مشاعره با حرف ک

Delvin22 · 3/10/23

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟

-FãTéMęH- · 3/10/23

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
سـ*ـینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

مولانا

moh@mad · 4/10/23

-FãTéMęH- گفت:
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
سـ*ـینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

مولانا

کاری به کار عقل ندارم به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا

گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست
ای خواجه احتیاط کجا عاشقی کجا

-FãTéMęH- · 17/11/23

کار دیگری نداریم
من و خورشید
برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم
هر صبح

“شاملو”

moh@mad · 24/11/23

-FãTéMęH- گفت:
کار دیگری نداریم
من و خورشید
برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم
هر صبح

“شاملو”

کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر

جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

-FãTéMęH- · 24/11/23

کهن جامه ی خویش پیراستن
به از جامه ی عاریت خواستن

moh@mad · 1/12/23

-FãTéMęH- گفت:
کهن جامه ی خویش پیراستن
به از جامه ی عاریت خواستن

کی بود سیری ز ناز آن نرگس خودکام را
باده پیمایی‌گرانی نیست طبع جام را

من هلاک طرزاخلاقم چه‌خشم وکوعتاب
بوی‌گل آیینه‌دار است از لـ*ـبت دشنام را

YeGaNeH · 19/1/24

کوشیدم بوی تو را
از سلول‌های پوستم بیرون کنم
پوستم کنده شد
اما تو بیرون نشدی
کوشیدم تو را به آخر دنیا تبعید کنم
چمدا‌‌‌ن‌هایت را آماده کردم
برایت بلیط سفر خریدم
در اولین ردیف کشتی برایت جا رزرو کردم
وقتی کشتی حرکت کرد
اشک در چشمانم حلقه زد
تازه فهمیدم در اسکله‌ام
تازه فهمیدم آنکه به تبعید میرود منم
نه تو..!

- سعاد الصباح

moh@mad · 4/2/24

YeGaNeH گفت:
کوشیدم بوی تو را
از سلول‌های پوستم بیرون کنم
پوستم کنده شد
اما تو بیرون نشدی
کوشیدم تو را به آخر دنیا تبعید کنم
چمدا‌‌‌ن‌هایت را آماده کردم
برایت بلیط سفر خریدم
در اولین ردیف کشتی برایت جا رزرو کردم
وقتی کشتی حرکت کرد
اشک در چشمانم حلقه زد
تازه فهمیدم در اسکله‌ام
تازه فهمیدم آنکه به تبعید میرود منم
نه تو..!

- سعاد الصباح

کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت

باد بوی گل رویش به گلستان آورد
آب گلزار بشد رونق عطار برفت

سعدی

Moubina · 4/2/24

moh@mad گفت:
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت

باد بوی گل رویش به گلستان آورد
آب گلزار بشد رونق عطار برفت

سعدی

کس نیست در این گوشه فراموش تر از من
وز گوشه نشینان تو خاموش تر از من

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

کاربر ممتاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین