میگویم.
کاش بماند سهراب،
بی او...
اینجا،
تنها میمانم!
The window is tired of my voice! Wants to go.
He says, maybe he will go to a village house in the heart of the grove! Perhaps the window of a ship opens to the infinite view every day. The other window does not like me. Sohrab, I wish the window would stay! I will be alone here without him!
***
پنجرهها را دوست دارم!
هر پنجرهای حرفی دارد.
پنجرهِ اتاقِ من،
دلگیراست.
خیابانِ شلوغ،
همهمهها،
خستهاش کردند.
پنجره،
از صدایم خسته شده!
میخواهد برود.
میگوید
شاید به یک خانه روستایی،
در دلِ نخلستان برود؛
شاید هم
پنجره یک کشتی؛
هر روز
رو به بینهایت چشم بگشاید.
دیگر مرا دوست ندارد!
پنجره را میگویم.
کاش بماند سهراب،
بی او...
اینجا،
تنها میمانم!
!Kamelia Parsa | I'm Lost, Sohrab کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com