خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
نزاریه

[نهفتن]

بخشی از مجموعه مباحث تشیع دربارهٔ:
اسماعیلیه


مفاهیم[نمایش]
اصول هفتگانه[نمایش]
تاریخ مستعلیه و [نمایش]
ائمه قدیم[نمایش]
ائمه نزاری و داعیان طیبی [نمایش]

درگاه اسلام
  • ن
  • ب
  • و
نزاریه پرجمعیت‌ترین شاخه از مذهب شیعه اسماعیلیه هستند و بیش از دو سوم اسماعیلیان را تشکیل می‌دهند. اسماعیلیه دومین فرقه بزرگ در تشیع، پس از شیعه دوازده‌امامی است.

نزاری‌ها در ترتیب امام‌ها با مستعلی‌ها مشترک هستند؛ و ۹ خلیفه اول فاطمی را به‌عنوان امام می‌پذیرند؛ اما در جانشینی نزار با مستعلی اختلاف نظر دارند. جانشین المستنصر بنابر حکم آشکار خود او، پسر بزرگش نزار بود، اما امیر سپاه مصر که به مستعلی - پسر دیگر خلیفه - ارادت داشت، وی را به خلافت نشاند و او را امام مخصوص خواند. البته چون این قول، حکم آشکار خلیفه پیشین نبود نمی‌توانست تمام اسماعیلیه را راضی و خشنود کند ولی نتوانست

با آن که خلافت فاطمی در نسل مستعلی ادامه پیدا کرد؛ اما از آن پس فاطمیان در مصر دچار هرج و مرج شدند و در شام و ایران نیز با انشعاب مواجه گشتند. حسن صباح که در عهد حیات المستنصر برای نشر دعوت به ایران آمده بود ۴۷۳ (قمری)/۱۰۸۰ (میلادی) به هواداری از نزاریه - به پا خاست به طوری که چند سال بعد، پس از دستیابی به قلعه الموت ۴۸۳ (قمری)/۱۰۹۰ (میلادی)، آن جا را پایگاهی استوار برای اسماعیلیه کرد.

در زمان حسن صباح "مستنصر بالله " و پس از آن هفت تن از امامان اسماعیلیان نزاری در الموت زندگی و حکمرانی کردند. آخرین ایشان، امام رکن الدین خورشاه بود که در سال ۱۲۵۶، هولاکو خان به الموت حمله کرد و دستور به قتل امام اسماعیلیان داد.

نزاریه تنها فرقه اسماعیلیه‌است که امروزه امام حاضر دارد که کریم آقاخان می‌باشد.

عوامل گسترش جنبش نزاریان
مهم‌ترین عوامل پیشرفت و گسترش جنبش نزاری، عبارت اند از:

  1. نگرش عقلانی و فلسفی نزاریان به موضوع امامت
  2. سـ*ـیاست ترور شخصیتهای برجسته دولتی و مذهبی؛ رعب و وحشتی که از این عمل شخصیتهای مذهبی را تهدید می کرد آنان را از صدور فتواهایی که موجب تضعیف اسماعیلیان و بدنامی آنان در میان مردم می شد، باز می داشت و دولتمردان را نیز وا می داشت که از شدت عمل در برابر اسماعیلیان بکاهند.
  3. قبول پذیرش دعوت جدید، توسط مقام‌های دولتی و افراد صاحب نفوذ، هم چون: سعد الملک آبی و قوام الدین ناصر بن علی درگزینی (دو وزیر سلطان محمد) و رئیس مظفر ( حاکم مغان) و مظفر بن احمد (کارگزار خراج اصفهان)؛
  4. کمک‌های مالی، سیـاس*ـی و اطلاعاتی رجال کشوری و لشکری اَلَموتیان؛
  5. فتح قلعه‌های مهم در مناطق مختلف؛
  6. بروز اختلافات داخلی میان امرای سلجوقی.
  7. افزایش سنگینی بار مالیات دولت سلجوقی و قدرت یابی نیروهای فئودالی
  8. پیوند همزمان جریان نزاری ایران با مردم فقیر و ستمدیده که موجب نزدیکی و اشتراک منافع آنها در قبال حاکمیت می شد
  9. علاقه‌مندی اقشار صنعتگر و کشاورزان به جریان و تفکرات اسماعیلی
البته این بدان معنا نبود که نزاریان از حملات سلجوقیان در امان بودند؛ بلکه هر از چند گاهی حملات شدیدی بر ضد آنان پایه ریزی می شد. لشکرکشی‌ها و حملات سلطان ملکشاه و وزیر او خواجه نظام الملک - که باعث ترور وی شد-و نیز سلطان برکیارق سلطان محمود و سلطان محمد، قسمتی از این تلاشها بود. گاه قلعه‌های آنان برای مدت طولانی محاصره می شد و زمینهای کشاورزی، غلات و آذوقه آنان را تخریب می‌کردند و یا به آتش می کشیدند ( مانند حمله اتابک انوشتکین شیرگیر، به فرمان سلطان محمد به قلعه‌های لمبسر و الموت و محاصره هست ساله آنها) (503 - 511 ق.)[۱]

کتاب‌شناسی و یادکردها
  • ویلیام بوردهی. تحقیقی در آیین اسماعیلیه. ترجمهٔ زهرا سعیدی. مشهد: تابناک، ۱۳۶۴=.
  • محمد بن زین العابدین. تاریخ جماعت اسمعیلیه:هدایت المومنین الطالبین. ترجمهٔ هما خاقان زاده. الکساندر سیمونوف. تهران: اساطیر، ۱۳۶۲=.
  • ویکی‌پدیای انگلیسی
  • احدی قورتولمش؛ ابراهیم؛ پراکندگی جغرافیایی اسماعیلیان ایران؛ محقق اردبیلی؛ اردبیل؛ 1394


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: emvway، * ELINA * و mahaflaki

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
شیعه دوازده‌امامی



شیعه


درگاه تشیع
عقاید
فروع نماز • روزه • خمس • زکات • حج • جهاد • امر به معروف و نهی از منکر • تولی • تبری
عقاید برجسته مهدویت: غیبت (غیبت صغری، غیبت کبرا)، انتظار، ظهور و رجعت • بدا • شفاعت و توسل • تقیه • عصمت • مرجعیت، حوزه علمیه و تقلید • ولایت فقیه • متعه • شهادت ثالثه • جانشینی محمد • نظام حقوقی
شخصیت‌ها
چهارده معصوم محمد • علی • فاطمه • حسن • حسین • سجاد • باقر • صادق • کاظم • رضا • جواد (تقی) • هادی (نقی) • حسن (عسکری) • مهدی
صحابه سلمان فارسی • مقداد بن اسود • میثم تمار • ابوذر غفاری • عمار یاسر • بلال حبشی • جعفر بن ابی‌طالب • مالک اشتر • محمد بن ابوبکر • عقیل • عثمان بن حنیف • کمیل بن زیاد • اویس قرنی • ابوایوب انصاری • جابر بن عبدالله انصاری • ابن‌عباس • ابن مسعود • ابوطالب • حمزه • یاسر • عثمان بن مظعون • عبدالله بن جعفر • خباب بن ارت • اسامة بن زید • خزیمة بن ثابت • مصعب بن عمیر • مالک بن نویره • زید بن حارثه
زنان: فاطمه بنت اسد • حلیمه • زینب • ام کلثوم بنت علی • اسماء بنت عمیس • ام ایمن • صفیه بنت عبدالمطلب • سمیه
رجال و علما کشته‌شدگان کربلا • فهرست رجال حدیث شیعه • اصحاب اجماع • روحانیان شیعه • عالمان شیعه • مراجع تقلید
مکان‌های متبرک
مکه و مسجدالحرام • مدینه، مسجد النبی و بقیع • بیت‌المقدس و مسجدالاقصی • نجف، حرم علی بن ابی‌طالب و مسجد کوفه • کربلا و حرم حسین بن علی • کاظمین و حرم کاظمین • سامرا و حرم عسکریین • مشهد و حرم علی بن موسی الرضا
دمشق و زینبیه • قم و حرم فاطمه معصومه • شیراز و شاه‌چراغ • کاشمر و حمزه بن حمزه بن موسی بن جعفر امامزاده سید مرتضی و آرامگاه سید حسن مدرس • آستانه اشرفیه و سید جلال‌الدین اشرف • ری و حرم شاه عبدالعظیم
مسجد • امامزاده • حسینیه
روزهای مقدس
عید فطر • عید قربان (عید اضحی) • عید غدیر خم • محرّم (سوگواری محرم)، تاسوعا، عاشورا و اربعین) • عید مبعث • میلاد پیامبر • تولد ائمه • ایام فاطمیه
رویدادها
رویداد مباهله • رویداد غدیر خم • سقیفه بنی‌ساعده • فدک • رویداد خانه فاطمه زهرا • قتل عثمان • جنگ جمل • نبرد صفین • نبرد نهروان • واقعه کربلا • مؤتمر علماء بغداد • حدیث ثقلین • اصحاب کسا • آیه تطهیر • شیعه‌کُشی
کتاب‌ها
قرآن • نهج‌البلاغه • صحیفه سجادیه
کتب اربعه: الاستبصار • اصول کافی • تهذیب الاحکام • من لایحضره الفقیه
مصحف فاطمه • مصحف علی • اسرار آل محمد
وسائل‌الشیعه • بحارالانوار • الغدیر • مفاتیح‌الجنان
تفسیر مجمع‌البیان • تفسیر المیزان • کتب شیعه
شاخه‌ها
اسماعیلیه • زیدیه • غلاه • واقفیه
منابع اجتهاد
کتاب (قرآن) • سنت (روایات پیامبر و ائمه) • عقل • اجماع
  • ن
  • ب
  • و
شیعه دوازده‌امامی یا اثنی‌عشری نام مذهب تشیع است که به امامت ۱۲ امام پس از پیامبر اسلام، باور دارند. این دین را شیعه جعفری یا امامیه هم می‌نامند. شیعه دوازده امامی در ابتدای قرن بیست و یکم، بزرگترین شاخه از فرق شیعه است.[۱]

محتویات
  • ۱ امامیه
  • ۲ امامیه در منابع فرق اسلامی
  • ۳ باورهای این مذهب
  • ۴ امامت
  • ۵ اماکن مورد احترام شیعیان در ایران
  • ۶ جستارهای وابسته
  • ۷ پانویس
  • ۸ منابع
  • ۹ پیوند به بیرون
امامیه
امامیه یکی از مشهورترین اصطلاح‌های کلامی این مذهب شمرده می‌شود که برگرفته از «امام» که در لغت به معنی پیشوا و کسی است که از گفتار او پیروی می‌شود و جمع آن «ائمه» است.[۲] حرف یاء در آخر آن یاء نسبت است به معنی منسوب به امام و چون وصف «فرقه» است مؤنث به کار می‌رود، یعنی فرقه امامیه؛ و «مقصود گروهی است که پس از رحلت پیامبر اسلام از «امام منصوب از جانب او» پیروی می‌کنند».[۳]

در اصطلاح نیز به هر گروهی که پس از پیامبر اسلام به امام منصوب معتقد است، می‌توان آن را امامی نامید. در این صورت، واژه امامیه با شیعه مترادف خواهد بود، زیرا شیعه کسی است که از امام منصوب به نام علی بن ابی طالب پیروی می‌کنند و او را بر دیگر صحابه پیامبر اسلام مقدم می‌دارند.[۴]

امامیه در منابع فرق اسلامی
  • اشعری شیعه را به سه صنف به نام‌های «غالیه»، «رافضه»، «زیدیه» تقسیم می‌کند، و در نتیجه امامیه را با رافضه یکسان می‌گیرد. او در این کتاب، برای غالیه ۱۵ فرقه و برای رافضه ۲۴ و برای زیدیه ۶ فرقه بیان نموده‌است».[۵]
  • ملطی، رافضه را با امامیه یکی دانسته و برای آن ۱۸ فرقه نام بـرده‌است، که زیدیه نیز از آنان است. او در این استعمال، امامیه را به معنی عام یعنی معتقد به امام منصوب گرفته و همه را تحت این عنوان جمع کرده‌است. محقق کتاب محمد زاهد کوثری در پاورقی یادآور می‌شود که امامیه همان فرقه اثناعشری است، ولی مؤلف هر کسی را که به امامت معتقد بوده آن را امامی دانسته‌است.[۶]
  • بغدادی برای روافض چهار فرقه اصلی برشمرده که عبارتند از زیدیه، کیسانیه، امامیه و غلاة و برای زیدیه سه فرقه و برای کیسانیه دو فرقه و برای امامیه پانزده فرقه و برای غلاة شش فرقه ذکر کرده‌است.[۷]
  • اسفرائینی از غلاة نامی نبرده و روافض را تنها به سه فرقه به نام‌های زیدیه، امامیه و کیسانیه تقسیم نموده و برای امامیه پانزده فرقه ذکر کرده‌است.[۸]
  • شهرستانی برای شیعه پنج فرقه ذکر کرده به نام‌های کیسانیه، زیدیه، امامیه، غالیه، اسماعیلیه.[۹]
  • احمد امین مصری اساس تشیع را اعتقاد به این می‌داند که علی و فرزندان او از دیگران برای خلافت و امامت شایسته‌تر هستند و پیامبر اسلام نیز آن‌ها را برای این مقام برگزیده است؛ و غیر از فرقه زیدیه، دیگر فرق شیعه را تحت عنوان امامیه نامیده، و مهم‌ترین آن‌ها را اثناعشریه می‌داند.[۱۰]
  • به گفتار شیخ کوثری محقق کتاب ملطی، مناقشه در اصطلاح نیست، هرگاه مقصود از امامیه، اعتقاد به امام منصوب باشد، کلیه فرق شیعه، امامی بوده و همه را می‌توان امامیه نامید، مگر فرقه‌های غالی که اصولاً اسلام آن‌ها زیر سؤال است، واگر مقصود اصطلاح رایج در میان شیعه و غیره باشد، حق این است که امامیه قسمی از شیعه و مرادف با اثنا عشریه و اعتقاد به دوازده امام است، و لذا شیخ مفید می‌گوید: امامیه امامت را پس از امام علی و حسنین در اولاد حسین بن علی متمرکز می‌سازند و امامت را تا امام رضا و سپس تا امام مهدی ادامه می‌دهند.[۱۱]
  • فخر الدین رازی نیز از همین فکر پیروی کرده و می‌گوید: امامیه گروهی از شیعه است که می‌گویند: امام پس از پیامبر اسلام، علی بن ابی طالب، سپس پسرش حسن، سپس برادرش حسین، سپس فرزند حسین، علی بن الحسین، و سپس فرزند او محمد باقر و سپس فرزند او جعفر صادق، و سپس فرزند او موسی کاظم و سپس فرزند او علی بن موسی الرضا و سپس فرزندش محمد تقی و سپس فرزند او علی نقی و سپس فرزند او حسن زکی، و سپس فرزند او محمد و او همان امام قائم است که جهان در انتظار اوست.[۱۲]
  • از زمان شیخ صدوق که نگارش عقاید و ملل و نحل در میان شیعه رواج بیشتری پیدا کرده اصطلاح امامیه را در مورد فرقه اثناعشری به کار می‌برند. سعد بن عبداللّه اشعری قمی که از اصحاب عسکری به‌شمار می‌رود و در سال ۲۹۹ درگذشته است، کتابی به نام «مقالات الإمامیة» تألیف نموده‌است.[۱۳] شیخ صدوق (۳۰۶–۳۸۱) کتابی به نام «رسالة فی دین الإمامیة» نوشته که معروف به رساله اعتقادات صدوق است و از این تاریخ به بعد امامیه در کلمات شیخ مفید در کتاب «اوائل المقالات» در مورد اثناعشریه به کار می‌رود؛ و همگی حاکی از این است که تقسیم‌بندی اشعری و غیره دقیق نبود یا از آن، معنی عام، اراده نموده‌اند.
برخی از پژوهش گران معاصر فرق اسلامی بر این باورند که بسیاری از این فرقه‌ها که اشعری، یا ملطی و دیگران برای «امامیه» برشمرده‌اند، یا وجود خارجی نداشته، و واقعیت آن نوعی فرقه تراشی است، مانند «زراریه» و «هشامیه» یا بر فرض صحت، داشتن عقیده خاص در یک مسئله کلامی، مایه تعدد فرقه نمی‌گردد. آنچه می‌تواند محور تقسیم در مفهوم «امامیه» به معنی اعم باشد، اختلاف و دوگانگی در استمرار امامت و مصادیق آن‌ها است، بنابراین فقط می‌توان «زیدیه» و «اسماعیلیه» و «واقفیه» را از فرق شیعه شمرد. شاید انگیزه برای تکثیر فرق، تحقق بخشیدن به حدیث معروف که امت اسلامی را به هفتاد و سه فرقه می‌رساند بوده‌است.[۱۴]

باورهای این مذهب
پیروان مکتب امامت معتقدند که پس از درگذشت پیامبر اسلام نیاز بشر به وصی الهی منتفی نمی‌شود و به همان دلیل که خدا انبیاء را برانگیخته، از میان آن‌ها وصی‌هایی هم برمی‌گزیند تا مردم را هدایت کنند. شیعیان دوازده‌امامی با استفاده از قرآن و به استناد سنت پیامبر[۱۵] به دوازده وصی معصوم، که از اهل بیت محمد هستند؛ به عنوان جانشین منصوب او، تا روز قیامت ایمان آورده‌اند.[۱۶] شیعیان با استناد به حدیث جابر و احادیث متواتر معتقدند ائمه ۱۲ فرد مشخصی هستند که از جانب خدا و از زمان پیامبر با نام معرفی شده‌اند و عبارت‌اند از:

  1. علی بن ابی‌طالب
  2. حسن بن علی
  3. حسین بن علی
  4. علی بن حسین (سجاد)
  5. محمد بن علی (باقر)
  6. جعفر بن محمد (صادق)
  7. موسی بن جعفر (کاظم)
  8. علی بن موسی (رضا)
  9. محمد بن علی (تقی)
  10. علی بن محمد (نقی)
  11. حسن بن علی (عسکری)
  12. محمد بن حسن (مهدی)، که به اعتقاد شیعیان مهدی زنده و حاضر است، ولی در دوران غیبت به سر می‌برد.
امامت
شیعه دوازده امامی معتقدند که امامت یکی از اصول دین است و آن که ایمان با اعتقاد به آن کامل می‌شود. هم چنین معتقدند که امامت همچون نبوت لطفیست از جانب خداوند و باید در هر عصر پیشوا یا همان امام وجود داشته باشد تا بشریت را بعد از پیامبر هدایت بنماید. پیشوا صلاحیاتی هم چون پیامبر دارد مثل ولایت بر مردم، داد و ستد کردن بینشان ونیز رفع ظلم و ستم از میانشان؛ بنابراین امامت امتداد پیامبریست و همان دلیلی که نبوت را ضروری می‌سازد امامت را نیز ضروری می‌کند.

اماکن مورد احترام شیعیان در ایران


  • امامزاده هلال ابن علی در آران و بیدگل



  • سلطان علی ابن محمد باقر در مشهد ارهال



  • حرم فاطمه معصومه



  • حرم علی ابن موسی در مشهد



  • مسجد جمکران از اماکن مورد احترام شیعیان در قم



  • امامزاده شاه چراغ در شهر شیراز



  • امامزاده ای در شهر مارنئولی گرجستان


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: emvway، * ELINA * و mahaflaki

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
شیخیه



تصویر نقاشی شده از شیخ احمد احسائی در تهران
شیخیه نام گروهی از مسلمانان است که از شیخ احمد بن زین الدین احسائی پیروی می‌کنند که بنیان‌گذار مکتب شیخیه یا المدرسة الشیخیة است. پس از شیخ احمد احسائی مؤسس این مکتب، شاگرد او سید کاظم رشتی جانشین او شد.

پس از سید کاظم رشتی اشخاص مختلفی ادعای جانشینی وی را داشتند، اما از بزرگترین آن‌ها که اجازه‌های مختلفی از سید کاظم رشتی داشت محمدکریم‌خان کرمانی بود که به مقبولیت اکثر شیخیه رسید و پس از او نیز شیخیه به دو دسته عمده کرمانیه و باقریه تقسیم شدند که شرح آن را در زیر خواهید خواند.

علی محمد باب در هنگام حضور در کربلا از شاگردان سید کاظم رشتی بود اما پس از ادعاهایی که کرد، شیخیه بیشترین مبارزه را با وی کرد[۱]

محتویات
  • ۱ کتب .
  • ۲ سید کاظم رشتی
    • ۲.۱ حاج محمدکریم خان کرمانی
    • ۲.۲ باقریه (شیخیه همدان)
    • ۲.۳ آذربایجانیه ثقةالاسلامی‌ها
    • ۲.۴ آذربایجانیه حجت‌الاسلامی‌ها
    • ۲.۵ آذربایجانیه گوهری یا احقاقی
    • ۲.۶ بابیه
  • ۳ عقاید
  • ۴ منابع
کتب .
معروف‌ترین کتب شیخیه عبارتند از: شرح الزیارة الجامعة الکبیرة - شرح العرشیة -ابواب و الایمان - عالم ذر- در جواب باب - ارشاد العوام- دقائق العلاج-شرح المشاعر - شرح آیة الکرسی - دلیل المتحیرین -ارشاد العوام - الفطرة السلیمة - طریق النجاة - فصل الخطاب - الکتاب المبین - کفایة المسائل - مصباح السالکین - ینابیع الحکمة - صواعق البرهان - زینبیة - اسرار الشهادة - اجتهاد و تقلید - فهرست - اجتناب - التقلید - دوستی دوستان و کتاب مکتب شیخیه نوشته پروفسور هانری کوربن فرانسوی.[۲]

سید کاظم رشتی
سیدکاظم رشتی متولد ۱۲۱۲ق جانشین شیخ احمد احسایی است. سیدکاظم رشتی (سیدکاظم بن قاسم حسینی دشتی گیلانی حائری (کربلایی)) اجدادش از سادات حسینی مدینه بوده‌اند. او در رشت متولد شد. در جوانی به یزد رفت و از مریدان و شاگردان شیخ احمد احسایی گردید. سیدکاظم رشتی مقیم کربلا گردید و تا پایان عمر در این شهر به ترویج و تدریس مکتب شیخیه پرداخت. گفته می‌شود او بالغ بر یکصدو پنجاه جلد کتاب و رساله در تبیین و تفسیر مکتب شیخیه و آرای شیخ احمد احسایی نگاشته است.

حاج محمدکریم خان کرمانی
آقای حاج محمدکریم خان کرمانی سومین مقتدای سلسله شیخیه که بعد از حاج سید کاظم رشتی رهبری و پیشوایی این مکتب را بر عهده گرفت؛ بنابراین او سومین رهبر شیخیه محسوب می‌شود.[۳][۴][۵]

بعد از سید کاظم رشتی برخی از شاگردان وی حاج محمدکریم‌خان کرمانی را جانشین وی دانستند. از او بیش از ۲۰۰ جلد کتاب و رساله به جا مانده‌است که بیشتر مباحث آن در خصوص حکمت الهی شیعی است. حاج محمد کریم خان فرزند ابراهیم خان ظهیر الدوله والی کرمان است که پسر عمو و داماد فتحعلی شاه قاجار بود.

شیخیه کرمان را بنا به انتساب به مؤسس آن حاج محمدکریم‌خان، «کریمخانیه» نیز گفته‌اند. از ویژگی‌های این سلسله احترام و ادب خاص به اهل بیت پیامبر اسلام و همچنین در رفتارهای فردی شان با خود و دیگران می‌باشد.

پس از محمد کریم خان کرمانی، دو پسر وی به نام‌های حاج محمد خان کرمانی و سپس حاج زین‌العابدین خان کرمانی جانشین پدر شده و به پیشوائی شیخیه رسیدند. پس از آن‌ها حاج ابوالقاسم خان ابراهیمی(۱۳۱۴–۱۳۹۰ ه‍. ق) فرزند حاج زین العابدین خان به پیشوائی رسید. پس از او فرزندش حاج عبدالرضاخان جانشین پدر شد که در سال اول انقلاب ایران بدست گروهی به نام الفتح کرمان ترور شد(۱۳۵۸ ه‍. ش) و در حال حاضر پیشوایی بر عهده سید علی موسوی در بصره‌است. سید کاظم رشتی، حاج محمد کریم خان، حاج محمد خان و حاج زین العابدین خان در حرم امام حسین مدفون شدند. محل دفن حاج ابوالقاسم خان در حرم امام رضا و محل دفن حاج عبدالرضا خان در شهر کربلا می‌باشد. طرفداران این فرقه در حال حاضر بیشتر در شهرهای کرمان، تهران، خرمشهر، تبریز، بناب، زنوز، مشهد، شیراز، بصره و کربلا زندگی می‌کنند.

باقریه (شیخیه همدان)
«باقریه» پیروان میرزا محمد باقر شریف طباطبایی بودند. او نخست نماینده حاج محمد کریم خان کرمانی در نایین و همدان بود. اما پس از فوت استادش با جانشین او به مخالفت برخاست و از شیخیه کرمان جدا شده.

پس از واقعه قتل و غارت شیخیه همدان در ماه رمضان ۱۳۱۵ هجری قمری، به جهت حفظ جان خود از همدان به تهران جهت عرض حال به حاکم زمان هجرت نمود ولی به دلیل نیافتن جواب دلخواه از حاکم کشور به جندق رفت. او سالیان متمادی در جندق سکنی گزید و از نائین و اصفهان و جندق و بیابانک و همدان و مشهد و تهران مقلدینی یافت.

آذربایجانیه ثقةالاسلامی‌ها
شیخیه آذربایجان پیرو حاج میرزا شفیع ثقةالاسلام تبریزی هستند. این شیخیه را «ثقةالاسلامیه» نیز گویند. پس از حاج میرزا شفیع، پسرش میرزا موسی و بعد از وی میرزا علی معروف به ثقةالاسلام دوم و پس از وی برادرش میرزا محمد به ریاست این طایفه رسید.

آذربایجانیه حجت‌الاسلامی‌ها
طایفه دیگر شیخیه «حجت‌الاسلامی» هستند که از میرزا محمد مامقانی تکفیرکننده سید علی‌محمد باب و محکوم‌کننده او به مرگ در شهر تبریز پیروی می‌کنند. وی حجت‌الاسلام لقب داشت و از شاگردان سید کاظم رشتی به‌شمار می‌رفت.

دیگر شیخیه «عمیدالاسلامی» هستند که جمله ایشان با اختلاف مشرب از شیخیه تبریز به‌شمار می‌روند.

آذربایجانیه گوهری یا احقاقی
طایفه دیگر از شیخیه، «احقاقیه» هستند که پیرو آخوند ملاباقر اسکوئی می‌باشند. وی از شاگردان سید کاظم رشتی بود که پس از فوت ایشان دعوی جانشینی او را کرد، عمده مقلدین ایشان در کویت زندگی می‌کنند و پیشوای ایشان آقا شیخ رسول احقاقی است.[۶]

بابیه
طرفداران باب پس از مرگ سید کاظم رشتی، به رهبری طاهره قرةالعین به باب پیوستند.[۷]

عقاید
«عقاید شیخیه در اصول و فروع دین و همه احکام شرع مبین برگرفته از کتاب خدا (قرآن) و سنت محمد و اخبار و احادیث ائمه است، و بطور خلاصه شیخیه شیعیانی هستند که در جزئی و کلی سعی در تبعیت امامان داشته و جز فرمایش آن بزرگواران که مسلماً مأخوذ از کتاب خدا (قرآن) و سنت محمد است به چیزی از یافته‌های عقول ناقصه و قیاسها و سلیقه‌های شخصیه اشخاص عادی در دین خدا اعتماد نمی‌نمایند، و در بیان فضائل محمد و آل محمد نیزسعی داشته و می‌گویند که نباید تصور شود که معارف اسلام منحصر به همین احکام ظاهری عبادات و معاملات است، و آن عده از قشریین را که فقط به همین ظاهر اسلام اکتفا کرده‌اند مقصر می‌دانند؛ و همچنین معتقدند که عقاید آن عده از صوفی مذهبان که دین را صرفاً امور باطنی می‌دانند و ظواهر عبادات را ترک کرده‌اند ناقص است و انسان را به ترقی و تعالی که مقصود از آفرینش اوست نمی‌رساند، بلکه دین حق آن است که همه ظواهر را بپذیریم و بآنها عمل نمائیم در عین اینکه سعی می‌کنیم اصل و باطن و حقایق آن مطالب را هم بقدر استعداد فراگیریم و بهر صورت این مطلب مسلم است که عقاید شیخیه همان عقاید شیعه جعفری دوازده امامی است و شیخیه نه چیزی از مذهب ائمه کم کرده و نه چیزی بر آن افزوده‌اند، بلکه هیچ نوع کاستن و افزودنی رادر دین خدا جایز نمی‌دانند .»[۸]

شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل توحید، نبوت، امامت و تولی و تبری یا به عبارت دیگر معرفت مجتهد جامع‌الشرایط می‌دانند[۹]

  • به اعتقاد شیخیه، رکن چهارم دین عبارت است از شناختن پیشوایان شیعه و اخوت و مسئله ولایت و براءت و دوستی و دشمنی که همه اینها یک موضوع واحد بوده و اصل بودن آن بسیار واضح و مستند است و در وقتی که به امثال ما وحی نازل نمی‌شود و پیغمبر هم در میان نیست و امام ما هم غایب است و ناچار باید به بزرگان شیعه و علما رجوع کنیم و در میان علما هم مع الأسف صادق و کاذب و علمای نیک و علمای سوء هر دو هست چطور می‌شود که شناختن آن‌ها اصل نباشد و چشم بسته و بدون شناخت و اطمینان بآنها رجوع کنیم، پس شناختن آن بزرگان که در عالم اخوت برادران بزرگ ما محسوب می‌شوند اصل است و باید صادق و کاذب را بشناسیم و راستگویان را دوست بداریم و از دروغگویان برحذر باشیم و در این موضوع هم شیخیه کتب متعدد دارند که معروفترین همه آن‌ها همان کتاب ارشاد است که جلد چهارم آن مخصوص به همین اصل چهارم یا باصطلاح شیخیه رکن رابع است.[۱۰]
  • شیخیه معاد و عدل را از اصول دین می‌دانند ولی معتقدند اعتقاد به خدا و رسول ضرورتاً مستلزم اعتقاد به قرآن و از جمله تعلیمات آن عدل و معاد است. عدل یکی از صفات ثبوتی خداوند است، اگر آن را اصل اصیل بشماریم چرا سایر صفات ثبوتی از قبیل علم، قدرت، حکمت و غیره را از اصول دین نشماریم و اصلادرشمردن اصول دین بین علما اختلاف بوده چون هیچ تقسیم‌بندی صریحی از ائمه در اینباره نرسیده و همه اینها تقیسمات علما در زمان‌های مختلف بر حسب وضعیت هر زمان است و اختصاصی به شیخیه ندارد
  • شیخیه می‌گویند معاد جسمانی وجود دارد اما بعد از انحلال جسم، عنصری که باقی می‌ماند جسم لطیفی است که به اصطلاح ایشان جسم هورقلیایی است. هورقلیا که ظاهراً کلمه سریانی است، همان قالب مثالی می‌باشد که از اصطلاحات فلسفی شیخ احمد احسایی است. وی می‌گوید: آدمی را دو جسم است، یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامه‌ای است که انسان آن را می‌پوشد و از تن بیرون می‌آورد و آنچه پس از مرگ می‌پوسد و از میان می‌رود همین جسم است. دیگر سرشتی است که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقی خواهد ماند و آنچه آدمی در روز رستاخیز به هیئت آن زنده خواهد شد همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم می‌باشد. بازگشت ارواح مردم در کالبد لطیفی است که از جسم دنیوی آن‌ها لطیف‌تر است؛ گرچه در مقایسه با عالم برزخ و قیامت، جسم محسوب می‌شود.
  • شیخیه معراج جسمانی پیامبر را می‌پذیرند ولی می‌گویند که معراج اگر چه جسمانی است ولی با جسم عرضی نیست و این تصور که پیغمبر مثل سفینه‌ها و موشک‌ها از زمین بطرف همین آسمان ظاهر رفته باشد تصوری عامیانه است چون رفتن بسوی این آسمانها لاجرم در جهتی از جهات است و معراج پیغمبر برای تقرب به خداست و خدا در یک طرف آسمان منزل ندارد که با سیری در این جهات معروفهٔ عرضی بشود باو نزدیک شد و این تصورات لازمه اش این است که خدا را محدود و در جهتی خاص بدانیم و جهت دیگر را خالی از او فرض کنیم و این خلاف صریح توحید است.[۱۰]
  • یکی از اختلافات شیخیه با دیگر شیعیان نحوه نماز خواندن در مزار ائمه‌است. شیخیه در هنگام نماز در حرم پیغمبر و امامان از لحاظ ادب و احترام طوری می‌ایستند که قبر میان ایشان و قبله واقع شود؛ و استدلال به حدیث (الامام لا یتقدم و لا یساوی) بر این طریقه خود می‌کنند و در احترام به ائمه زنده و مرده ایشان بسیار اهتمام می‌ورزند
مخالفان ایشان معتقدند شیخیه دربارهٔ مقام ائمه راه غلو پیموده‌اند و برای آن‌ها مقام خدایی قائل شده‌اند زیرا قبر امام را قبله قرار می‌دهند در حالی که این مطلب از جهت احترام به ائمه و استناد به احادیث واقع شده‌است. گاه شیخیه شیعیان مخالف خود را «بالاسریه» و خود را «پشت‌سری» می‌خوانند. البته شیخیه برای عقاید خود نسبت به امامان به زیارات رسیده از اهل بیت خصوصاً زیارت جامعه کبیره استناد می‌کنند.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: emvway، * ELINA * و mahaflaki

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98
رمان 98| دانلود رمان

علویان

علویان ممکن است به اینها اشاره داشته‌باشد:

محتویات
  • ۱ منسوب به علی بن ابی‌طالب
  • ۲ دودمان‌ها
  • ۳ مکان‌ها
  • ۴ کسان
  • ۵ جستارهای وابسته
منسوب به علی بن ابی‌طالب
علویان عمدتاً یعنی کسانی که منسوب به علی بن ابی‌طالب امام نخست شیعیان باشند و در طول تاریخ به پیروان وی اطلاق شده‌است. این واژه به این موردها اشاره دارد:

  • خاندان علی به نوادگان علی بن ابی‌طالب
  • علویان طبرستان گروهی از علویان زیدی که در فاصله ۸۶۴–۹۲۸ میلادی در طبرستان حکومت کردند.
  • شیعیان
  • علویان، شاخه‌ای از شیعیان که عمدتاً در ترکیه و سوریه اند
  • علویان (ترکیه)
  • علویان (سوریه)
تحولات فرهنگی دوره علویان

هجرت علویان به طبرستان و دیلم، تأثیرات فرهنگی مهمی در آن مناطق بر جای نهاد. وقتی یحیی بن عبدالله وارد آنجا شد،‌مردم دیلم را به اسلام دعوت کرد و مسجدی بنا کرد. او قلوب مردم را به سوی اسلام سوق داد. بعدها حضور علویان در منطقه به تدریج بر افکار و اذهان مردم تأثیرات مثبتی گذاشت، به خصوص که مردم آنان را به پاکی،‌زهد و تقوا می شناختند. حسن بن زید (داعی کبیر)،‌در همان آغاز حرکت خود به مردم اعلام کرد: برای بر پاداشتن کتاب خدا و سنت محمد پیامبر خدا و امر به معروف و نهی از منکر با شما بیعت می کنم. وی حرکت تبلیغی خود را بر همین اساس که نشان از خط مشی معین او دارد،‌آغاز کرد و برای کارگزاران خود، دستورالعملی بدین شرح صادر کرد تا بدان عمل کنند:

« ۱. به کتاب و سنت پیامبر و آنچه که به طور یقین از امیرمومنان علی در اصول و فروع رسیده، عمل شود.

۲. حضرت علی را بر همه امت برتر بدانند.

۳. مردم را از اعتقاد نسبت به جبر و تشبیه، به شدت بازدارند و از دشمنی با موحدان که به عدل و توحید معتقدند،‌بر حذر باشند.

۴. بسم الله الرحمن الرحیم را با صدای بلند (به جهر) در نمازها بخوانند.

۵. در نماز صبح،‌ قنوت را به جا آورند.

۶. برای نماز میت، پنج تکبیر بگویند.

۷. هنگام وضو گرفتن، مسح کفشها ترک شود.

۸. حی علی خیر العمل در اذان و اقامه گفته شود.»

حسن بن زید با این منشور به تبیین حکومت دینی خود پرداخت و مبلغانی را به شهرها روانه کرد.[۱]

از برخی از گزارش‌ها به دست می آید که قبل از تشکیل دولت علوی،‌برخی از مناطق طبرستان از جمله گرگان، پیرو شیعه امامی بوده‌اند.[۲]

دودمان‌ها
  • علویان مراکش، دودمانی در شمال آفریقا که هم‌اکنون حاکمیت کشور مغرب را در دست دارند
مکان‌ها
  • علویان (مراغه)، روستایی در آذربایجان شرقی بخش مراغه
  • باغ علویان، از باغ‌های تاریخی شهر تبریز
  • سد علویان، سدی در استان آذربایجان شرقی
  • مسجد علویان، مسجدی تاریخی در شهر همدان
  • علویان (رشت)، روستایی در گیلان
  • امامزاده علویان، آرامگاهی در استان سمنان
کسان
  • علیرضا علویان، سینماگر ایرانی


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: emvway و * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98
رمان 98| دانلود رمان



بکتاشیه

علویان




چهره ها
علی-محمد • شاه اسماعیل
یونس امره • پیر سلطان ابدال
حاجی بکتاش والی

دوازده امام
یکمین علی · دومین علی
سومین علی · چهارمین علی
پنجمین علی · ششمین علی
هفتمین علی · هشتمین علی
نهمین علی · دهمین علی
یازدهمین علی · دوازدهمین علی

باورها
حق-علی-محمد
چهار دران • انسان کامل
قرآن • بویروک
وحدت وجود
ظاهر • باطن

آداب و رسوم
روزه • سماع • موسیقی
زکات • واسطه • تقیه
دوشکونلوک میدانی

ساختار رهبری
دده‌ها • مرشد • پیر
رهبر • درگاه • جم
خانه جم • باباها

آیین‌ها
نوروز • عاشورا
خضر روز

طریقت‌ها
بکتاشی • قزلباش

رویدادها
کشتار سیواس

این جعبه:
  • نمایش
  • بحث
  • ویرایش
بَکتاشیه، طریقتی که خود را منسوب به حاجی بکتاش ولی زاهد خراسانی می‌دانند. بسیاری پیدایش این مذهب را به دست فردی به نام بالم سلطان می‌دانند.

این طریقه از آناتولی شروع شد و بر اثر برخورداری از حمایت رسمی دولت عثمانی و در پی کشورگشایی‌های آن، به شبه جزیره بالکان و از آنجا به آلبانی راه یافت و بعدها خانقاه‌های بکتاشیه در آنجا ساخته شد. راهیابی این فرقه به شبه جزیره بالکان، در اسلام آوردن ساکنان آنجا سهم عمده‌ای داشت. امروزه بکتاشیه علاوه بر آلبانی و به‌طور محدود در ترکیه، در میان مردم سوریه، مصر، ترکهای مقیم اروپا و نیز مناطق آلبانیایی‌نشین و مسلمان مقدونیه و کوزوو رواج دارد.

محتویات
  • ۱ بکتاشیه پس از حاجی بکتاش
  • ۲ بکتاشیه و ارتش ینی چری
  • ۳ تشکیلات درونی بکتاشیه
  • ۴ عقاید
  • ۵ جستارهای وابسته
  • ۶ منابع
بکتاشیه پس از حاجی بکتاش
در سده‌های چهاردهم و پانزدهم میلادی حاجی بکتاش در سرزمین آناتولی شهرت و احتمالاً مریدانی داشته‌است، ولی این امر به معنی وجود طریقتی به نام بکتاشی در آن دوران نیست. سرآغاز واقعی فرقه بکتاشی، به عنوان یک طریقت منسجم و سازمان یافته، به اوائل سده دهم هجری / شانزدهم میلادی و به فردی به نام بالِم سلطان متوفی ۱۵۱۶ م می‌رسد که در میان بکتاشیان به «پیر ثانی» معروف است. دربارهٔ زندگی بالم سلطان، که معاصر سلطان بایزید دوم عثمانی و شاه اسماعیل اول صفوی بود، اطلاعات مستند تاریخی در دست نیست. جان برج محققی که دربارهٔ بکتاشیه تحقیق مفصلی نموده بالم سلطان را بنیان‌گذار سازمان منسجم بکتاشی، به معنای دقیق کلمه، می‌داند. مع‌هذا، در دو دهه نخستین سده شانزدهم هنوز فرقه بکتاشی وزن و اهمیتی نداشت.[۱]

بکتاشیه و ارتش ینی چری
برخی منابع عثمانی و بکتاشی، پیدایش قشون ینگی چریک یا همان ینی چری‌ها را به زندگی حاجی بکتاش مربوط می‌کنند. این ادعا نمی‌تواند صحت داشته باشد زیر ا قشون ینگی چریک در نیمه د وم سده چهاردهم میلادی پدید شد یعنی یک قرن پس از حاجی بکتاش که قطعاً قبل از سال ۱۲۹۵ درگذشته بود از طرفی مهم‌ترین شورش بکتاشی‌ها در سال ۹۳۳ ق در ولایت قرامانیه رخ داد، رهبری این شورش را فردی به نام قلندر چلبی به دست داشت که خود را از تبار حاجی بکتاش می‌خواند. مورخین شورش قلندر چلبی را سخت‌ترین شورشی می‌دانند که در زمان تهاجم سلیمان قانونی به اعماق قاره اروپا در آناتولی رخ داده بود که اتفاقاً به وسیله قوای ینی چری سرکوب شد؛ ولی سده‌های هفدهم و هجدهم میلادی که این طریقت گسترش بسیاری در آناتولی یافت و در همین دوران، به تدریج طریقت بکتاشی در میان ینی چریان گسترش یافت، بسیاری از ینی چریان به عضویت این طریقت درآمدند و از اوائل سده هیجدهم دراویش بکتاشی در مقام مرشد دینی و پیشنماز واحدهای قشون ینی چریک جای گرفتند. در اواخر سده هیجدهم، پیوند ینی چریان با طریقت بکتاشی بدانجا رسید که سلطان سلیم سوم در دومین سال سلطنتش ینی چریان را پسران حاجی بکتاش (حاجی بکتاش اوغوللری) و مریدان حاجی بکتاش (حاجی بکتاش کوچیکلری) خطاب کرد.

سلطان محمود دوم همزمان با اصلاحات غرب گرایانه در این عثمانی، پس از سرکوب و انحلال خونین قشون ینی چری، در سال ۱۸۲۶ طریقت بکتاشی را نیز منحل کرد. علت این اقدام پیوند بکتاشیان با ینی چریان بود. محمود برای تحقق این هدف اجتماع بزرگی را از علمای استانبول و سران فرقه‌های دراویش نقشبندیه، مولویه، خلوتیه، سعدیه و قادریه گرد آورد و این جمع به تکفیر بکتاشی‌ها نظر داد. بلافاصله، سران بکتاشی دستگیر شدند؛ سه تن از ایشان - قا ینچی بابا، آقاسی زاده بابا و صالح بابا - به قتل رسیدند و سایر رهبران طریقت تبعید شدند. در میان این تبعیدیان ابراهیم بابا نیز حضور داشت که به عنوان «وکیل» حاجی بکتاش شناخته می‌شد. این سرکوب بر اساس سلسله مراتب در فرقه بکتاشی نبود بلکه تنها عناصر نامطلوب اعدام و تبعید شدند نه برجسته‌ترین ایشان. به علاوه، برخی از کسانی به اتهام بکتاشی‌گری گرفتار و تبعید شدند. شمار اعضای این طریقت را در زمان انحلال آن به دست محمود دوم حدود هفت میلیون نفر می‌داند. ظاهراً بکتاشیان با فرقه‌های مخفی یهودی در عثمانی و نیز شورش شابتای زوی نیز رابـ ـطه داشتند. فرقه بکتاشی در فروپاشی دولت عثمانی نیز نقش مؤثر داشت و به این دلیل تا مدت‌ها پس از استقرار جمهوری ترکیه امید می‌رفت که، برخلاف سایر فرقه‌های دراویش، منحل نشود. مع‌هذا، در ۲۰ نوامبر ۱۹۲۵ مجلس عالی جمهوری ترکیه قانون شماره ۶۷۷ را تصویب کرد که طبق آن تمامی فرقه‌های دراویش منحل، زاویه‌ها و تکایا تعطیل، و داشتن عناوینی چون شیخ و بابا و سید و مرشد و خلیفه و دده و چلبی ممنوع شد. در این زمان تعداد اعضای فرقه یک میلیون نفر تخمین زده می‌شد. باانحلال فرقه‌های دراویش در ترکیه، مرکز فرقه بکتاشی به آلبانی انتقال یافت ومورد حمایت حکومت وقت آلبانی قرار گرفت. زاغ شاه (احمد زاغولی) دیکتاتور وپادشاه آلبانی که خود به فرقه بکتاشی گرایش داشت، ”ده ده" فرقه بکتاشی را شخصاً منصوب می‌کرد. در ۱۹۳۷در آلبانی ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار بکتاشی می‌زیستند که ۱۵ تا ۲۰ درصد جمعیت این کشور را تشکیل می‌دادند. در دوران استقرار حکومت کمونیستی در آلبانی، شهر دیترویت در ایالات متحده آمریکا به مرکز فرقه بکتاشی بدل شد. در این دوران، رهبری فرقه را بابا رکسب به دست داشت که در سال ۱۹۴۴ از آلبانی به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرده و اولین تکیه بکتاشی را در این کشور تأسیس نموده بود. بر طبق آمار سال ۲۰۰۲ یک پنجم مسلمانان آلبانی بکتاشی مذهب و بقیه اهل تسنن هستند[۲]

تشکیلات درونی بکتاشیه
فرقه بکتاشی دارای سلسله مراتب درونی است که محققین آن را بسیار شبیه به سلسله مراتب فراماسونری و طریقت شوالیه‌های معبد می‌دانند. اولین رتبه د ر فرقه بکتاشی «عاشق» است که در واقع هوادار فرقه محسوب می‌شود. رتبه دوم «محب “ است. او ”عاشقی» است که طی مراسم خاصی به عضویت فرقه درمی آید. سومین رتبه «درویش“ است. «درویش» به‌طور حرفه‌ای زندگی خود را وقف فرقه می‌کند. معمولاً» محب“ پس از ده سال یا بیشتر خدمت در فرقه «درویش» می‌شود. این زمان ثابت نیست. چهارمین رتبه «بابا» است. «درویش» طی مراسم خاصی «بابا» می‌شود و تکیه واملاک فرقه در یک ناحیه معین در مالکیت «بابا» قرار می‌گیرد. پنجمین رتبه «خلیفه “است که بر فعالیت باباهای یک منطقه نظارت می‌کند. در رأس این سلسله مراتب ”دده» جای دارد که در دوران عثمانی در تکیه مرکزی بکتاشی‌ها در قریه حاجی بکتاش می‌زیست. در پیرامون دده، هشت بابا حضور دارند که به همراه دده شورای اجرایی فرقه را تشکیل می‌دادند.[۳]

عقاید
  • حُب اهل بیت پیامبر اسلام، بخصوص علی. به عقیده آنان حق، محمد و علی سه صورت برای بیان یک حقیقت‌اند.
  • به نظر بکتاشیان، بعضی از آئینها جای عبادت‌های شرعی را می‌گیرند، مانند: هر صبح و شام صلوات فرستادن بر دوازده امام، خواندن دعای «نادعلی»، خودداری از نوشیدن آب در دهه اول محرم، اعتراف کردن به گناهان نزد بابا (شیخ) پس از محرم، بزرگداشت نوروز
  • اخلاق از نظر بکتاشیه در این جمله خلاصه می‌شود: «دستت را بی آزار، زبانت را رازدار و کمرت را استوار نگه دار.»


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: emvway و * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98
رمان 98| دانلود رمان



زیدیه



زیدیه مذهب غالب شمال یمن و جنوب شرق عربستان است.
شیعه


درگاه تشیع
عقاید
فروع نماز • روزه • خمس • زکات • حج • جهاد • امر به معروف و نهی از منکر • تولی • تبری
عقاید برجسته مهدویت: غیبت (غیبت صغری، غیبت کبرا)، انتظار، ظهور و رجعت • بدا • شفاعت و توسل • تقیه • عصمت • مرجعیت، حوزه علمیه و تقلید • ولایت فقیه • متعه • شهادت ثالثه • جانشینی محمد • نظام حقوقی
شخصیت‌ها
چهارده معصوم محمد • علی • فاطمه • حسن • حسین • سجاد • باقر • صادق • کاظم • رضا • جواد (تقی) • هادی (نقی) • حسن (عسکری) • مهدی
صحابه سلمان فارسی • مقداد بن اسود • میثم تمار • ابوذر غفاری • عمار یاسر • بلال حبشی • جعفر بن ابی‌طالب • مالک اشتر • محمد بن ابوبکر • عقیل • عثمان بن حنیف • کمیل بن زیاد • اویس قرنی • ابوایوب انصاری • جابر بن عبدالله انصاری • ابن‌عباس • ابن مسعود • ابوطالب • حمزه • یاسر • عثمان بن مظعون • عبدالله بن جعفر • خباب بن ارت • اسامة بن زید • خزیمة بن ثابت • مصعب بن عمیر • مالک بن نویره • زید بن حارثه
زنان: فاطمه بنت اسد • حلیمه • زینب • ام کلثوم بنت علی • اسماء بنت عمیس • ام ایمن • صفیه بنت عبدالمطلب • سمیه
رجال و علما کشته‌شدگان کربلا • فهرست رجال حدیث شیعه • اصحاب اجماع • روحانیان شیعه • عالمان شیعه • مراجع تقلید
مکان‌های متبرک
مکه و مسجدالحرام • مدینه، مسجد النبی و بقیع • بیت‌المقدس و مسجدالاقصی • نجف، حرم علی بن ابی‌طالب و مسجد کوفه • کربلا و حرم حسین بن علی • کاظمین و حرم کاظمین • سامرا و حرم عسکریین • مشهد و حرم علی بن موسی الرضا
دمشق و زینبیه • قم و حرم فاطمه معصومه • شیراز و شاه‌چراغ • کاشمر و حمزه بن حمزه بن موسی بن جعفر امامزاده سید مرتضی و آرامگاه سید حسن مدرس • آستانه اشرفیه و سید جلال‌الدین اشرف • ری و حرم شاه عبدالعظیم
مسجد • امامزاده • حسینیه
روزهای مقدس
عید فطر • عید قربان (عید اضحی) • عید غدیر خم • محرّم (سوگواری محرم)، تاسوعا، عاشورا و اربعین) • عید مبعث • میلاد پیامبر • تولد ائمه • ایام فاطمیه
رویدادها
رویداد مباهله • رویداد غدیر خم • سقیفه بنی‌ساعده • فدک • رویداد خانه فاطمه زهرا • قتل عثمان • جنگ جمل • نبرد صفین • نبرد نهروان • واقعه کربلا • مؤتمر علماء بغداد • حدیث ثقلین • اصحاب کسا • آیه تطهیر • شیعه‌کُشی
کتاب‌ها
قرآن • نهج‌البلاغه • صحیفه سجادیه
کتب اربعه: الاستبصار • اصول کافی • تهذیب الاحکام • من لایحضره الفقیه
مصحف فاطمه • مصحف علی • اسرار آل محمد
وسائل‌الشیعه • بحارالانوار • الغدیر • مفاتیح‌الجنان
تفسیر مجمع‌البیان • تفسیر المیزان • کتب شیعه
شاخه‌ها
دوازده‌امامی (اثنی‌عشری) • اسماعیلیه • غلاه • واقفیه
منابع اجتهاد
کتاب (قرآن) • سنت (روایات پیامبر و ائمه) • عقل • اجماع
  • ن
  • ب
  • و
زیدیه یکی از فرقه‌های شیعه است که نامشان را از زید بن علی گرفته‌اند. زیدیان برخلاف دوازده‌امامی‌ها، زید بن علی را به‌جای برادرش محمد باقر امام پنجم می‌دانند و در امامت علی بن ابی طالب، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین با دیگر شیعیان هم‌نظرند. یحیی بن زید دیگر امام معروف زیدیه است.

در دوران معاصر مهمترین سکونتگاه زیدیان کشور یمن است که حدود ۴۵٪ جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند.[۱] مکتب فقهی زیدیان به مذهب حنفی نزدیک است و شباهت‌هایی هم با مذهب جعفری دارد. در کلام و الهیات به معتزله نزدیک‌اند. یکی از اختلاف‌های مهم زیدیان و دوازده‌امامی‌ها این است که به عصمت امامان معتقد نیستند و معتقدند هر یک از فرزندان حسن و حسین می‌تواند به مقام امامت برسد. پس امامت را ارثی نمی‌دانند. همچنین معتقدند امام باید قادر به جنگ و دفاع باشد بنابراین امامت کودک و مهدی غایب را نمی‌پذیرند. مهم‌ترین شرط امامت را کوشش شخص دانسته و وجود بیش از یک امام در یک زمان و نبودن امام در زمانی دیگر را می‌پذیرند.[۲]

شیخ مفید در مورد زیدیه چنین آورده‌است: «زیدیه به امامت علی، حسن، حسین و زید بن علی قائل هستند و نیز به امامت هر فاطمی‌ای که به خود دعوت کند و در ظاهر، عادل و اهل علم و شجاعت باشد و با او بر شمشیر کشیدن برای جهاد بیعت شود.» در کتاب التحف شرح الزلف، پس از شمردن محمد بن عبدالله، علی بن ابی طالب، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین و زید بن علی، تا بیش از ۱۱۰ امام برای زیدیه، شمرده شده‌است. زیدیه دو بار در تاریخ به قدرت رسیدند یکی در طبرستان و دیلمان و گیلان از حدود ۲۵۰ ه‍.ق که داعی کبیر حکومت علویان طبرستان را تأسیس کرد تا حدود سال ۵۲۰ ه‍.ق و دیگری در یمن که یحیی بن حسین در حدود سال ۲۹۸ آن را تصرف کرد و تا دوران معاصر برای تصاحب قدرت سیـاس*ـی در این منطقه با خلفای مصر و خلفای عثمانی رقابت داشتند.

محتویات
  • ۱ مرحله اولیه در کوفه
  • ۲ زیدیه در گیلان و مازندران
  • ۳ زیدیه در امامت زیدی در یمن
  • ۴ احکام
  • ۵ پیوند به بیرون
  • ۶ جستارهای وابسته
  • ۷ پانویس
  • ۸ منابع
مرحله اولیه در کوفه
در ابتدا زیدیه در نتیجه ادغام دو جریان تشیع کوفی؛ جارودیه و بطریه شکل گرفت. جارودیه به نام جارود زیاد بن منذر یکی از یاران سابق محمد باقر، برادر زید، نامگذاری شده که وقتی بیشتر پیروان باقر از گرد او پراکنده شده بودند حامی قیام او بود. آنان برخی عناصر رادیکال تعالیم باقر را به زیدیه آوردند. آنان امامت سه خلیفه پیش از علی را رد کرده و بر این اعتقاد بودند که علی را پیغمبر به عنوان وصی و به‌طور ضمنی جانشین خود تعین کرده‌است. آنان با محکوم کردن اکثریت صحابه و جامعه اسلامی به دلیل تنها گذاشتن امام برحق، سنت حقوقی نقل شده توسط سنت مداران سنی را نفی کرده و انتقال قوانین مذهبی را تنها از طریق آل پیامبر مشروع می‌دانستند. آنان در تضاد با امامیه اقتدار تعلیم حقوقی را منحصر به امام نمی‌دانستند ولی در اصول تعالیم هر یک از اهل بیت را شایان یادگیری مذهبی می‌دانستند. بطریه در ابتدا گروهی از شیعیان میانه‌رویی بودند که نسبت به برخی تعالیم باقر نقد داشتند و او را امام خود نمی‌دانستند. آنان علی را عالیترین مسلمان پس از پیامبر می‌دانستند ولی عموماً امامت پیشینانش را تأیید می‌کردند زیرا او تابع آنان بود. آنان برای آل پیامبر هیچ دانش مافوقی قائل نبودند ولی دانش مذهبی رسیده به دست جامعه مسلمان را معتبر می‌دانستند و اجازه اجتهاد به رأی و قیاس را می‌دادند. بطریه بخشی از جنبش کلی سنت‌گرای کوفی بود. با جذب شدن سنت‌گرایی کوفی در تسنن در قرن سوم هجری، دیدگاه‌های جارودیه در بین زیدیه غالب شد.

در ابتدا امامت مشروع منحصر به بازماندگان علی نبود. پیش از سقوط خلافت اموی، زیدیان کوفی از عبدالله بن معاویه، از بازماندگان جعفر برادر علی، پشتیبانی می‌کردند. در قرن چهارم هجری، هنوز گروهی از زیدیان به نام طالبیه وجود داشت که همهٔ بازماندگان ابوطالب، پدر علی، را شایستهٔ امامت می‌دانستند. به هر روی، اکثریت تنها بازماندگان حسن و حسین را مدعیانی مشروع می‌دانستند. بنا بر آموزهٔ رایج زیدی، سه امام اول، طبق نص پیامبر امام بودند. پس از حسین، قانوناً امامت از طریق قیام مسلحانه (خروج) و دعوت به بیعت (فراخوان رسمی) از سوی یک نامزد شایسته ادامه می‌یافت. در بین شرایط، روی دانش مذهبی تأکید می‌شد. بسیاری از ائمهٔ زیدی در گذر قرون دانشوران و مؤلفین بسیار تحصیل کرده بودند. به هر روی آنان، عموماً از گـ ـناه و اشتباه معصوم شمرده نمی‌شدند، گرچه برخی از ائمهٔ اخیر زیدی همچون سه امام اول دارای چنان عصمتی دانسته می‌شدند.

زیدیان کوفی در خداشناسی جبرگرا و شدیداً مخالف قادریه و معتزله بودند، گرچه به برخی مسئولیت‌های انسان در قبال اعمالش معترف بودند. آنان مخالف قائل شدن جنبه انسانی برای خدا بودند، ولی به واقعیت صفات خدا، در برابر فروکاستن آن‌ها به توصیفات ماهیت الهی از سوی معتزله، اعتقاد داشتند. آنان آموزه ذات خلق شده بودن قرآن را رد می‌کردند، ولی بر باور یکی بودن ابدی آن با خدا اصرار نمی‌کردند. آنان بر خلاف آموزهٔ مرجعی، آموزش می‌دادند که کارها بخشی از ایمانند. مانند عبادیه، فاسق را به دلیل ناسپاسی (کافر نما) بی ایمان می‌دانستند نه به دلیل شرک یا جحود (انکار خدا). سرزمین زیر سلطهٔ سنی را دار کافرنما می‌دانستند. این به آن‌ها اجازه می‌داد هم چون اباضیه، ضمن توجیه شورش خود علیه نظم موجود به ارتباط صلح‌آمیز با دیگر مسلمانان ادامه دهند.

در فقه زیدیه اولاً به تعالیم بسیاری از بلندپایگان علوی، از جمله محمد الباقر، جعفر الصادق، زید بن علی و محمد نفس الزکیه و گاهی به ادعاهای اجماع در خانوادهٔ پیامبر اقتدا می‌کردند. در قرن سوم هجری، چهار مکتب فقهی بر پایهٔ تعالیم احمد بن عیسی بن زید، القاسم بن ابراهیم الرسی، الحسن بن یحیی بن الحسین بن زید و محمد بن منصور المرادی ظهور کردند. ابوعبدالله العلوی در کتاب الجامع الکافی خود اینها را مقامات زیدیان کوفی در عصر خود توصیف می‌کند.

از جمله قیام‌های بی‌ثمر زیدیان کوفی، قیام محمد النفس الزکیه و برادرش ابراهیم در ۱۴۵ هجری، حسین بن الصاحب فخ در ۱۶۹، یحیی بن عبدالله در ۱۷۶، محمد بن ابراهیم الطباطبا در ۱۹۹، محمد بن القاسم صاحب الطالقان در ۲۱۹، و یحیی بن عمر بن یحیی در ۲۵۰ بود. زان پس، فعالیت زیدی به‌طور موفقیت آمیزی به مناطق دوردست کوهستانی در جنوب دریای خزر و در یمن، که به سرپیچی از فرمان دولت مرکزی گرایش داشت، منتقل شد.[۳]

زیدیه در گیلان و مازندران
نوشتار اصلی: زیدیه در گیلان و مازندران
زیدیه در امامت زیدی در یمن
در ۲۸۴ هجری توسط الهادی الی الحق، نوهٔ قاسم بن ابراهیم، که از سوی قبایل محلی به امید حل اختلافاتشان دعوت شده بود، تأسیس شد. گرچه از زمان ظهور اسلام گرایش‌های شیعی در بخش‌هایی از اسلام ظهور کرده بود، شواهد اندکی از فعالیت خاص زیدی پیش از ورود او وجود دارد. الهادی پایتخت خود را در صعده قرار داد. او و پسرانش محمد المرتضی و احمد الناصر الدین الله، که هر دو بعدتر به عنوان امام شناخته شدند، در مسجد جامع آنجا به خاک سپرده شدند، و صعده زان پس به عنوان پایگاه مستحکم ایمان و آموزش زیدی در یمن باقی مانده‌است. تعالیم الهادی در شریعت، که در کتاب الاحکام و کتاب المنتخب او نوشته شده، مبتنی بر تعالیم پدربزرگش قاسم بود ولی مواضع شیعی تری اتخاذ کرد، مثلاً در خصوص شیوهٔ شیعی فراخوانی به نماز. مکتب فقهی هادویه در بین زیدیان یمن تنها مکتب مورد پیروی شده‌است. در خداشناسی آموزهٔ او نزدیک به مکتب معاصر بغداد در معتزله است، ولی او توافق خود با آن را صریحاً اعلام نکرد. در خصوص امامت او موضع جارودی داشت، ابوبکر و عمر را به روشنی به عنوان غاصب محکوم می‌کرد.

احکام
در عبادات زیدیان در بعضی از مسائل که مایه تمایز شیعه و سنی است روش شیعه را دارند مانند «حی علی خیرالعمل» گفتن در اذان، پنج بار تکبیر گفتن در نماز میت و نخوردن حیوان ذبح شده توسط نامسلمان. از احکام متفاوت آنان با دوازده امامی‌ها این است که زناشویی با غیر زیدی و ازدواج موقت را جایز نمی‌دانند.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: emvway و * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98
رمان 98| دانلود رمان

صوفی‌گری

صوفیگری عنوان یکی از کتاب‌های احمد کسروی است که در نقد تصوف و شاعرهای ایرانی از جمله مولوی، سعدی و حافظ نگاشته‌است.

کسروی یکی از جدی‌ترین منتقدان صوفی‌گری با تأکید بر خرد بود. در اوایل دهه ۱۹۴۰ میلادی، او چندین رساله کوتاه در نقد صوفی‌گری و مخالفتش با صوفی‌گری نوشت که مهم‌ترین آنها صوفی‌گری (۱۹۴۳ میلادی)، در پیرامون ادبیات (۱۹۴۳ میلادی) و حافظ چه می‌گوید (۱۹۴۲ میلادی) بود. این آثار به صورت موجز و خلاصه به همراه ماهیت عوام‌فریبانه و فاقد روش‌های تحلیلی و خبره‌گرایی بود. او در کتاب «در پیرامون اسلام» تصدیق کرد که مثنوی مولوی را نخوانده بود و فقط «خرده‌های و ذراتی را در اینجا و آنجا» دیده بود.[۱]

محتویات
  • ۱ واکنش جامعه
  • ۲ جستارهای وابسته
  • ۳ پانویس
  • ۴ منابع
واکنش جامعه
به نوشته محمد امینی، پس از ترور احمد کسروی، هنگامی که بستگان کسروی، جسد او را به گورستان ظهیرالدوله در شمیران (نزدیک تهران) بردند، با ممانعت سرپرست صوفی قبرستان از دادن اجازه برای دفن او و منشی‌اش به خاطر افکار و اعمال ضد صوفیانه کسروی مواجه گشتند.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: emvway و * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98
رمان 98| دانلود رمان



چشتیه
چشتیه یکی از سلسله‌های تصوف است که بیشتر در افغانستان و شبه‌قاره هند گسترش داشته است.

در افغانستان علاقه خراسان هرات یک دهات بنام چشت شریف است - در پنجم و ششم صدی هجری چندتن از بزرگان دین در خراسان قصبه چشت یک سلسلهٔ رشد و هدایت را ابتدا کردن این خانقاهی نظام بنامی چشتیه دوام گرفت- بزرگان این شاخه از سلسله چشتیه هستند او از یکی با دیگری خرقه ارادت را گرفتن- این سلسله را یکه بزرگی که به یکه روایتی از ایشیاهی کوچک آمده بود و نامیش ابو اسحاق بود این سلسله چشتیه را ابتدا کرد- به یک دیگر روایتی این بزرگ از علاقه شام تعلق داشت او معروف بنامی ابو اسحاق شامی شد-

محتویات
  • ۱ بزرگان تاریخ طریقت چشتیه
  • ۲ سلسله طریقت چشتیه
  • ۳ شجره نسب و طریقت مودودیه
  • ۴ منابع و پیوندها به بیرون
  • ۵ منابع
بزرگان تاریخ طریقت چشتیه
در تاریخ این فرقه نام بزرگانی چون خواجه ابو احمد ابدال چشتی (م ۳۵۵)، [برخی از منابع خواجه ابدال چشتی را مؤسس طریقهٔ چشتیه دانسته‌اند و فقط طریقه را به خواجه معین به علت شهرت وی و تبلیغات گستردهٔ او که به سادگی از کنار آن نمی‌توان گذشت، منسوب کرده‌اند؛ و گرنه مؤسس اصلی طریقهٔ چشتیه را همین خواجه ابو احمد ابدال چشتی می‌دانند که در بارهٔ وی نوشته‌اند که: شرف الدین ابو اسحاق شامی، از مشایخ بزرگ صوفیه (اواخر ۳ و اوایل ۴ق.) معروف به خواجهٔ اهل چشت، که جامع میان علوم ظاهر و باطن و در ریاضت ممتاز بود و از شاگردان ممشاد دینوری محسوب می‌شد. پس از بشارت به تولد او، در بارهٔ وی گفته‌است که از وی (خواجه ابدال) خاندان عظیمی ظاهر خواهد شد، ۱۸]، خواجه محمد بن ابی احمد چشتی، پسر خواجه احمد (م ۴۱۱)، خواجه یوسف بن محمد سمعان (م ۴۵۹) ـ خواجه مودود چشتی (م ۵۲۷)، خواجه احمد مودود چشتی (م ۵۹۷ ق)، شیخ احمد چشتی و برادرش خواجه اسماعیل چشتی [که مدفن تمامی این بزرگان واقع در چشت شریف است]، به چشم می‌خورد

سلسله طریقت چشتیه
  • خواجه ابو اسحاق شامی[۱]
  • خواجه ابو احمد ابدال[۲]
  • خواجه ابو محمد چشتی[۳]
  • خواجه ابو یوسف چشتی[۴]
  • خواجه قطب الدین مودود چشتی[۵]
  • خواجه شریف زندنی[۶]
  • خواجه عثمان هارونی[۷]
  • خواجه معین الدین چشتی اجمیری[۸]
  • خواجه قطب الدین بختیار کاکی[۹]
  • بابا فرید گنج شکر[۱۰]
  • نظام الدین اولیاء[۱۱]
  • نصیرالدین چراغ دهلوی[۱۲]
از خواجه ابواسحاق شامی خرقه ارادت چشتیه به خواجه ابواحمد ابدال رسید و از خواجه ابو احمد ابدال خرقه ارادت به خواجه ابو محمد چشتی رسید بعد ازخواجه ابو محمد چشتی خرقه ارادت به خواجه ابو یوسف چشتی رسید بعد از خواجه ابو یوسف چشتی خرقه ارادت به خواجه قطب الدین مودود چشتی رسید بعد از وفات خواجه قطب الدین مودود چشتی این خرقه به سلسله اولیاء چشتیه هندوستان منتقل شد -

شجره نسب و طریقت مودودیه
از خواجه قطب الدین مودود چشتی یکه دیگر سلسلهٔ بنام سلسله مودودیه ابتدا شد - این سلسله بزریعه پسری اولاد خواجه قطب الدین مودود چشتی از چشت به طرف بلوچستان آمد به این سلسله خرقهٔ ارادت از خواجه مودود به فرزندش خواجه نجم الدین احمد مشتاق رسید- سلسلهٔ این بزرگانی مودودی به قومای افغان، براهوهی و بلوچ تبلیغی دین داد- این سلسله بنامی مودودیه چشتیه معروف شد

  • سیدخواجه قطب الدین مودود چشتی[۱۳][۱۴]
تولّد ۴۳۰ هجری درگذشت ۵۲۷ هجری بمطابق (تولّد ۱۰۳۸ ء درگذشت ۱۱۴۲ ء) مدفن در چشت هرات افغانستان خواجه قطب الدین مودود چشتی فرزند سید خواجه ابو یوسف ناصرالدین[۱۵][۱۶] بود خواجه نجم الدین احمد مشتاق فرزند خواجه قطب الدین مودود چشتی بود

  • سیدخواجه نجم الدین احمد مشتاق[۱۷][۱۸]
تولّد ۵۴۵ هجری درگذشت ۶۳۵ هجری بمطابق (تولّد ۱۰۹۸ ء درگذشت ۱۱۸۱ ء) مدفن در چشت هرات افغانستان سیدخواجه نجم الدین احمد مشتاق مودودی چشتی فرزند سیدخواجه قطب الدین مودود چشتی بود سیدخواجه رکن الدین حسین فرزند سیدخواجه نجم الدین احمد مشتاق بود

  • سید خواجه رکن الدین حسین[۱۹]
تولّد ۴۹۲ هجری درگذشت ۵۷۷ هجری بمطابق (تولّد ۱۱۵۰ ء درگذشت ۱۲۳۷ ء) مدفن در چشت هرات افغانستان سید خواجه رکن الدین حسین مودودی چشتی فرزند سیدخواجه نجم الدین احمد مشتاق بود سید قدودین خواجه محمد فرزند سید خواجه رکن الدین حسین بود

  • سید خواجه قدودین خواجه محمد[۲۰]
تولّد ۵۸۴ هجری درگذشت ۶۲۴ هجری بمطابق (تولّد ۱۱۸۸ء درگذشت ۱۲۲۶ ء) مدفن در چشت هرات افغانستان سید قدودین خواجه محمد مودودی چشتی فرزند سید خواجه رکن الدین حسین بود سید خواجه قطب دین محمد فرزند سید قدودین خواجه محمد بود

  • سید خواجه قطب دین محمد [۲۱]
تولّد ۶۰۲ هجری درگذشت ۶۸۰ هجری بمطابق (تولّد ۱۲۰۵ ء درگذشت ۱۲۸۸ء) مدفن در چشت هرات افغانستان سیدخواجه قطب دین محمد مودودی چشتی فرزند سید قدودین خواجه محمد بود سیداودالدین خواجه ابواحمد فرزند سیدخواجه قطب دین محمد بود

  • سید اودالدین خواجه ابواحمد [۲۲]
تولّد ۶۳۵ هجری درگذشت ۷۱۰ هجری بمطابق (تولّد ۱۲۳۷ ء درگذشت ۱۳۰۷ء) مدفن در چشت هرات افغانستان سیداودالدین خواجه ابواحمد مودودی چشتی فرزند سید خواجه قطب دین محمد بود سیدتقی الدین خواجه یوسف فرزند سیداودالدین خواجه ابواحمد بود

  • سید تقی الدین خواجه یوسف [۲۳]
تولّد ۶۶۲ هجری درگذشت ۷۴۵هجری بمطابق (تولّد ۱۲۶۳ء درگذشت ۱۳۵۳ء) مدفن در چشت هرات افغانستان سیدتقی الدین خواجه یوسف مودودی چشتی فرزند سیداودالدین خواجه ابواحمد بود سید نصرالدین خواجه ولید فرزند سید تقی الدین خواجه یوسف بود

  • سید نصرالدین خواجه ولید [۲۴]
تولّد ۷۲۷ هجری درگذشت ۸۲۰ هجری بمطابق (تولّد ۱۳۲۶ء درگذشت ۱۴۱۷ء) مدفن در چشت هرات افغانستان سید نصرالدین خواجه ولید مودودی چشتی فرزند سید تقی الدین خواجه یوسف بود فرزندانش

سید خواجه نقرالدین المعروف شال پیر بابا،

سید خواجه نظام الدین علی، مدفن در دهات منزکی پشین بلوچستان پاکستان-

سید خواجه ابراهیم المعروف پیر یکپاسی مدفن در مستونگ بلوچستان پاکستان بودن-

  • سید خواجه نقرالدین المعروف شال پیر بابا [۲۵][۲۶]
دوران حیات ۱۴۲۱ء مدفن در کویته بلوچستان سید خواجه نقرالدین المعروف شال پیر بابا مودودی چشتی فرزند سید نصرالدین خواجه ولید بود سید خواجه ولی کرانی فرزند سید خواجه نقرالدین المعروف شال پیر بابا بود

  • سید خواجه ولی کرانی [۲۷][۲۸]
دوران حیات ۱۴۷۰ء مدفن در قبرستان کرانی[۲۹][۳۰] کویته بلوچستان سید خواجه ولی کرانی مودودی چشتی فرزند سید خواجه نقرالدین المعروف شال پیر بابا بود سید خواجه میر شهداد دوران حیات ۱۵۱۹ء فرزند سید خواجه ولی کرانی بود مدفن در قبرستان کرانی کویته بلوچستان است


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: emvway و * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98
رمان 98| دانلود رمان

نقشبندیه



یک خانقاه نقشبندی در بازار کفش فروشان شهر سقز



سلسله الذهب یا خاندان زرین از دیدگاه صوفیان
نقشبندیه طریقتی است منسوب به خواجه بهاءالدین محمد نقشبند بخارایی (۷۹۱–۷۱۸ هـ. ق)، شاخه‌ای منشعب از سلسله خواجگان که اصل آن به عارف ایرانی خواجه یوسف همدانی بازمی‌گردد.[۱] طریقت نقشبندیه یکی از طریقت‌های تصوف و عرفان می‌باشد.

بعدها این سلسله در هند هم نفوذ یافت و به خصوص در دوره اقتدار مغولان در هند، تأثیر و نفوذ مشایخ آنها قابل ملاحظه بود و سلاطین آن سرزمین غالباً به این طریقه منسوب بودند؛ چنان‌که گویند امیر تیمور گورکانی به شاه نقشبند ارادت داشت.[۲]

محتویات
  • ۱ مروجان این طریقت
  • ۲ مسلک نقشبندیه
  • ۳ نقشبندیه در گذر تاریخ
  • ۴ یازده اصل طریقت نقشبندیه
  • ۵ شجره نامه سلسله نقشبندیه
  • ۶ توضیحات
  • ۷ منابع
  • ۸ پیوند به بیرون
مروجان این طریقت
بهاءالدین نقشبند را نمی‌توان بنیانگذار و مؤسس این طریقت برشمرد. طریقت او در حقیقت دنبالهٔ طریقت خواجگان است. طریقه و سلوکی که خواجه یوسف همدانی (۵۳۵–۴۴۰ ه‍. ق) و خواجه عبدالخالق غجدوانی (درگذشتهٔ ۵۷۵) بنیان نهاده بودند. خواجه بهاءالدین که خود از جانشینان عبدالخالق تعلیم یافته بود، محیی و مصلح طریقت خواجگان شد و طریقت نقشبندی آمیخته‌ای شد از تعالیم عبدالخالق غجدوانی و بهاءالدین بخارایی. طریقت نقشبندی در اندک مدتی در ماوراءالنهر و خراسان رواج یافت و پس از بهاءالدین، خلفای او خواجه علاءالدین عطار (درگذشته ۸۰۲) و محمد پارسا (درگذشته ۸۲۲) و یعقوب چرخی (درگذشته ۸۵۱) بر مسند ارشاد نشستند و در ترویج این طریقت سهمی بسزا داشتند. بعد از اینان خواجه عبیدالله احرار (۸۹۵–۸۰۶ هـ) مشهورترین و متنفذترین مشایخ عصر تیموری است و در عهد او، این طریقت به نفوذ و شهرت و رواج رسید.

از عارفان و شاعران مشهور پیرو این طریقت می‌توان عبدالرحمن جامی شاعر و عارف قرن نهم هجری را نام برد.

مسلک نقشبندیه

از مذاهب اسلام
اهل سنت




مذاهب فقهی

حنفی · مالکی · شافعی · حنبلی

مذاهب کلامی

ماتریدی · اشاعره · اثری · معتزلی

جنبش‌های فکری اهل سنت

دیوبندی · بریلوی · سلفی

ارکان دین اسلام
نماز · روزه · شهادت · زکات · حج

خلفای راشدین

ابوبکر · عمر · عثمان · علی

صحابه

سعید بن زید · زبیر · طلحه
سعد بن ابی‌وقاص · عبدالرحمن بن عوف
ابوعبیده جراح

مبانی فقه

قرآن · سنت · اجماع · قیاس · اجتهاد

کتب حدیث

صحیح بخاری · صحیح مسلم · سنن نسائی
سنن ابوداوود · سنن ترمذی· سنن ابن ماجه
الموطأ

مکان‌های مقدس

مکه · مدینه
بیت‌المقدس

این جعبه:
  • نمایش
  • بحث
  • ویرایش
عبدالرحمن جامی در نفحات‌الانس نوشته‌است:

«طریقت ایشان، اعتقاد اهل سنّت و جماعت است و اطاعت احکام شریعت و اتباع سنن سیّدالمرسلین (ص) و دوام عبودیت که عبارت است از دوام آگاهی به حق سبحانه، بی‌مزاحمت شعور به وجود غیری»
عبدالخالق غجدوانی گفته‌است که «در خلوت را دربند و در خدمت را بگشای»
و از بهاءالدین نقشبند پرسیدند: «در طریقت شما ذکر جهر و خلوت و سماع می‌باشد؟ فرمودند که نمی‌باشد. پس گفتند که: بنای طریقت شما بر چیست؟ فرمودند: خلوت در انجمن: به ظاهر با خلق هستند و به باطن با حق و نیز همو گفته‌است که: «طریقت ما صحبت است و خلوت آفت شهرت است. خیریت در جمعیت است و جمعیت در صحبت به شرط نفی بودن در یکدیگر».
نقشبندیه در گذر تاریخ
این طریقت، در تاریخ خود جریانی واحد و همسان نداشته‌است و با گذشت زمان، مانند اکثر مکتبها و مذهبها بساطت آن از میان رفت و گونه گونه، رنگهایی یافت.

بهاءالدین نقشبندی و مشایخ پیش از او- مشایخ سلسله خواجگان- به‌دور از ماجراهای سیـاس*ـی و اجتماعی، ساده و زاهدانه می‌زیستند و برای امرار معاش پیشه و کاری داشتند. خواجه محمود انجیر فغنوی «به کسب گلکاری می‌پرداخته و از آن‌ممر وجه معاًش می‌ساخته». و خواجه علی رامتینی به صنعت بافندگی اشتغال‌داشته‌است؛ و سید امیر کلال، کوزه‌گری می‌کرده و فرزندش امیر شاه «از صحرا نمک می‌آورده و می‌فروخته و از آن راه زندگی می‌گذرانیده».

ولی دیری نگذشت که مشایخ نقشبندی بر خلاف پیشینیان صاحب نقشی شدند در کارهای جهانی. عزّت و حرمت یافتند و صاحب دستگاه شدند. مانند خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار که متنفذترین مشایخ نقشبندی در عصر تیموری بود و بنا به نوشته جامی «کوکبهٔ فقرش» «نوبت شاهنشهی» می‌زد.

سعدالدین کاشغری و عبدالرحمن جامی، طریقه نقشبندی را در عاصمهٔ هرات، بیش از پیش، رواج دادند و هرات یکی از مراکز تجمع نقشبندیان شد. در سمرقند، اگر چه در زمان خواجه نظام‌الدین خاموش، نقشبندیان اندک نبودند پس از مهاجرت خواجه عبیدالله احرار بدانجا نقشبندیان سمرقندی، بسیار شدند و سمرقند در عهد سلطنت سلطان ابوسعید و سلطان احمد تیموری به صورت مجمع و مرکز پیروان نقشبندی درآمد.

یازده اصل طریقت نقشبندیه
اصول ۱۱ گانه طریقت نقشبندیه طبق کتب به همراه توضیح جزئی از آنها عبارتند از:[۳][۴]

  • هوش در دم: هر نفسی که فرومی‌رود ممد حیاتست و چون برمیاید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب.
  • نظر بر قدم: در خیابان و صحرا جز بر قدم خویش ننگرد.
  • سفر در وطن: سیر آفاق و انفس
  • خلوت در انجمن: حتی در جامعه انسانی نیز با خویشتن باشد
  • یاد کرد: ذکر خدا
  • بازگشت: من یتوکل الی الله فهو حسبه
  • نگاهداشت: نگاهداشت قلب از غیر حق
  • یادداشت: دوام عرفان
  • وقوف عددی: در اذکار
  • وقوف زمانی: وقوف بر حالت نفس (اماره، لینه و مطمئنه) در هر زمان
  • وقوف قلبی: حضور در مراقبه
شجره نامه سلسله نقشبندیه
نسب این سلسله از ابوبکر صدیق تا شیخ بهاءالدّین محمّد اویسی نقشبند بخارایی (شاه نقشبند) به ترتیب زیر است:

  1. ابوبکر صدیق
  2. سلمان فارسی
  3. قاسم بن محمّد بن ابی‌بکر صدّیق
  4. امام جعفر صادق
  5. شیخ بایزید بسطامی
  6. شیخ ابوالحسن خرقانی
  7. شیخ ابوعلی فارمدی
  8. خواجه یوسف همدانی
  9. خواجه عبدالخالق غجدوانی
  10. عارف ریوگری
  11. خواجه محمود انجیر فغنوی
  12. خواجه علی رامتینی
  13. خواجه محمّدبابای سماسی
  14. سیّدامیرکُلال
  15. شیخ بهاءالدّین محمّد اویسی نقشبند بخارایی (شاه نقشبند)


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: emvway و * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان 98
رمان 98| دانلود رمان



سلسله نعمت‌اللهی

سلسلهٔ نعمت‌اللهی یکی از طریقت‌های تصوف است که توسط سید نورالدین شاه نعمت‌الله ولی در قرن هشتم هجری ایجاد شده‌است.[۱] سلسلهٔ نعمت‌اللهی در عصر حاضر از معروف‌ترین شاخه‌های تصوف است.[۲]

کلمهٔ نعمت‌اللهی از نام شاه نعمت‌الله ولی گرفته شده و چون در دوران او، پیروان او را «نعمت‌اللهی» می‌خواندند، این عنوان به کسانی که بعد از وی از عقاید و روش صوفیانه وی تبعیت کردند، داده شد. قبل از شاه نعمت‌الله نام طریقت همنام با قطب وقت بوده، چنان‌که در زمان معروف کرخی به معروفیه و در زمان جنید بغدادی به جنیدیه مشهور بوده‌است.[۳]

محتویات
  • ۱ نسبت خرقه شاه نعمت‌الله ولی
  • ۲ زندگی و آثار شاه نعمت‌الله ولی
    • ۲.۱ فعالیت‌های عمرانی
    • ۲.۲ تألیفات
  • ۳ مکتب شاه نعمت‌الله ولی
  • ۴ بهترین ریاضت از دیدگاه شاه نعمت‌الله ولی
  • ۵ خصوصیات سلسله نعمت‌اللهی
  • ۶ انتقال سلسله نعمت‌اللهی به هند
  • ۷ پیران سلسله نعمت‌اللهی پس از بازگشت به ایران
  • ۸ انشعاب در سلسله نعمت‌اللهی
    • ۸.۱ سلسله نعمت‌اللهی منورعلیشاهی و برادران نعمت‌اللهی سلطان علیشاهی گنابادی
    • ۸.۲ سلسله نعمت‌اللهی و برادران صفائی
  • ۹ جستارهای وابسته
  • ۱۰ پانویس
  • ۱۱ منابع
  • ۱۲ طایفه کاکولوند سلسله
نسبت خرقه شاه نعمت‌الله ولی
شاه نعمت‌الله ولی -> شیخ عبدالله یافعی -> شیخ صالح بربری -> نجم‌الدین کمال کوفی -> شیخ ابوالفتوح صعیدی -> شیخ ابومدین -> شیخ ابوالسعود اندلسی -> شیخ ابوالبرکات -> شیخ ابوالفضل بغدادی -> شیخ احمد غزالی -> ابوبکر نساج -> شیخ ابوالقاسم گرّکانی -> ابوعثمان مغربی -> ابوعلی کاتب -> شیخ ابوعلی رودباری -> جنید بغدادی -> سری سقطی -> معروف کرخی -> داوود طائی -> حبیب عجمی -> حسن بصری← علی بن موسی الرضا[۴]

زندگی و آثار شاه نعمت‌الله ولی
نوشتار اصلی: نعمت‌الله ولی
سید نورالدّین شاه نعمت‌الله ولی از اقطاب و عرفای مشهور قرن هشتم و نهم هجری است نعمت‌الله ولی در روز دوشنبه چهاردهم ربیع الاول ۷۳۱ هجری قمری در شهر حلب متولد شد. هفت سال مرشد خود شیخ عبدالله یافعی را خدمت کرد در هرات نعمت‌الله ولی با نوهٔ میرحسینی هروی پرسنده سؤالات گلشن راز ازدواج کرد و ثمرهٔ این ازدواج فرزند او برهان الدین خلیل‌الله (متولد ۷۷۵ هجری) بود که پس از نعمت‌الله ولی به قطبیت سلسله نعمت‌اللهی رسید. شاه نعمت‌الله ولی قریب صد سال زندگی کرد و سرانجام در روز پنجشنبه بیست و سوم ماه رجب ۸۳۲ و به قولی ۸۳۴ هجری در کرمان خرقه تهی کرد.[۴]

فعالیت‌های عمرانی
نعمت‌الله ولی توجه خاصی به خدمات عام‌المنفعه داشت و در برخی از مناطق و شهرهای ایران مانند ماهان، کرمان، ابرقو و تفت یزد اقدامات عمرانی مانند احداث ساختمان، باغ و حفر قنات به انجام رسانید که برخی از آن‌ها مانند عمارت شاه ولی در تفت یزد کماکان باقی است.

تألیفات
از شاه نعمت‌الله ولی آثار و تألیفات متعددی بجا مانده‌است از جمله کلیات اشعار، رساله‌ها و شرح لمعات.[۵][۶][۷][۸]

مکتب شاه نعمت‌الله ولی
پیروان شاه نعمت‌الله ولی وی را دارای اجتهاد نظری و اجتهاد عملی می‌دانند و دلایل آن به شرح زیر آمده‌است.

اجتهاد نظری: نعمت‌الله ولی برای اینکه مسئله وحدت وجود را بیان کند، وجود را به دریایی تشبیه می‌کند و مظاهر آن را امواج و حبابهای آن دریا می‌داند که در حقیقت آب‌اند. شاه می‌گوید: حقیقت وجود مانند نقطه است و دایره‌ای که از حرکت آن پیدا می‌شود نمودار مظاهر وجود است که اگرچه ظاهراً وجودی دارد اما در حقیقت آن وجود اعتباری است. نیز مانند الف و سایر حروف که از نقطه پیدا می‌شوند و وجودشان ظاهری می‌باشد.

اجتهاد عملی:

  1. منع پیروان مکتب خود از بیکاری و گوشه نشینی بود.
    1. مریدان را از داشتن لباس مخصوص فقر نهی نمود.
    2. از زمان نعمت‌الله ولی به بعد در روحیه پیروان نعمت‌اللهی نشاط و سرور و شادمانی سالک در سیر و سلوک بر خمود و گرفتگی و اندوه او می‌چربد.
    3. شاه نعمت‌الله ولی تصوف را امری انحصاری نمی‌دانست و هرکه را طالب مکتب توحید می‌دید، الفبای محبت می‌آموخت.
    4. شاه نعمت‌الله ولی با تمام ملل و نحل و سلاسل فقری آن زمان، با کمال محبت سلوک می‌نمود.[۵] [نیازمند منابع بیشتر]
بهترین ریاضت از دیدگاه شاه نعمت‌الله ولی
توصیه شاه نعمت‌الله ولی به مریدان این بود که بهترین ریاضت و نیکوترین وجه برای تصفیه دل و تزکیه نفس شفقت به خلق و خدمت در اجتماع است و به آن‌ها آموخت که چگونه می‌توانند در عین حال که مشغول حق اند در میان خلق به سر برند و خلوتی در انجمن داشته باشند. ـ[۹]

خصوصیات سلسله نعمت‌اللهی
اساس تصوف سلسله نعمت‌اللهی بر پنج چیز است: ذکر، فکر، محاسبه، مراقبه و ورد.[۱۰][۱۱]

ویژگی‌های مهم اجتماعی سلسله نعمت‌اللهی از این قرار است:[۱۲]

  1. عزلت را نمی‌پسندند و خلوت در انجمن را بر آن ترجیج می‌دهند.
    1. سخت مخالف استعمال حشیش و اعتیادات از این نوع‌اند.
    2. درویشان نعمت‌اللهی باید به کاری مشغول باشند و بیکاری در این طریق نهی است.
    3. لباس مخصوصی را انتخاب نکرده‌اند.
    4. انسان‌ها را از هر مذهب و ملت که باشند دوست دارند و احترام می‌گذارند و در زندگی روش ایشان شفقت به خلق‌الله است.
    5. در مجالس خود بیشتر به ذکر قلبی و مراقبه مشغول اند و به ذکر جلی کمتر می‌پردازند.
    6. طرفدار صلح و برادری و برابری هستند.
انتقال سلسله نعمت‌اللهی به هند
پس از فوت شاه نعمت‌الله ولی، فرزندش شاه خلیل‌الله، ارشاد درویشان نعمت‌اللهی را به عهده گرفت. شاه خلیل‌الله از ایران به دکن رفت و تا زمان شاه علیرضای دکنی، اقطاب سلسله در دکن سکونت داشتند، تا اینکه در سال ۱۱۹۰ هجری ـ پس از نزدیک به دو قرن ـ سید معصوم‌علیشاه دکنی به ایران آمد و به زودی مردانی چون فیض‌علیشاه و نورعلیشاه اصفهانی و مشتاق‌علیشاه را تربیت و با خون خود و مشتاق و مظفرعلیشاه، نهال فقر را مجدداً در ایران آبیاری کردند.[۴]

پیران سلسله نعمت‌اللهی پس از بازگشت به ایران
معصوم‌علیشاه دکنی > نورعلیشاه > حسین‌علیشاه > مجذوب‌علیشاه > مـسـ*ـت‌علیشاه > رحمت‌علیشاه >منورعلیشاه > وفاعلیشاه > صادق‌علیشاه > مونس‌علیشاه> روشن علیشاه > معصوم علیشاه

انشعاب در سلسله نعمت‌اللهی
در حال حاضر علاوه بر رهروان طریقت نعمت‌اللهی مندرج در مقاله حاضر، دو گروه از صوفیان معروف ایران - گنابادی و صفائی - نیز خود را نعمت‌اللهی می‌خوانند و نسبت سلسله خود را به نعمت‌الله ولی می‌رسانند.[۱۳]

سلسله نعمت‌اللهی منورعلیشاهی و برادران نعمت‌اللهی سلطان علیشاهی گنابادی
با مرگ رحمت علیشاه قطبیت سلسله نعمت‌اللهی به ادعایی به منورعلیشاه واگذار شد. با اعلام قطبیت منورعلیشاه و انتشار اجازه‌نامه‌هایی که از رحمت علیشاه داشت همه مشایخ این سلسله در داخل و خارج کشور با وی بیعت کردند. رحمت علیشاه دو نوبت برای منورعلیشاه اجازه‌نامه صادر کرده بودند. اجازه‌نامه اول در سال ۱۲۷۲ ه‍. ق؛ و به هنگامی نوشته شده که رحمت علیشاه عازم سفر کرمان و ماهان بوده و و به احتیاط و اینکه کسالت داشت اقدام نوشتن آن اجازه‌نامه کرد. اجازه‌نامه دوم در تاریخ ۲۲ شعبان ۱۲۷۷ ه‍.ق نوشته شده‌است. تنها شیخ سلسله نعمت‌اللهی از اصفهان ملا محمد کاظم ملقب به سعادت علیشاه تسلیم نشد و اجازه‌نامه‌ای را که برای ارشاد و دستگیری فقرای اصفهان داشت به عنوان اجازه جانشینی رحمت علیشاه قلمداد کرد و نخستین انشعاب را در سلسله نعمت‌اللهی بوجود آورد.

سعادت علیشاه که از شاگردان رحمت علیشاه بود، از پیروی منورعلیشاه سر باز زد و به دنبال مرگ وی، حاجی ملا سلطانعلی گنابادی که در برخوردی با سعادت‌علی‌شاه مجذوب ایشان شده و به اصفهان آمده و در خدمتش بوده به بیدخت (از توابع گناباد در استان خراسان) مراجعه نمود و به دستگیری طالبین مشغول شد و جمعیت برادران گنابادی را بوجود آورد.[۱۳]

سلسله نعمت‌اللهی و برادران صفائی
در پیروان رحمت علیشاه که از رفتار سعادت علیشاه و تسلیم نشدن او به قطب جدید سلسله نعمت‌اللهی، منورعلیشاه، برآشفت حاج میرزا حسن اصفهانی (صفی علیشاه) بود که در شهر یزد اقامت داشت.

صفی‌علی‌شاه به منورعلیشاه تسلیم شده و تجدید عهد کرده، به سعادت علیشاه به خاطر عدم تمکین از وی، تاخته و او را ضمن شعر معروفش زندیق جاهل خوانده و از منورعلیشاه با لقب فاضل یاد کرده‌است شیخیت از ایشان یافته و لقب صفی علیشاه دریافته و دو سفر به دستور وی به مأموریت هند رفته و سالی چند در یزد مأمور و شیخ سلسله نعمت‌اللهی بوده‌است.

در آن ایام عبدعلی‌شاه، که در کاشان می‌زیسته و شهر تهران هم جزو حوزه شیخوخیت ایشان بوده‌است، از سر و صدای پیرامون صفی علیشاه به وسیله پیروان مقیم تهرانش باخبر می‌شود. با توجه به اینکه صفی علیشاه نمی‌بایست کسی را در تهران دستگیری کرده باشد، با ایشان به مکاتبه می‌پردازد و سرانجام کار بالا می‌گیرد.

با بالاگرفتن اختلاف فیمابین، منورعلیشاه، بدون اطلاع قبلی راهی تهران شد تا در حضور خودش به غائله پایان دهد. متأسفانه با ورود منورعلیشاه به تهران نه تنها مشکل حل نمی‌شود به عللی رابـ ـطه مرید و مرادی صفی با منورعلیشاه پاره می‌شود و ایشان رنجیده و بریده از صفی تهران را ترک می‌کند.

صفی علیشاه تا زنده بود، خود را درویش نعمت‌اللهی می‌خواند ولی در پایان مثنوی نسب نامه اولیا کبار و پیران بزرگوار، که گونه‌ای از اعلام قطبیت غیر مستقیم است، نامی از آخرین پیر و مراد خود منورعلیشاه ندارد و نسب نامه را با نام رحمت علیشاه خاتمه می‌دهد که این همه نشان دهنده آن است که صفی آن قسمت از زندگی خود را که در خدمت منورعلیشاه مأمور دستگیری و ارشاد از سوی ایشان بوده ندیده انگاشته‌است.

سرانجام حاج میرزا حسن اصفهانی، صفی علیشاه، در سن ۶۵ سالگی به سال ۱۳۱۶ ه‍.ق رحلت یافت و گروهی جدید به نام برادران صفائی، اخوان صفا یا صفی علیشاهی بوجود آمد که خود را نعمت‌اللهی می‌دانند و نسبت خود را از صفی به رحمت علیشاه پیوند می‌زند.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: emvway و * ELINA *
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا