مشاعره با حرف ک

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
کاهش جان من این شعر من است آرزو می کردم
که تو خواننده ی شعرم باشی راستی شعر مرا می خوانی

کجا رواست که از دستِ دوست هم بکشد !

«دلی» که این همه از دستِ روزگار کشید؟

moh@mad · 21/9/23

Delvin22 گفت:
کجا رواست که از دستِ دوست هم بکشد !

«دلی» که این همه از دستِ روزگار کشید؟

کجـا باید بـرم یه دنیا خاطره ات تورو یادم نیاره
کجـا باید بـرم که یک شب فکر تو منو راحت بذاره

چه کردم با خـودم که مرگ و زندگی برام فرقی نداره
محاله مثل من توی این حال بد کسی طاقت بیاره

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
کجـا باید بـرم یه دنیا خاطره ات تورو یادم نیاره
کجـا باید بـرم که یک شب فکر تو منو راحت بذاره

چه کردم با خـودم که مرگ و زندگی برام فرقی نداره
محاله مثل من توی این حال بد کسی طاقت بیاره

کمال سِرّ محبت ببین نه نقص گنـ*ـاه
که هرکه بی هنر افتد نظر به عیب کند

moh@mad · 21/9/23

Delvin22 گفت:
کمال سِرّ محبت ببین نه نقص گنـ*ـاه
که هرکه بی هنر افتد نظر به عیب کند

کوچ تا چند مگر می‌شود از خویش گریخت
بال تنها غم غربت به پرستوها داد

اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
کوچ تا چند مگر می‌شود از خویش گریخت
بال تنها غم غربت به پرستوها داد

اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد

کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

moh@mad · 23/9/23

Delvin22 گفت:
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

کیفیت چشم تو کفاف همه را کرد
گو باده‌فروشان در میخانه ببندند

بیرون نرود رنج خمار از سر مردم
گر دیده از آن نرگس مستانه ببندند

Delvin22 · 23/9/23

moh@mad گفت:
کیفیت چشم تو کفاف همه را کرد
گو باده‌فروشان در میخانه ببندند

بیرون نرود رنج خمار از سر مردم
گر دیده از آن نرگس مستانه ببندند

کسی به وصلِ تو چون شمع یافت پروانه
که زیرِ تیغِ تو هر دم سری دگر دارد

-FãTéMęH- · 23/9/23

کار با جذبه ی عشق است عزیزان ور نه بوی پیراهن یوسف گرهی بر باد است

صائب تبریزی
***

کار پاکان را قیاس از خود مگیر گر چه ماند در نبشتن شیر شیر

مولوی

***

کردم سفر از کوی تو شاید روی از یاد فریاد که جز یاد توام همسفری نیست

عبرت نائینی

Delvin22 · 23/9/23

~ f@tii ~ گفت:
کار با جذبه ی عشق است عزیزان ور نه بوی پیراهن یوسف گرهی بر باد است

صائب تبریزی
***

کار پاکان را قیاس از خود مگیر گر چه ماند در نبشتن شیر شیر

مولوی

***

کردم سفر از کوی تو شاید روی از یاد فریاد که جز یاد توام همسفری نیست

عبرت نائینی

کسانی عیب ما بینند و گویند
که روحانی ندانند از هوایی

-FãTéMęH- · 23/9/23

کمان چفته ابرو کشیده تا بن گوش
چو لشکری که به دنبال صید می‌تازد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

مدیر ارشد رمان ۹۸

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین