مشاعره با حرف ک

moh@mad · 21/9/23

Delvin22 گفت:
کجاست آن دیوار کودکی

که آسان همه غمها را به او بسپرم

و شادمانه دوباره متولد شوم؟

کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر

جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر

جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

کسی به عیب من از خویشتن نپردازد
که هر که می‌نگرم با تو عشق می‌بازد

moh@mad · 21/9/23

Delvin22 گفت:
کسی به عیب من از خویشتن نپردازد
که هر که می‌نگرم با تو عشق می‌بازد

کسی از ظاهر یک کوه حالش را نمی فهمد
به ظاهرساکتم در سـ*ـینه ام آتشفشان دارم

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
کسی از ظاهر یک کوه حالش را نمی فهمد
به ظاهرساکتم در سـ*ـینه ام آتشفشان دارم

کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

moh@mad · 21/9/23

Delvin22 گفت:
(یکجوریه بیتش اگه مفهومش رو بگین ممنون میشم)

کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

کنج عزلت را کشیدن یک قدم تا عاشقیست
عاشقی عمری میان جمع تنها بودن است

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
کنج عزلت را کشیدن یک قدم تا عاشقیست
عاشقی عمری میان جمع تنها بودن است

که گفت هر چه ببینی ز خاطرت برود
مرا تمام یقین شد که سهو پندارد

moh@mad · 21/9/23

Delvin22 گفت:
که گفت هر چه ببینی ز خاطرت برود
مرا تمام یقین شد که سهو پندارد

کاش از یک تار مو تدبیر زنجیرم کند
آنکه از هر یک سر مویی مرا دیوانه کرد

من کجا و طاقت این های های گریه‌ها
وه که از بی‌طاقتی هویی مرا دیوانه کرد

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
کاش از یک تار مو تدبیر زنجیرم کند
آنکه از هر یک سر مویی مرا دیوانه کرد

من کجا و طاقت این های های گریه‌ها
وه که از بی‌طاقتی هویی مرا دیوانه کرد

کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد

Delvin22 · 21/9/23

moh@mad گفت:
کاش از یک تار مو تدبیر زنجیرم کند
آنکه از هر یک سر مویی مرا دیوانه کرد

من کجا و طاقت این های های گریه‌ها
وه که از بی‌طاقتی هویی مرا دیوانه کرد

کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد

moh@mad · 21/9/23

Delvin22 گفت:
کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد

کاش جای شرم گاهی دل به دریا می زدیم
این که تنهاییم تاوان خجالت های ماست

از خدا می خواستم جام نوشیدنی عشق را
این خمار غصه تاثیر عبادت های ماست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین